احمد بن هلال

احمد بن هلال

مدعی دروغین وکالت امام مهدی(ع)

احمد بن هلال عبرتايى،[۱]متولّد سال ۱۸۰ قمرى[۲]و از اصحاب امام هادى عليه السلام[۳]و امام عسكرى عليه السلام[۴]است؛ امّا گزارش تاريخى يا حديثى از ارتباط او با امام جواد عليه السلام در دست نداريم، اگر چه او در زمان امام جواد عليه السلام در حوزه هاى حديثى شيعه حضور داشته و با موضوع غيبت، آشنا بوده است.[۵]

برخى از متون، حضور او در سامرّا و توفيق ديدار امام عسكرى عليه السلام و رؤيت امام مهدى عليه السلام را به همراه چهل نفر ديگر، گزارش كرده اند.[۶]

جايگاه حديثى او در برخى از كتب، مورد تأكيد قرار گرفته است. شيخ طوسى در باره او گفته است: «قد روى أكثر اُصول اصحابنا»[۷]و ديگرى درباره او گفته است: «كان رواة أصحابنا بالعراق لقوه و كتبوا منه».[۸]

در ميان مردم به زهد و عبادت، شهره بود. ۵۴ بار به حج رفت كه حدّاقل بيست سفر آن با پاى پياده، ظاهرا از عراق، بوده است.[۹]

احمد بن هلال در سال ۲۶۷ هجرى، مدّت كوتاهى پس از نيابت يافتن محمّد بن عثمان دومين نايب خاص، از دنيا رفت.[۱۰]

ناهنجارى هاى رفتارى احمد بن هلال

شيخ طوسى از او با وصف «غالى»،[۱۱]«ضعيف فاسد المذهب»[۱۲]و «مشهور بالغلو واللّعنة»،[۱۳]ياد كرده است. نجاشى نيز در باره او نوشته است:

قد روى فيه ذموم من سيّدنا أبى محمّد العسكرى.[۱۴]

درباره او نكوهش هايى از امام عسكرى عليه السلام صادر شده است .

در توقيع امام مهدى عليه السلام نيز از او با «صوفى متصنّع» ياد شده است.[۱۵]

از سخن نجاشى استفاده مى شود كه او در زمان امام عسكرى عليه السلام هم متّهم بوده و امام عليه السلام او را نكوهش كرده است، اگر چه نكوهش او به حدّى نبوده است كه از جرگه اصحاب، خارج شود. بنا بر اين، حضور او در مجلس امام عسكرى عليه السلام و رؤيت امام مهدى عليه السلام نيز نقل شده است.[۱۶]

مخالفت وى با نيابت خاصّ محمّد بن عثمان عَمْرى،[۱۷]نمود و بروز ناهنجارى هاى پيشين است. ظاهراً او با استفاده از ظاهر الصلاح بودن خويش و دارا بودن وجهه و موقعيت ويژه در ميان مردمان، توقّع آن داشت كه پس از درگذشت نايب اوّل امام مهدى عليه السلام ، دومين نايب ايشان، معرّفى شود. شيخ طوسى، او را يكى از مدّعيان نيابت خاص شمرده و در موردى ديگر، او را وكيل مذموم دانسته است.[۱۸]سخن امام عليه السلام كه يك بار او را متصنّع خوانده[۱۹]و بار ديگر او را صوفى متصنع شمرده،[۲۰]حاكى از آن است كه عبادت هاى پيشين او نيز رياكارانه بوده تا بدان وسيله در دل مردمان، جاى گيرد.

خلاصه سخن آن كه او در اواخر عمر، به همه چيز پشت پا زد و يك سره به مخالفت با امام عليه السلام پرداخت. حسين بن روح در نامه اى كه سال ها پس از مرگ او، براى اعلان ارتداد شلمغانى نگاشت، احمد بن هلال را نيز همانند شلمغانى، مرتد شمرده است:

پيش تر نيز چيزهايى به دست احمد بن بلال[۲۱]و ديگر همتايانش به سوى شما آمده بود كه آنها هم مانند همين شلمغانى عزاقرى، از اسلام بيرون رفته اند . نفرين و خشم خدا بر ايشان باد![۲۲]

سعد بن عبد اللَّه نيز او را ناصبى خوانده و در باره بدفرجامى او گفته است:

ما رأينا و لا سمعنا بمتشيّع رجع عن التشيع إلى النصب إلّا أحمد بن هلال.[۲۳]

تاكنون نديده ايم و نشنيده ايم كه شيعه نمايى از تشيع به ناصبى بودن روى آورد مگر احمد بن هلال .

ظاهراً مقصود سعد بن عبد اللَّه، مخالفت ابن هلال با امام عليه السلام است كه در حقيقت خروج بر ايشان، شمرده مى شود.

اتّهام ناصبيگرى را تنها سعد بن عبد اللَّه بيان كرده و در توقيعات امام عليه السلام و يا اظهارات ديگر معاصران او، بدان اشاره نشده است. تنافى شديد مفهوم غلو با ناصبيگرى موجب شده است كه برخى به توجيه سخن سعد بن عبد اللَّه بپردازند. برخى ادّعا كرده اند : عالمان قم، از جمله سعد بن عبد اللَّه در دشمنى با مخالفان اركان امام عليه السلام بسيار تند و افراطى عمل مى كرده اند. از اين رو ، او را ناصبى خوانده اند ؛ ولى اين توجيه پذيرفته نيست،[۲۴]بويژه آن كه دشمنى او با امام عصر عليه السلام آشكار نبوده است.

شيخ انصارى عليه السلام با استناد به غلو و نصب احمد بن هلال، گفته است:

و بعد ما بين المذهبين يشهد بأنّه لم يكن له مذهب رأساً.[۲۵]

فاصله طولانى ميان دو مذهب نشان مى دهد كه او اساساً مذهبى نداشته است .

مواجهه امام با احمد بن هلال

ظاهر الصلاح بودن احمد بن هلال، همچون زهد و عبادت و حج گزاردن فراوان با پاى پياده، موجب شد كه حسادت او مخفى بماند و اعتراض او عليه وكيل دوم، مخالفت با امام عليه السلام تلقّى نشود.

بدين جهت، سه توقيع شريف در توبيخ و لعن ابن هلال، صادر شده است كه نشان از شدّت برخورد امام عليه السلام با وى و دشوارى مقابله با اوست. حتّى پس از صدور توقيع اوّل امام عليه السلام ، برخى در آن تشكيك نموده، در پى تحقيق برآمدند. احمد بن ابراهيم مراغى گفته است:

كان روات أصحابنا بالعراق لقوه و كتبوا منه فانكروا ما ورد فى مذمّته وحملوا القاسم بن العلاء على أن يراجع فى أمره.[۲۶]

راويان شيعه در عراق فراوان به او مراجعه كرده و به نقل از او ، حديث مى نوشتند از اين رو نكوهش هاى صادر شده درباره او را نمى پذيرفتند . بدين سبب قاسم بن علاء را مأمور كردند تا درباره او [با ناحيه مقدسه ] صحبت كند .

توقيع دوم عليه ابن هلال، شديدتر بود و در انتهاى آن آمده بود:

فانّه لا عذر لأحد من موإلينا فى التشكيك فيما يروى عنّا ثقاتنا.[۲۷]

هيچ عذرى از هيچ يك از دوستان ما پذيرفته نيست كه در مطالب نقل شده از ما توسط افراد مورد اعتماد ما شك و ترديد كنند .

اصرار برخى از افراد بر سلامت احمد بن هلال، موجب شد كه امام عليه السلام توقيع سوم را صادر فرمايد و با يادآورى پيشينه مثبت برخى از منحرفان ديگر، از جمله فردى به نام دهقان ، احمد بن هلال را نيز مذموم بشمرند.[۲۸]

علاوه بر اين سه توقيع، در نامه اى نيز كه حسين بن روح در ردّ ادّعاهاى شلمغانى نگاشته به انحراف و ارتداد احمد بن هلال، اشاره شده است.[۲۹]

چگونگى مواجهه با روايات او

آورديم كه هيچ اختلافى در باره فساد عقيده احمد بن هلال در ساليان آخر عمر، وجود ندارد، همچنان كه وجاهت ظاهرى پيشين او در ميان مردمان نيز امرى پذيرفته است. اكنون وضعيت رجالى او را مورد بحث قرار مى دهيم. چهار نظريه در باره اعتماد بر احاديث گزارش شده از او محتمل است:

۱. مردود شمردن تمام روايات؛

۲. قبول تمام روايات؛

۳. قبول كردن روايات قبل از انحراف و مردود شمردن رواياتى كه بعد از انحراف از او نقل شده است؛

۴. مردود دانستن منفردات او.

نجاشى او را «صالح الرواية يعرّف منها و ينكر ؛ داراى روايات نيكو كه برخى از آنها شناخته شده هستند و برخى ناشناخته هستند»،[۳۰]خوانده است. شيخ طوسى دركتاب هاى حديثى خويش در باره او گفته است:

ما يختصّ بروايته لا نعمل عليه .[۳۱]

به روايات اختصاصى او عمل نمى كنيم .

ضعيف فاسد المذهب لا يلتفت إلى حديثه فيما يختصّ بنقله.[۳۲]

او فردى ضعيف و داراى مذهبى فاسد است كه به رواياتى كه تنها او نقل مى كند اعتنا نمى شود .

شيخ طوسى، اين رويش را در موارد ديگرى از كتاب تهذيب الأحكام، اعمال كرده است.[۳۳]همو در عدّة الاُصول گفته است:

روايات او در حال استقامت، مورد قبول بوده، پس از انحراف، مردود است.[۳۴]

ابن وليد، احاديث او را در نوادر الحكمه ناصحيح شمرده و ابن غضائرى در باره او توقّف كرده است.[۳۵]

برخى از متأخّران همانند آية اللَّه خويى، او را ثقه مى شمارند؛ زيرا شخص فاسد العقيده نيز مى تواند راستگو باشد.[۳۶]ايشان به قول نجاشى استناد كرده كه او را «صالح الرواية» خوانده است. همچنين قول شيخ طوسى در باره قبول روايات او در حال استقامت را دليل بر وثاقت شخصى او دانسته است.[۳۷]

در باره احاديث احمد بن هلال، توجّه به چند نكته شايسته است:

۱. پس از صدور توقيع لعن و طرد احمد بن هلال به وسيله امام عليه السلام ، انحراف وى ثابت گرديده و احاديث پس از انحراف وى، بى ترديد پذيرفته نيست.

۲. در دوران قبل از انحراف، او محتاج آن بود كه به احتياط، سخن گويد و در محدوده شريعت با احتياط تمام، گام بردارد تا هيچ شبهه اى در وجاهت و صلاحيّت او پديد نيايد. سخن نجاشى كه او را صالح الروايه خوانده و سخن شيخ طوسى كه گفته است: روايات او در زمان استقامت، پذيرفته است، مى تواند ناظر بدين خصوصيت باشد.

۳. مى توان ادّعا كرد: احاديثى كه از احمد بن هلال در كتاب هاى شيعه نقل شده، مربوط به دوران قبل از انحراف اوست؛ زيرا:

الف . پس از صدور توقيعات چندگانه لعن و طرد او، راويان حديثى از او فاصله گرفته اند و بعيد است گزارشى از او در اين زمان نقل كنند.

ب . زندگى او پس از انحراف، بسيار كوتاه بوده (كمتر از دو سال) و در اين مدّت بسيار كم و با موقعيتى كه او داشته، بعيد است مورد مراجعه محدّثان و عالمان بوده باشد.

۴. وضعيت احمد بن هلال، به وضعيت رجالى شلمغانى شباهت دارد. حسين بن روح نوبختى، نايب خاصّ امام مهدى عليه السلام گزارش هاى قبل از دوران انحراف شلمغانى را مورد قبول دانسته است.[۳۸]

۵ . از احمد بن هلال، بيش از هفتاد حديث در كتب اربعه نقل شده است.[۳۹]نزديك به بيست حديث، در باره امامت و امام مهدى عليه السلام نيز به نقل از او در كتاب هاى ديگر وجود دارد كه در مجموعه حاضر، موجود است.

۶. بررسى مضمونى احاديث احمد بن هلال، نشانگر آن است كه نيمى از احاديث او، همگون با احاديث مشهور شيعى است. نيم ديگر از احاديث او نيز متونى مستبعد است و به متون غاليانه شباهت داشته يا محتاج تأويل است.

۷. نتيجه نهايى آن كه احاديث منفرد او قابل اعتماد و عمل نخواهد بود. متون مشترك او با ديگران نيز وثاقت او را اثبات نمى كند. بنا بر اين، نظر شيخ طوسى از اتقان بيشترى برخوردار خواهد بود.


[۱]عبرتا، روستاى بزرگى در جنوب بغداد كه اديبان و راويان بسيارى داشته است (معجم البلدان: ج ۴ ص ۷۷).

[۲]رجال النجاشى: ص ۸۳ ش ۱۹۹.

[۳]رجال الطوسى: ص ۳۸۴ ش ۵۶۴۹ .

[۴]همان: ص ۳۹۷ ش ۵۸۲۹ .

[۵]وى در نقل يكى از احاديث مى گويد: «حدّثنا محمّد بن أبى عمير سنة أربع و مئتين» (مقتضب الأثر: ص gt;۹. همچنين ر.ك : الكافى : ج ۱ ص ۳۴۲ ح ۲۹، حديث مشهور زُراره در باره دعا در عصر غيبت. احمد بن هلال كه در سند اين روايت واقع است، مى گويد: «سمعت هذا الحديث منذ ست و خمسين سنه». با توجّه به آن كه او در سال ۲۶۷ق، از دنيا رفته، بنا بر اين حداكثر در سال ۲۱۰ق، اين حديث را شنيده است.

[۶]ر . ك : ج ۵ ص ۲۴ ح ۷۷۲.

[۷]رجال الطوسى: ص ۳۹۷ ش ۵۸۲۹ .

[۸]رجال الكشّى : ص ۵۳۵ ش ۱۰۲۰ (به نقل از احمد بن ابراهيم مراغى).

[۹]همان جا. برخى از نسخ رجال الكشّى، تمام ۵۴ سفر او را با پاى پياده دانسته اند.

[۱۰]رجال النجاشى: ص ۸۳ ش ۱۹۹.

[۱۱]رجال الطوسى: ص ۳۸۴ ش ۵۶۴۹ .

[۱۲]الاستبصار: ج ۳ ص ۲۸.

[۱۳]تهذيب الأحكام: ج ۹ ص ۲۰۴.

[۱۴]رجال النجاشى: ص ۸۳ ش ۱۹۹.

[۱۵]رجال الكشّى : ص ۵۳۵ ش ۱۰۲۰

[۱۶]ر . ك : ج ۵ ص ۲۴ ح ۷۷۲ .

[۱۷]الغيبة: ص ۳۹۹ ش ۳۷۴.

[۱۸]ر . ك : ص ۱۵۳ ح ۶۶۶ (الغيبة).

[۱۹]ر . ك : ص ۱۵۴ ح ۶۶۷ (رجال الكشّى).

[۲۰]همان جا.

[۲۱]به احتمال فراوان، «بلال» تصحيف «هلال» و مقصود، احمد بن هلال، ابو جعفر عبرتايى است كه به دروغ ، ادّعاى سفيرى امام عصر عليه السلام را داشت . (م)

[۲۲]ر . ك : ص ۲۲۸ ح ۶۹۵ .

[۲۳]كمال الدين: ص ۷۶.

[۲۴]تهذيب المقال: ج ۳ ص ۳۱۳.

[۲۵]كتاب الطهارة: ج ۱ ص ۳۵۴.

[۲۶]رجال الكشّى : ص ۵۳۵ ش ۱۰۲۰.

[۲۷]همان جا.

[۲۸]همان: ص ۵۳۶ .

[۲۹]ر . ك : ص ۱۵۶ ح ۶۶۹.

[۳۰]رجال النجاشى: ص ۸۳ ش ۱۹۹

[۳۱]تهذيب الأحكام: ج ۹ ص ۲۰۴ ح ۸۱۲ .

[۳۲]الاستبصار: ج ۳ ص ۲۸.

[۳۳]تهذيب الأحكام: ج ۹ ص ۲۰۴ ش ۸۱۲ .

[۳۴]عدّة الاُصول: ج ۱ ص ۱۵۱.

[۳۵]رجال الغضائرى: ص ۱۱۲ ش ۱۶۶ (چاپ دار الحديث).

[۳۶]معجم رجال الحديث: ج ۳ ص ۱۵۱.

[۳۷]همان: ص ۱۵۱ و ۱۵۳.

[۳۸]ر . ك : ج ۳ ص ۳۶۸ ح ۶۳۹ .

[۳۹]معجم رجال الحديث: ج ۳ ص ۱۵۳.