آزادی در مکتب انبیا

پرسش :

از نظر انبیا آزادی چگونه است؟



پاسخ :

آزادى، يكى از نيازهايى است كه انسان با تمام وجود ، احتياج به آن را احساس مى كند. اين اصل ، هر چند از يك بُعد، با اصل عدالت در ارتباط است ؛ ولى از بُعد ديگر ـ كه زير بناى بُعد اوّل است ـ اصلى است جداگانه كه حتى عدالت اجتماعى نيز بدون آن تحقّق نمى يابد. به هر حال، اين نياز اساسىِ انسان، در مكتب انبيا به طور دقيق ، مورد توجّه است و به آن پاسخ مثبت داده مى شود .

قرآن با تعبير جالبى درباره رسالت پيامبر اسلام مى فرمايد :

«وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَْغْلَـلَ الَّتِى كَانَتْ عَلَيْهِمْ؛[۱]و بارهاى سنگين و زنجيرهايى را كه بر [گردن] آنها بود، بر مى دارد» .

بندهاى اسارت

دو نوع زنجير است كه آزادى را از انسان سلب مى كند و استعدادهاى شگفت و نيروهاى عظيمى را كه در وجود بشر نهفته شده، به بند مى كشد و نه تنها مانع تلاش و حركت به سوى كمال مى گردد، بلكه انسان را به سوى انحطاط و پستى و سقوط گرايش مى دهد. اين دو نوع زنجير ، يكى داخلى و ديگرى خارجى است .

زنجيرهاى داخلى ، عبارت اند از : هوس ها و تمايلات مهارْ نشده كه از درون، اراده انسان را به بند مى كشند و اين «مرغِ باغِ ملكوت» را در زندان تمايلات حيوانى، بازداشت مى كنند و در نتيجه، گردنش را براى پذيرش زنجيرهاى خارجى ، آماده مى سازند .

بى جهت نيست كه استثمارگران ، براى فاسد كردن و به بند كشيدن توده ها، ابتدا از زنجيرهاى داخلى استفاده مى كنند و با آماده ساختن مراكز و وسائل هوسرانى هاى افراطى و تبليغ و ترويج آنها، در مرحله اوّل ، شخصيت و آزادىِ درونى را از انسان سلب مى كنند ، كه در اين صورت ، سلب آزادى هاى بيرونى بسى آسان است، بلكه گاه مى شود كه انسان در عين اسارت داخلى و خارجى، احساس كمال آزادى مى كند!

درست است كه مردم فرانسه همگى، فرد فرد، «آزاد»ند كه «وركور» را بشناسند و برگزينند يا غير «وركور» را؛ ولى از اين آزادى ، كسانى استفاده مى كنند و كسانى آزادى را «به سود خود گرايش مى دهند» كه قوى ترند، حتى رأى مى سازند ؛ رأى آزاد مى سازند!

رأى ساختن ، همه اش به شكل معروفى كه مى شناسيم ، نيست ... در خود غرب چنين نمى كنند ... آنها رأى قلاّبى را نيمه شب ها ، پنهانى در صندوق هاى «أخذ رأى» نمى اندازند؛ رأى قلاّبى را، شب و روز، آشكار، اما سخت عالمانه و ماهرانه ، در صندوق هاى «خلق رأى» ـ يعنى مغزها و دل ها ـ مى افكنند ؛ بى آن كه صاحب صندوق ، از آن آگاه شود ، و از اين جا ليبراليسم و دموكراسىِ واقعى و عملى آغاز مى شود . يعنى پس از آن، اين فرد حقيقتا آزاد است كه به هر كس كه «دلش خواست» ، به هر كسى كه در مغزش بدو مى انديشد و در حافظه اش او را مى شناسد و در اعتقادش به او معتقد و مؤمن شده است و زندگىِ او و فضايل او و امتيازات شخصيت او را به دقّت مى داند، رأى بدهد ... . و بدين طريق ، همان كسانى كه واقعا در مغزهاى مردم شناخته بوده اند و در دل هايشان جا داشته اند، در مجلس هاى ملّى جا مى گيرند، و اين «تقلّب طبيعى و قانونى» است!

گاه نزديك انتخابات مى بينيم [كه] ناگهان صدها مقاله، ده ها كتاب ، فيلم، تآتر، هزاران گونه تبليغ هاى مستقيم و غير مستقيم [را ]ـ با لحن ها و رنگ ها و جلوه هاى متنوّع و جالب و مختلف، از نوشتن شرح حال گرفته تا چاپ عكس و اسم بر روى ران ها و پستان ها و ديگر نقاط حسّاسِ انتخاباتى و دموكراتيك(!) مانكن ها و رقّاصه ها و هنرْ پيشه هاى بسيار معروف و محبوب، در سينماها و دانسينگ ها و حتى پياده روهاى خيابان ها و گردشگاه ها و باغ ملّى ها ـ درباره يكى از كانديداهاى رياست جمهورى ، از در و ديوار، همه جا و به هر وسيله ، بر سر و روى مردم مى ريزد ... . بى شك ، اين پول است، اين قدرت است كه با استخدام تمام استعدادها و امكانات هنرى و ادبى و اجتماعى ... رأى مى سازد . آرى، آزادند در «دادنِ رأى» ؛ اما برده اند در «ساختن رأى» ؛ زيرا رأيش را با پول در مغزش جا داده اند و سپس آزادش گذاشته اند تا به هر كه خواست ، رأى دهد .[۲]

در مكتب انبياى الهى ، براى ساختن انسان آزاد و جامعه آزاد و پاسخ مثبت دادن به نياز آزادى، در موازاتِ رها كردن انسان از زنجيرهاى بيرونى و بردگىِ طاغوت ها، سعى مى شود كه انسان از زنجيرهاى درونى وبردگىِ غرايز حيوانى نيز آزاد گردد ؛ بلكه از آن جهت كه حرّيت و آزادىِ درونى، جنبه بنيادى نسبت به آزادىِ بيرونى دارد، بيشتر به آن اهمّيت داده شده ، تا آن جا كه جهاد براى تأمين آزادىِ درونى ، «جهاد اكبر» ، و جهاد براى تأمين آزادىِ بيرونى ، «جهاد اصغر» ناميده شده است .

امام على عليه السلام در مورد بندها و زنجيرهايى كه از درون، آزادىِ انسان را سلب مى كند، چنين مى فرمايد :

لا يَسْتَرِقَنَّكَ الطَّمَعُ وقَد جَعَلَكَ اللّهُ حُرّا . [۳]طمع، بند بردگى بر تو ننهد ، [چرا] كه خداوند ، تو را آزاد آفريده است .لَيسَ مَنِ ابتاعَ نَفسَهُ فَأعتَقَها ، كَمَن باعَ نَفسَهُ فَاَوبَقَها .[۴]كسى كه خود را خريد و آزاد كرد، مانند كسى نيست كه خود را فروخت و نابود ساخت .  مَن تَرَكَ الشَّهَواتِ كانَ حُرّا .[۵]كسى كه شهواتِ خود را ترك كند، آزاد است .

آزادىِ انديشه

پيامبران الهى ، با شكستن اين زنجيرها ، انديشه انسان را آزاد مى سازند و گنجينه عقل هايى را كه در لجنزار شهوات دفن شده، استخراج مى كنند . از اين رو، امام على عليه السلام درباره فلسفه بعثت انبيا فرمود :

ويُثيروا لَهُم دَفائِنَ العُقولِ . [۶][انبيا آمدند] تا گنجينه هاى عقول بشر را استخراج كنند .

تا عقل انسان ، گرفتار شهوت است و تا انديشه ، در بند هوس، اسير است و تا مشعل فروزان فكر ، در زير حجاب هاى خودْپرستى و خودْمحورى پنهان است، انديشه و علمْ كمترين نقشى در رهايى و تكامل انسان نخواهند داشت . در اين باره ، از امير مؤمنان عليه السلام روايت شده كه مى فرمايد :

حَرامٌ عَلى كُلِّ عَقلٍ مَغلُولٍ بِالشَّهوَةِ أن يَنتَفِعَ بِالحِكْمَةِ . [۷]بر هر عقلى كه در زنجير شهوت است، حرام است كه از حكمت سود برد .

اين حرمت، حرمت تكوينى است . يعنى همان طور كه جسم بيمار از غذاى لذيذ، لذّت نمى برد و غذاهاى خوب و مقوّى ، تنها در صورتى جسم انسان را تقويت مى كنند كه نخست، بيمارىِ جسم معالجه شود، روح و جان انسان نيز امكان ندارد از حكمت ـ كه غذاى روح است ـ ، استفاده كند، مگر اين كه بيمارى هاى آن درمان شوند .

با درمان بيمارى هاى روح و شكستن زنجيرهاى انديشه و برخاستن حجاب هاى فكر، چراغ فروزان عقلْ ظاهر مى شود و راه پيشرفت انسان را روشن و هموار مى گرداند . به گفته اميرمؤمنان على عليه السلام :

مَن غَلَبَ شَهوَتَهُ ظَهَرَ عَقلُهُ . [۸]كسى كه بر شهوت خود غلبه كند، عقلش آشكار مى شود .

در اين باره، قرآن كريم، نظام حكومت انبيا را چنين ترسيم مى كند :

«اللَّهُ وَلِىُّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّـلُمَـتِ إِلَى النُّورِ؛[۹]خداوند ، سرپرست و مربّىِ كسانى است كه ايمان آورده اند و [در پرتو برنامه انبيا] آنها را از تاريكى ها به سوى روشنايى خارج مى كند» .

در نظام هاى طاغوتى، مسئله بر عكس است ؛ يعنى در اين نظام ها برنامه طورى تنظيم شده كه اميال و هوس هاى حيوانى ، بر انسان چيره شوند تا اين تمايلات، سرپوشى بر بينش و انديشه او گردند و در نتيجه ، حقيقتْ پشت پرده بماند ؛ زيرا اين نظام ها ـ تحت هر اسم و به هر شكلى كه باشند ، اعم از : كمونيستى، ليبراليستى و سلطنتى ـ از جهل مردم تغذيه مى كنند و آگاهىِ عمومى، عامل نابودىِ آنهاست . به گفته قرآن كريم :

«وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّـغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّـلُمَـتِ؛[۱۰]آنها كه كافرند، طاغوت ، سرپرست آنهاست و آنها را از نور به سمت تاريكى ها خارج مى سازد» .


[۱]اعراف : آيه ۱۵۷ .

[۲]امّت و امامت : ص ۱۸۹ ـ ۱۹۳ .

[۳]غرر الحكم : ح ۱۰۳۱۷ .

[۴]بحار الأنوار : ج ۷۷ ص ۴۱۹ .

[۵]همان : ص ۹۱ ح ۹۸ .

[۶]نهج البلاغة : خطبه ۱ .

[۷]غرر الحكم : ح ۴۹۰۲ .

[۸]غرر الحكم : ح ۷۹۵۳ .

[۹]بقره : آيه ۲۵۷ .

[۱۰]بقره : آيه ۲۵۷ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت