قیام مختار

پرسش :

ماجرای قیام مختار به اختصار چگونه بود؟



پاسخ :

كوفه در جرياننهضت توّابين، تحت سلطه حكومتعبد اللّه بن زبيربود . بدين جهت و به دليل دشمنى وى با اهل بيت عليهم السلام ، جنايتكارانى كه به دستور ابن زياد ، حادثه خونين كربلا را پديد آوردند ، مشكلى نداشتند .

همچنين آنان ازنهضت توّابينبه رهبرى سليمان بن صُرَد نيز احتمالاً احساس خطر جدّى نمى كردند ؛ زيرا هدف اوّليه آنها ، براندازى حكومت شام بود و مى دانستند كه به اين هدف نخواهند رسيد ؛ امّا از حضور مختار در كوفه ، جدّا احساس خطر مى كردند . به همين جهت ، پس از خروج سليمان بن صُرَد و يارانش از كوفه ، سران سپاه ابن زياد (مانند : عمر بن سعد و شَبَث بن رِبعى) كه از قدرت رهبرى و فرماندهىِ مختار ، آگاه بودند و هدف او را از قيام مى دانستند ، نزد عبد اللّه بن يزيد ، كارگزار ابن زبير در كوفه ، آمدند و گفتند :

مختار بر شما ، سختگيرتر از سليمان بن صُرَد است. سليمان، خروج كرد تا با دشمنان شما بجنگد و آنها را در برابرتان رام و آرام كند ؛ ولى از شهرهاى شما بيرون رفت ؛ امّا مختار قصد دارد كه در شهر شما ، به شما بتازد . پس به سوى او حركت كنيد و او را در آهن ببنديد و در زندان ، حبس كنيد تا كار مردم ، راست و درست شود .[۱]

با اين توطئه ، مختار ، بازداشت شد ؛[۲]امّا وى در زندان نيز به فعّاليت خود ، ادامه داد و هنگامى كه اطّلاع يافت كه سپاه سليمان بن صُرَد شكست خورده و باقى مانده سپاه وى به كوفه باز گشته اند ، در نامه اى محرمانه ، سران آنها را به همكارى دعوت كرد .[۳]

چيزى نگذشت كه مختار با ميانجيگرى عبد اللّه بن عمر ـ كه شوهرخواهرش بود ـ از زندان آزاد شد[۴]و هوادارانش را سازماندهى و آماده نبرد كرد . شب دوازدهم ربيع اوّل سال ۶۶ ، قيام مختار با حركت گروهى مسلّح به فرماندهى ابراهيم بن مالك اشتر[۵]به سوى خانه مختار ، آغاز شد . كوفه ، در حكومت نظامى به سر مى بُرد . نظاميان ، راه را بر ابراهيم و همراهان وى بستند ؛ امّا آنها فرمانده نظاميان را كشتند و نيروهاى تحت فرماندهى وى را فرارى دادند .[۶]

مختار ، در همان شب ، رسما فرمان قيام عمومى را صادر كرد و نيروهاى وى با شعار «يا لَثارات الحسين (اى خونْ خواهانِ حسين)!» با نيروهاى دشمن ، درگير شدند . درگيرى ها ادامه داشت تا اين كه در ربيع ثانى سال ۶۶ ، آخرين سنگرهاى دشمن سقوط كرد و شهر كوفه به طور كامل به تصرّف هواداران مختار در آمد .[۷]

مختار ، پس از مسلّط شدن بر اوضاع ، در صدد جستجوى جنايتكاران كربلا بر آمد و بسيارى از آنها را دستگير كرد و كشت[۸]؛[۹]امّا فرمانده مستقيم عمليات كربلا ، يعنى ابن زياد ، هنوز زنده بود . او با سپاهى كه شمار آنها به هشتاد هزار مى رسيد ، از سوى عبد الملك بن مروان ، مأموريت داشت كه قيام مختار را سركوب كند .

سپاه مختار به فرماندهى ابراهيم بن مالك اَشتر ،[۱۰]در ذى حجّه سال ۶۶ ، به سوى لشكر ابن زياد ـ كه به مرزهاى شمال غربى عراق نفوذ كرده بودند ـ حركت كردند . نبرد سنگينى ميان دو لشكر در گرفت و در عاشوراى سال ۶۷ ق ، سپاه شام ، شكست خورد و ابن زياد به هلاكت رسيد .[۱۱]مختار ، سرِ ابن زياد را براى امام زين العابدين عليه السلام فرستاد . ايشان مشغول خوردن غذا بود كه فرستاده مختار ، سرِ ابن زياد را نزد ايشان آورد . بر پايه گزارشى ، هنگامى كه ايشان ، سر ابن زياد را ديد ، سجده شكر گزارد و فرمود :

الحَمدُ للّهِ الَّذى أدرَكَ لى ثَأري مِن عَدُوّى ، وَجزَى اللّهُ المُختارَ خَيراً . أُدخِلتُ عَلى عُبَيدِ اللّهِ بنِ زِيادٍ وهُوَ يَتَغدّى ورَأسُ أبي بَينَ يَدَيهِ ، فَقُلتُ : اللّهُمَّ لا تُمِتنى حَتّى تُرِيَنى رَأسَ ابنِ زِيادٍ .[۱۲]ستايش ، خدايى را كه انتقام خون مرا از دشمنم گرفت! خداوند به مختار ، پاداش خير دهد! بر عبيد اللّه بن زياد وارد شدم ، در حالى كه غذا مى خورد و سرِ پدرم در برابرش بود. گفتم : خداوندا! مرا نميران تا زمانى كه سرِ عبيد اللّه را به من ، نشان دهى .

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود :

مَا اكتَحَلَت هاشِمِيَّةٌ وَلا اختَضَبَت ، وَ لا رُئِىَ فى دارِ هاشِمِىٍّ دُخانٌ خَمسَ حِجَجٍ ، حَتّى قُتِلَ عُبَيدُ اللّهِ بنِ زِيادٍ ـ لَعَنَهُ اللّهُ ـ .[۱۳]هيچ زن هاشمى اى خضاب نكرد و سرمه نكشيد و به مدّت پنج سال ، در خانه هيچ هاشمى اى ، دودى ديده نشد (غذايى پخته نشد)، تا اين كه عبيد اللّه بن زياد ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ كشته شد.

فراريان كوفه ، به استاندار بصره ، مُصعَب بن زبير ،[۱۴]پناهنده شدند و او را به نبرد با مختار ، تحريك كردند . مُصعَب نيز آماده نبرد شد[۱۵]و دو سپاه در برابر هم قرار گرفتند ؛ امّا اين بار ، مختار ، شكستِ سختى خورد و در دار الحكومه ، تحت محاصره دشمن در آمد و در ادامه نبرد ، كشته شد و باقى مانده يارانش نيز تسليم شدند .[۱۶]

بر پايه گزارش طبرى ، كشته شدن مختار ، در چهاردهم رمضان سال ۶۷ و در ۶۷ سالگى او اتّفاق افتاد .[۱۷]

پس از شكست مختار ، يارانش نيز تسليم شدند ؛ امّا جمعى از بزرگان كوفه (از جمله عبد الرحمان بن محمّد بن اشعث) ، با اصرار ، مُصعَب بن زبير را وادار كردند كه دستور دهد همه آنان را ـ كه به شش هزار نفر مى رسيدند ـ ، بكشند .[۱۸]


[۱]تاريخ الطبرى: ج ۵ ص ۵۸۰.

[۲]أنساب الأشراف : ج ۶ ص ۳۷۳، تاريخ الطبرى: ج ۵ ص ۵۸۱، الكامل فى التاريخ: ج ۲ص ۶۳۴، الفتوح : ج ۶ ص ۲۱۷ ؛ ذوب النضّار : ص ۸۰ .

[۳]تاريخ الطبرى: ج ۵ ص ۶۰۶ و ج ۶ ص ۷، الكامل فى التاريخ: ج ۲ ص ۶۴۳ و ۶۶۱، المنتظم: ج ۶ ص ۵۱.

[۴]تاريخ الطبرى: ج ۶ ص ۸، أنساب الأشراف : ج ۶ ص ۳۸۱، الكامل فى التاريخ: ج ۲ ص ۶۶۱، المنتظم : ج ۶ ص ۵۱، الفتوح : ج ۶ ص ۲۱۹.

[۵]ابراهيم بن مالك اشتر بن حارث نَخَعى ـ كه پدرش از بزرگان تابعيان و از نام آورترين ياران امير مؤمنان على عليه السلام بود ـ ، مردى چابك سوار ، دلير ، شجاع ، زبان آور و دوستدار اهل بيت عليهم السلام بود . وقتى مختار با شعار خونخواهى حسين عليه السلام ، بر كوفه دست يافت ، از او كمك گرفت و حكمرانى مختار با يارى او ، ثبات و قرار يافت . ابراهيم ، عبيد اللّه بن زياد را در سال ۶۷ ق ، با دست خود به هلاكت رساند و آن گاه ، سلطه اش را تا موصل و اطراف آن ، گسترش داد . از كارها و فعّاليت هاى او به دست مى آيد كه وى ، به حكومت مختار ، بى توجّهى مى كرده است . ابراهيم ، پس از كشته شدن مختار ، به مُصعَب بن زبير پيوست و گويا با اين كار ، بناى جنگ با شاميان را داشت . عبد الملك با او جنگيد و زمانى كه عراقيان ، او را تنها گذاشتند ، عبد الملك بر وى فائق آمد . او پيوسته با عبد الملك جنگيد تا به سال ۷۱ ق ، كشته شد و در نزديكى سامرّا به خاك سپرده شد .

[۶]تاريخ الطبرى: ج ۶ ص ۱۹ .

[۷]تاريخ الطبرى: ج ۶ ص ۲۰ ـ ۳۲ . نيز ، ر . ك : الأمالى ، طوسى : ص ۲۴۰ ح ۴۲۴ .

[۸]بر پايه گزارشى در بحار الأنوار (ج ۴۵ ص ۳۸۶) ، مختار ، هجده ماه قدرت را در دست داشت و در اين مدّت ، هجده هزار نفر از كسانى را كه در كشتن امام حسين عليه السلام شركت داشتند ، كشت ؛ ليكن اين عدد ، بسيار اغراق آميز به نظر مى رسد .

[۹]ر . ك : تاريخ الطبرى: ج ۶ ص ۳۸ ـ ۶۶ ، الكامل فى التاريخ: ج ۲ ص ۶۸۱ ـ ۶۸۵ ؛ تاريخ اليعقوبى : ج ۲ ص ۲۵۹، الأمالى ، طوسى : ص ۲۳۸ ـ ۲۴۴ ، ذوب النُّضار: ص ۱۱۸ - ۱۲۵، بحار الأنوار: ج ۴۵ ص ۳۷۴ ـ ۳۸۶ .

[۱۰]ابراهيم بن مالك اشتر بن حارث نَخَعى ـ كه پدرش از بزرگان تابعيان و از نام آورترين ياران امير مؤمنان على عليه السلام بود ـ ، مردى چابك سوار ، دلير ، شجاع ، زبان آور و دوستدار اهل بيت عليهم السلام بود . وقتى مختار با شعار خونخواهى حسين عليه السلام ، بر كوفه دست يافت ، از او كمك گرفت و حكمرانى مختار با يارى او ، ثبات و قرار يافت . ابراهيم ، عبيد اللّه بن زياد را در سال ۶۷ ق ، با دست خود به هلاكت رساند و آن گاه ، سلطه اش را تا موصل و اطراف آن ، گسترش داد . از كارها و فعّاليت هاى او به دست مى آيد كه وى ، به حكومت مختار ، بى توجّهى مى كرده است . ابراهيم ، پس از كشته شدن مختار ، به مُصعَب بن زبير پيوست و گويا با اين كار ، بناى جنگ با شاميان را داشت . عبد الملك با او جنگيد و زمانى كه عراقيان ، او را تنها گذاشتند ، عبد الملك بر وى فائق آمد . او پيوسته با عبد الملك جنگيد تا به سال ۷۱ ق ، كشته شد و در نزديكى سامرّا به خاك سپرده شد ر.ك : تاريخ الطبري : ج ۶ ص ۱۵ ـ ۴۹ وص ۸۱ ـ ۹۵ و ۱۵۶ ـ ۱۵۸ .

[۱۱]تاريخ الطبرى : ج ۶ ص ۸۱ ـ ۹۲؛ الأمالى ، طوسى : ص ۲۴۱، ذوب النُّضار: ص ۱۴۲ .

[۱۲]بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۳۸۶ ، و نيز ، ر .ك : ص ۱۷۰ ح ۲۵۷۲ وص ۱۶۸ ح ۲۵۶۷ .

[۱۳]ر . ك : ص ۱۷۲ ح ۲۵۷۴ .

[۱۴]وى از طرف برادرش عبد اللّه بن زبير ، حاكم بصره بود .

[۱۵]تاريخ الطبرى : ج ۶ ص ۹۴ ، أنساب الأشراف : ج ۶ ص ۴۲۷، الأخبار الطوال : ص ۳۰۴ ، الفتوح : ج ۶ ص ۲۵۴ .

[۱۶]تاريخ الطبرى : ج ۶ ص ۱۰۵ ـ ۱۰۸ .

[۱۷]تاريخ الطبرى : ج ۶ ص ۱۱۶ ،الكامل فى التاريخ : ج ۳ ص ۱۸.

[۱۸]تاريخ الطبرى : ج ۶ ص ۱۱۶ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت