سياستبازى فريبگر، نيرنگبازى چيره دست، و شخصيتى چند چهره و شگفت انگيز و یار معاویه
او سياستبازى فريبگر، نيرنگبازى چيره دست، و شخصيتى چند چهره و شگفت انگيز است. او را يكى از چهار فرد زيرك و هوشمند عرب دانسته اند. او ريشه در فحشا دارد . مادرش (نابغه) ، از بدكاره هاى مشهور بود . چون عمرو در سال ۵۰ قبل از هجرت به دنيا آمد، مادرش او را به پنج نفر منسوب مى دانست و از اين ميان، عاص را برگزيد و بدو ملحقش كرد. بدين ترتيب ، عمرو در دامن كسى رشد يافت كه پيامبر صلى الله عليه و آله را بسيار هجو مى كرد؛ همان كسى كه سوره «كوثر» ، او را «ابتر (نسلْ گسيخته)» خواند و امام حسن عليه السلام از او چنين ياد كرد :
وى پست ترين آنانِ از جهت نَسَب ، و پليدترين آنها از نظر جايگاه است.
به روزگارى كه پيامبر در مكّه بود، عمرو بن عاص ، ايشان را بسيار آزار مى داد و هجو مى كرد. پيامبر خدا در برابر اين همه خيره سرى و هرزه درايى، او را نفرين كرد و فرمود :
بار خدايا! عمرو بن عاص ، مرا هجو كرده است و تو مى دانى كه من شاعر نيستم . پس در برابر هر بيت شعرى كه مرا هجو كرده است ، بر او نفرين فرست.
هنگامى كه گروهى از مسلمانان به حبشه هجرت كردند، عمرو بن عاص ، فرستاده قريش بود كه به دربار نجاشى رفت تا آنان را بازگردانَد كه در اين مأموريت ، توفيق نيافت.
ابن ابى الحديد، در توصيف عمرو بن عاص مى گويد :
عمرو ، يكى از كسانى بود كه در مكّه پيامبر صلى الله عليه و آله را آزار مى داد و به ايشان ناسزا مى گفت و در راه ايشان سنگ مى انداخت . پيامبر خدا شب ها از خانه بيرون مى رفت و كعبه را طواف مى نمود و عمرو در راهش سنگ مى انداخت تا بر زمين بيفتد... . به جهت دشمنىِ بسيار وى با پيامبر خدا، مردمان مكّه او را نزد نجاشى فرستادند تا وى را نسبت به دين جديد (اسلام) ، بى ميل سازد و مهاجران مسلمان را از كشورش بيرون رانَد و اگر بتواند، جعفر بن ابى طالب را به قتل برساند .
او در جنگ هاى متعدّدى همدوش با مشركان، عليه مسلمانان جنگيد و چون قدرت روز افزون اسلام را دريافت، در سال هشتم هجرى و قبل از فتح مكّه ، اسلام آورد.
عمرو با فنون جنگى آشنايى داشت. پيامبر صلى الله عليه و آله فرماندهى سپاه را در غزوه ذاتُ السَّلاسل بدو سپرد، با اين كه ابو بكر و عمر هم در آن لشكر بودند. او در هنگامه رحلت پيامبر خدا ، در پى مأموريتى در عُمّان به سر مى بُرد.
عُمَر به او علاقه شگفتى داشت و او را بزرگ مى داشت و از او تجليل مى كرد . وى در زمان عمر، مصر را فتح كرد و از سوى عمر ، به حكومت آن ديار ، منصوب شد.
در زمان عثمان نيز مدّتى بر منصب ولايت مصر بود؛ امّا عثمان بر اساس سياست حاكميت بخشيدن به امويان، عمرو را عزل كرد و عبد اللّه بن سعد را ـ كه برادر مادرى اش بود ـ به جاى او گمارد. عمرو از اين عزل ، اندوهگين گشت و كينه عثمان را به دل گرفت و در شعله ور ساختن شورش عليه عثمان ، نقش جدّى داشت.
عمرو بن عاص از يك سو بسيار زيرك و زمان شناس بود و از سوى ديگر ، دنياگرا و هواپرست. بدين سان ، او خوب مى دانست كه با كسانى چون على عليه السلام نمى توان كنار آمد . از اين رو ، چون ايشان به خلافت رسيد، به سوى معاويه رفت و خود ، علّت اين روى گردانى و رويكرد را دنيا خواهى دانست و به معاويه گفت :
آنچه بر سرِ آن، ستيز مى كنيم ، چيزى جز دنيا نيست .
چنين بود كه ولايت مصر را شرط همكارى و همراهى با معاويه قرار داد. او در جنگ صِفّين ، فرمانده لشكر شام، مشاور معاويه و صحنه گردان معركه بود. ابن عاص، سياه دل و تيره جان بود و دنياپرستى ، يكسره او را از ديدن حق ، ناتوان ساخته بود ، در حالى كه فضايل على عليه السلام را مى دانست و هميشه بدانها تصريح كرده بود و نيز عمّار و شخصيت او را مى شناخت. او به سخن معجزه آساى پيامبر خدا كه به عمّار فرموده بود : «تو را گروه سركش خواهد كشت» نيز باور داشت و از سوى ديگر، پستى ها و رذالت ها و ستمگرى هاى معاويه را نيز دريافته بود.
او خود نيز در پستى و حقارت ، بى بديل بود. در جنگ با على عليه السلام ، چون مرگ را در چند قدمى خود ديد، در برابر امام عليه السلام كشفِ عورت كرد و با اين حيله ننگ آور، از مرگ ، نجات يافت.
او نقشه بر سرِ نيزه كردنِ اوراق قرآن را در اوج جنگ و در هنگامه شكست هاى پى در پى لشكر معاويه ، طرّاحى كرد و لشكر شام را از نابودى و شكست قطعى در صفّين رهانْد.
او در ماجراى حَكَميت ، نمايندگى معاويه را به عهده گرفت و با فريب دادن ابو موسى اشعرى، نتيجه حكميت را به سود معاويه تغيير داد و بدين سان ، زمينه فتنه هاى ديگرى را به وجود آورد.
عمرو عاص ، يكى از طرّاحان چيره دستِ سياست هاى تبليغى عليه على عليه السلام بود و جوسازى ها، عوام فريبى ها و صحنه سازى هاى او عليه على عليه السلام نشانه اى از پستى، زشت خويى و فريبگرى اوست، كه امام على عليه السلام در نهج البلاغة (خطبه ۸۴)، اشاره اى بليغ به آن دارد.
او در مصر با محمّد بن ابى بكر جنگيد و با چيره گشتن بر او، حاكميت مصر را به چنگ آورد.
عمرو به سال ۴۳ هجرى درگذشت و ثروت بسيار و درهم و دينار فراوانى از خود بر جاى گذاشت. آورده اند كه فقط اموال منقول او، هفتاد بار شتر طلا بوده است.