توصیف تاریخی غدیر خم
	پرسش :
	
غدیر خم دارای چه اوصاف تاریخی است؟
	پاسخ :
	
  
تاريخ، تصوير روشن و كاملى از موقعيّت غدير و نشانه هاى آن برايمان نگاه داشته است، اين چنين:
  
    ۱ . چشمه آب
  
  در لسان العرب در ذيل مادّه «خمم» آمده است:
  ابن اثير مى گويد : آن، محلّى ميان مكّه و مدينه است كه چشمه آبى به آن جا مى ريزد.[۱]
  در معجم ما استعجم و الروض المعطار، چنين آمده است :
  به اين گودال، چشمه آبى مى ريزد.[۲]
  و در معجم البلدان است كه:
  خم، محلّى است كه چشمه آبى به آن مى ريزد.[۳]
  اين چشمه آب، در شمال غربى غدير خم واقع است. اين نكته از ذكر نشانه هاى ديگر، آشكار مى شود.
  
    ۲ . غدير(بِركه)
  
  جايى است كه چشمه آبى كه گفته شد، به آن مى ريزد، همان گونه كه از متن هاى نقل شده پيشين پيداست.
  
    ۳ . درخت
  
  در حديث طبرانى آمده است:
  پيامبر خدا در غدير خم، زير درختانى سخنرانى كرد.[۴]
  و در حديث حاكم نيشابورى است:
  چون پيامبر خدا از حَجّة الوداع بازگشت و در غدير خم فرود آمد، فرمان داد كه زير درختان بزرگ را بروبند.[۵]
  در حديث احمد بن حنبل آمده است:
  و براى پيامبر خدا، سايبانى با پارچه براى جلوگيرى از حرارت خورشيد، بر روى درخت سمره، افكنده شد.[۶]
  و در حديث ديگر او، چنين آمده است:
  و زير دو درخت را براى پيامبر خدا روفتند و نماز ظهر را خواند.[۷]درختى كه در اين جا به آن اشاره شده است، از گونه «سَمُرَة» و از درختان خاردار و بزرگ و داراى شاخه هاى فراوان است و از اين رو ، در احاديث و اشعار ـ كه برخى از آنها گذشت ـ ، آن را «دوح (درخت بزرگ)»[۸]گفته اند و اين، غير از «غيضه (بيشه)» است ؛ زيرا بيشه شامل چند درخت پراكنده است.
  
    ۴ . بيشه
  
  به جايى كه در آن، درختان فراوان و در هم تنيده باشد ، «(غيضه (بيشه)» گفته مى شود و به صورت «غياض» و «اغياض»، جمع بسته مى شود.
  بيشه در پيرامون غدير است. بكرى، در معجم ما استعجم مى گويد:
  به اين غدير، چشمه آبى مى ريزد. نيز پيرامون آن، درختان فراوان و در هم تنيده اى هستند كه بيشه ناميده مى شوند.[۹]
  نيز گذشت كه صاحب المشارق گفته است:
  خم، نام بيشه اى در آن جاست و در آن، بركه اى منسوب به آن است.
  
    ۵ . گياهان صحرايى
  
  ياقوت حموى، در معجم البلدان از عرّام نقل كرده كه او گفته است:
  هيچ گياهى جز درخت بادام تلخ،[۱۰]يَز[۱۱]، اراك[۱۲]و اِستَبْرَق[۱۳]در آن نيست.
  
    ۶ . مسجد
  
  گفته اند كه در غدير خم، بر قدمگاه پيامبر خدا مسجدى ساختند، همان جا كه نماز گزارْد و سخنرانى كرد و على عليه السلام را به خلافت و ولايت مسلمانان نصب كرد. مكان اين مسجد را ميان گودال و چشمه آب گفته اند. بكرى، در معجمش مى گويد:
  ميان گودال و چشمه آب، مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله است.[۱۴]
  در معجم البلدان آمده كه صاحب المشارق گفته است:
  خُم، جايى است كه به آن، چشمه آبى مى ريزد. آن، ميان گودال و چشمه آب، واقع است و ميان اين دو، مسجد پيامبر خدا قرار دارد.[۱۵]
  ظاهرا اين مسجد، از ميان رفته و در زمان شهيد اوّل (م ۷۸۶ ق) جز ديوارهايش چيزى از آن باقى نبوده است، چنان كه صاحب جواهر در كتاب جواهر الكلام از كتاب الدروس فى الفقه الإماميةى شهيد اوّل،[۱۶]نقل مى كند:
  در الدروس چنين آمده است :
  و ديوارهاى مسجد تاكنون باقى مانده است ؛ و خداوند، عالِم است.[۱۷]
  امّا اكنون، هيچ اثرى از آن نيافتيم... و به اين، اشاره خواهيم كرد.
  
    ۷ . ناهموارى
  
  ياقوت حموى، در معجم البلدان از حازمى نقل مى كند:
  اين وادى به وخامت (دُرشتناكى و ناهموارىِ) بسيار، توصيف شده است.[۱۸]از كاربرد واژه «وخامت» در متن، فهميده مى شود كه محلّ مناسبى براى سكونت نيست.
  
    ۸ . ساكنان
  
  با آن كه اين محل، مسكونى نيست، ياقوت از عرّام نقل كرده است كه:
  مردمى از خُزاعه و كنانه در آن ساكن اند ؛ امّا اندك اند.
  
    
    
      
        [۱]النهاية : ماده «خمم» ، لسان العرب : ماده «خمم» .
     
    
      
        [۲]معجم ما استعجم : ج ۲ ص ۳۶۸، الروض المعطار : ص ۱۵۶ .
     
    
      
        [۳]معجم البلدان : ج ۲ ص ۳۸۹ .
     
    
      
        [۴]الصواعق المحرقة : ص ۴۳ .
     
    
      
        [۵]المستدرك على الصحيحين : ج ۳ ص ۱۱۸ ح ۴۵۷۶ .
     
    
      
        [۶]مسند ابن حنبل : ج ۷ ص ۸۶ ح ۱۹۳۴۴ .
     
    
      
        [۷]مسند ابن حنبل : ج ۶ ص ۴۰۱ ح ۱۸۵۰۶ .
     
    
    
      
        [۹]معجم ما استعجم : ج ۲ ص ۳۶۸.
     
    
      
        [۱۰]در متن عربى، «مرخ» آمده كه ممكن است «بارهنگ» باشد؛ گياهى از تيره بارهنگ ها و نزديك به تيره زيتونيان (ر . ك : فرهنگ فارسى معين : ذيل واژه «بارهنگ»).
     
    
      
        [۱۱]يَز، گياهى خاردار است كه بر اطراف خيمه مى نهند تا مردم و جانوران نتوانند داخل شوند. به آن «يزبُن» هم گفته مى شود (ر . ك : لغت نامه دهخدا : ذيل مدخل «يز»).
     
    
      
        [۱۲]اراك، درختچه اى از تيره اراكى هاست و از ريشه آن، مسواك تهيّه مى كنند. اين گياه، خواصّ دارويى دارد و اُشتران از برگش تغذيه مى كنند (فرهنگ فارسى معين : ذيل واژه «اراك»).
     
    
      
        [۱۳]استبرق، درختچه اى از تيره كاكتوس هاست كه در نقاط گرمسيرى مى رويد و از گياهان كائوچويى ف به شمار مى آيد (ر . ك : فرهنگ فارسى معين : ذيل واژه «استبرق») .
     
    
      
        [۱۴]معجم ما استعجم : ج ۲ ص ۳۶۸ .
     
    
      
        [۱۵]معجم البلدان : ج ۲ ص ۳۸۹ .
     
    
    
      
        [۱۷]جواهر الكلام : ج ۲۰ ص ۷۵ .
     
    
      
        [۱۸]معجم البلدان : ج ۲ ص ۳۸۹.
     
   
 	بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت