زمينه هاى پذيرش ادّعاى مدّعيان دروغين

زمينه هاى پذيرش ادّعاى مدّعيان دروغين

توضیح در مورد چرایی پذیرش ادعاهای دروغین

فراهم بودن زمينه هاى مختلف براى پذيرش مدّعيان باطل رهبرى ، به حدّى است كه در حديثى از امام باقر عليه السلام ، براى هر مدّعى رهبرى ، هوادارانى فرض شده است . متن حديث اين است :

لَيسَ مِن أَحَدٍ يَدعُو إِلَى أَن يَخرُجَ الدَّجَّالُ إِلَّا سَيَجِدُ مَن يُبايِعُه .[۵]

تا هنگام خروج دجّال ، هيچ كس نيست كه مردم را [به خود] بخواند ، مگر اين كه به زودى ، افرادى را مى يابد كه با او بيعت كنند .

در ميان زمينه هاى گوناگون پذيرش ادّعاهاى مهدويت ، فقر فرهنگى ، فساد سياسى و اجتماعى و مشكلات اقتصادى ، مناسب ترين زمينه هاى فريب دادن ساده انديشان و رونق بازار مدّعيان دروغين مهدويت اند .

جهل

مى توان گفت كه فقر فرهنگى ، جهل و پيروى كوركورانه ، بيشترين نقش را در پيدايش مدّعيان دروغين مهدويت ، و پذيرش ادّعاهاى آنان دارد .

شايد نخستين پرسشى كه با ملاحظه «گزارش مدّعيان دروغين مهدويت» به ذهن مى رسد ، اين است كه : چگونه اين همه مدّعيان توانسته اند عدّه اى را فريب دهند و با دروغ ، از آنها براى مقاصد خود ، سوء استفاده نمايند؟

پاسخ اين سؤال را به روشنى مى توان از سخنان حكيمانه امام على عليه السلام در باره مردم شناسى در يافت .

النّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبّانِيٌ، وَ مُتَعَلِّمٌ عَلى سَبيلِ نَجاةٍ، وَ هَمَجٌ رَعاعٌ أتباعُ كُلِّ ناعِقٍ (صائِحٍ) يَميلونَ مَعَ كُلِّ ريحٍ، لَم يَستَضيؤوا بِنورِ العِلمِ، وَ لَم يَلجَؤوا إلى رُكنٍ وَثيقٍ.[۶]

مردم ، سه گروه اند: دانشمند ربّانى، دانشجو در راه رستگارى، و دنباله روهاى هر بانگى كه با هر بادى مى چرخند . اينان از روشنىِ دانش، پرتوى بر نگرفته اند و به پايه اى استوار پناه نبرده اند.

امام عليه السلام در اين سخن ، مردم را به سه گروه تقسيم مى نمايد :

اوّل . كسانى كه حقيقت را شناخته اند و عقيده و رفتار فردى و اجتماعى آنها بر معيارهاى درست و مطابق با واقع استوار است . امام عليه السلام از آنان با عنوان «عالم ربّانى» ياد كرده است .

دوم . كسانى كه در راه دست يافتن به معرفت حقيقى و راه رستگارى هستند . امام عليه السلام آنان را «دانشجو در راه رستگارى» ناميده است .

سوم . كسانى كه نه حقيقت را شناخته اند و نه در راه شناسايى آن اند . امام عليه السلام آنان را «هَمَج رِعاع» شمرده است . هَمَج ، همان پشه هايى هستند كه بر صورت گوسفند يا درازگوش مى نشينند و برخى آن را مگس معنا كرده اند[۷]و كلمه رِعاع ، به معناى بى شعور است .[۸]

در اين سخن ، كسانى كه نه مى دانند و نه در جستجوى دانش اند ، به پشه هاى بى شعور و سرگردانى تشبيه شده اند كه به دنبال نادانى بزرگ تر از خود هستند ؛ بى شعورهايى كه با هر بادى ، اين سو و آن سو مى شوند و دعوت هر مدّعى را مى پذيرند ، بدون آن كه بدانند دعوت او حق است يا باطل .

سؤال ، اين است : چرا عدّه اى از مردم ، كه اندك هم نيستند، به چنين سرنوشتى مبتلا مى شوند؟ امام عليه السلام در اين حديث ، خود به اين پرسش نيز پاسخ داده و فرموده كه علّت سقوط اين دسته ، آن است كه از نور علم بهره نمى گيرند و باورهاى خود را بر پايه هاى محكم علمى ، استوار نمى كنند .

با توجّه به آنچه اشاره شد ، پيروى كوركورانه از مدّعيان مهدويت ، تنها يكى از مصاديق «همج رعاع» در كلام امام على عليه السلام است ، و تا بيمارىِ تقليد در باورها[۹]به طور كامل و ريشه اى درمان نشود ، جامعه بشر ، روى خوش بختى را نخواهد ديد .

فساد سياسى و اجتماعى

بى اعتنايى به ارزش هاى دينى ، فراگير شدن فساد اجتماعى و بويژه اختناق سياسى ، عوامل مهمّى براى جذب توده ها و متمايل كردن مردم به مدّعيان اند ؛ زيرا يكى از مؤلّفه هاى اصلى مهدويت ، احياى ارزش هاى دينى و در رأس آنها عدالت اجتماعى است . از اين رو ، رواجِ ظلم و فساد و بى اعتنايى به ارزش هاى اسلامى ، زمينه ساز پذيرش دعوت مدّعيان مهدويت و پيدايش كسانى هستند كه جنبش خود را تحت عنوان مهدويت براى احياى ارزش هاى دينى و عدالت اجتماعى توجيه مى كنند .

مشكلات اقتصادى

مشكلات اقتصادى ، بستر مناسبى براى خيزش هاى اجتماعى اند . به همين جهت ، جنبش هاى مردمى ، عموماً در جوامع فقير شكل مى گيرند ، و از آن جا كه فقر اقتصادى ، زمينه ساز فقر فرهنگى و فساد اجتماعى است ، مى توان گفت كه اصلى ترين بستر پيدايش مدّعيان مهدويت ، و پذيرش مردمان مشكلات اقتصادى اند .

استناد به شمارى از احاديث

استناد به شمارى از احاديث ، زمينه ساز پذيرش ادّعاى مدّعيان دروغين مهدويت است . اين احاديث ، بدون ارزيابى و جداسازى صحيح و سقيمشان ، در منابع حديثى ، نقل شده اند ، بويژه احاديثى كه در باره نشانه هاى ظهورند و چه بسا شمارى از اين احاديث را همين مدّعيان دروغين جعل كرده باشند .

براى نمونه مى توان گفت : ادّعاى مكان ظهور در مهدى عليه السلام مغرب ، مشرق ، يمن ، طالقان ، خراسان و نقاط ديگر ، چه بسا بيشتر آنها ساخته و پرداخته كسانى است كه خود ، دست اندركار ادّعاى مهدويت بوده و براى اين كه براى خود وجاهتى كسب كنند و جاى پايى بر جاى نگذارند ، احاديثى را جعل كرده اند .

بعدها نيز شمارى گرفتار تأويلات شگفت در تعيين محلّ ظهور شده و اين گونه احاديث را جدّى گرفته اند . براى نمونه مى توان به بحث هاى مفصّلى كه قاضى نعمان در شرح الأخبار در باره ظهور امام مهدى عليه السلام در مغرب كرده تا آن را بر عبيد اللَّه مهدى تطبيق كند ، مراجعه كرد .[۱۰]

از سوى ديگر ، قطعى بودن نام امام مهدى عليه السلام و همنام بودن ايشان با نام پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، بسيارى را براى ادّعاى مهدويت به هوس انداخته است ، بويژه پس از آن كه «اسم أبيه اسم أبى؛ اسم پدر او ، اسم پدر من است» نيز بِدان افزوده شد .

بايد توجّه داشت كه گاه از احاديث درست هم برداشت هاى سوء استفاده گرايانه مى شود ، چنان كه منصور عبّاسى ، نام فرزندش را مهدى گذاشت تا ذهن مردم مهدى خواه ، متوجّه او شود . البته در بسترسازى اين قبيل امور ، شمارى از علماى ساده انگار هم كه باورهاى عارفانه صوفيانه دارند ، بسيار مؤثّر بوده ان ؛ زيرا افكار و آثار آنها مردم را كه به اين قبيل علما تمايل دارند ، جذب چنين جنبش هايى مى كرده است . براى نمونه مى توان به جنبش مهدى گرايانه سيّد محمّد نوربخش مثال زد كه استادش خواجه اسحاق ، مهم ترين حامى او بود و حتّى جانش را بر سر اين اقدام گذاشت .[۱۱]


[۵]الكافى : ج ۸ ص ۲۹۶ ح ۴۵۶ .

[۶]نهج البلاغة: حكمت ۱۴۷.

[۷]ر . ك : النهاية : ج ۵ ص ۲۷۲ .

[۸]ر . ك : القاموس المحيط : ج ۳ ص ۳۰ .

[۹]براى آگاهى بيشتر در باره اين موضوع ، ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج ۱ ص ۲۹ (فصل دوم «تقليد در عقيده») .

[۱۰]ر . ك : شرح الأخبار : ج ۳ ص ۳۵۳ و ۳۶۴ .

[۱۱]ر . ك : سيّد محمّد نوربخش و ادّعاى مهدويت در سال ۸۲۶ .