نزول قرآن بر هفت حرف

پرسش :

خیلی احادیث می گویند که قرآن بر هفت حرف نازل شده است. یعنی چه؟ دیدگاه های مختلف چیست؟



پاسخ :

اكثر صاحب نظران، مقصود از عدد هفت در اين روايات را عدد حقيقى مى دانند؛ هفت حرف، نه بيشتر و نه كمتر. برخى چون قاضى عياض بر آن اند كه عدد هفت در اين جا به معناى مجازى به كار رفته و مراد از آن، كثرت است.[۱]به نظر مى رسد حمل «سبعة» بر كثرت، پذيرفتنى نباشد؛ زيرا لازمه آن، حمل عدد «سبعه» بر خلاف ظاهر است، در حالى كه دليل روشنى بر آن اقامه نشده است.

اما در باره اين كه مقصود از «سبعة أحرف» چيست، اختلاف شديدى وجود دارد . برخى اين احتمالات را نزديك به چهل احتمال دانسته اند[۲]كه به بررسى اهمّ آنها مى پردازيم :[۳]

۱. تقسيم هفت گانه معنايى آيات: هفت حرف مورد نظر در روايات «سبعة أحرف» گونه هاى هفت گانه معنايى آيات قرآن است. به اين معنا كه با بررسى محتوايى آيات، نتيجه مى گيريم كه خداوند آنها را هفت گونه قرار داده است. اين نظريه شبيه روايتى از حضرت امير عليه السلام است كه حروف قرآن را هفت گونه مى داند.[۴]اين گونه ها عبارت اند از: ۱. وعد و وعيد ۲. محكم و متشابه ۳. حلال و حرام ۴. قصص ۵. أمثال ۶. امر ۷. نهى .[۵]

۲. جايگزينى فواصل آيات: نزول قرآن بر هفت حرف، به معناى اجازه در جابه جايى ميان فواصل آيات است ، چنان كه در روايت پيش گفته از سنن ابى داود به آن تصريح شده است ، با اين شرط كه اين جابه جايى به حدّ تناقض نرسد؛ يعنى آيات رحمت به جاى آيات عذاب و به عكس قرار نگيرد:

. . . حَتّى  بَلَغَ سَبعَةَ أَحرُفٍ، ثُمَّ قالَ: لَيسَ مِنها إلّا شافٍ كافٍ إن قُلتَ سَميعاً عَليماً عَزيزاً حَكيماً ما لَم تَختِم آيَةَ عَذابٍ بِرَحمَةٍ أو آيَةَ رَحمَةٍ بِعذابٍ .[۶]

. . . تا اين كه به هفت حرف رسيد. آن گاه رسول خدا فرمود: اين هفت حرف هر يك شفادهنده و كفايت كننده است ، اگر بگويى : سميعاً، عليماً، عزيزاً، حكيماً مادام كه آيه عذاب را به رحمت و آيه رحمت را به عذاب پايان نبرى.

۳. جايگزينى كلمات متقارب: مقصود از نزول قرآن بر هفت حرف ، جواز جايگزينى ميان كلمات متقارب قرآن است؛ به اين معنا كه مى توان يك واژه قرآنى را برداشت و واژه اى متقارب و مترادف به جاى آن گذاشت.[۷]

۴. انواع هفت گانه قرائات: مراد از «احرف سبعه» انواع هفت گانه قرائت قرآن است؛ يعنى با بررسى قرائات موجود مى توان آنها را به هفت نوع قرائت تقسيم كرد و روايات مورد بحث با اشاره داشتن به اين انواع، در مقام تجويز آنهاست . اين انواع هفت گانه قرائات بدين شرح اند: ۱) اختلاف قرائت ، باعث تغيير اعراب مى شود، بى آن كه در معنا يا شكل ظاهرى كلمه تغييرى ايجاد كند؛ نظير آيه (هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ) با ضمه يا فتحه «راء». ۲) با اختلاف قرائت ، ظاهر كلمه و با تغيير اعراب ، معناى آن نيز تغيير كند؛ نظير آيه (رَبَّنَا بَعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا) كه «باعد» به صيغه امر يا ماضى خوانده شود. ۳) با اختلاف قرائت، صورت و ظاهر لفظ باقى، اما با تغيير حروف، معناى لفظ تغيير كند ؛ نظير واژه (نُنشِزُها) كه به صورت «ننشرها» قرائت شده است. ۴) با اختلاف قرائت، ظاهر لفظ تغيير يابد؛ اما در عين حال، معناى آن با تغيير حروف تغيير نكند ؛ نظير آيه (كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ ؛ همانند پنبه زده شده) كه به صورت «كالصوف المنفوش» قرائت شده است. ۵) با اختلاف قرائت ، صورت لفظ و معناى آن تغيير كند ؛ نظير آيه (وَ طَلْحٍ مَّنضُودٍ ؛ و درختان موز كه ميوه هايش خوشه خوشه روى هم چيده شده است) كه به صورت «وطلع منضود» قرائت شده است. ۶) در پى اختلاف قرائت ، فقرات يك آيه جابه جا شود ؛ نظير آيه (وَ جَآءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِ  ؛ سكرات مرگ ، حقيقت را آورد) كه به صورت «وجاءت سكرة الحق بالموت» قرائت شده است. ۷) با اختلاف قرائت ، در فقرات آيه فزونى و كاستى رخ دهد ؛ نظير آيه (تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً) كه به صورت «تِسعٌ وَتِسعونَ نَعجَةً أُنثى» قرائت شده است.[۸]

۵. كيفيت هاى هفت گانه تلاوت قرآن: روايات «سَبعَةُ أحرُفٍ» ناظر به كيفيت هاى هفت گانه تلاوت قرآن اند؛ به اين معنا كه چگونگى اداى كلمات قرآن را با دسته بندى هفت گانه آنها تعيين كرده اند. اين موارد، عبارت اند از: ادغام، فتح، اظهار، تفخيم، ترقيق، إماله و مدّ.[۹]مدافعان اين نظريه در دفاع از آن مى گويند كه چون عرب در اداى آنها داراى لغت و لهجه هاى مختلف بود، خداوند از باب تسهيل، همه حالات تكلم به آنها را مجاز اعلام كرد.[۱۰]

۶. گويش هاى هفت گانه: شايع ترين نظريه در باره روايت «سبعة أحرف» حمل آنها بر لهجه ها و گويش هاى مختلف است ،[۱۱]چنان كه از ابن عباس نقل كرده اند كه گفت: «نَزَلَ القُرآنُ عَلى سَبعِ لُغاتٍ». كسانى كه نزول قرآن بر هفت حرف را به معناى لهجه هاى مختلف عربى دانسته اند، خود در تحليل اين هفت گويش دچار اختلاف شده اند:

الف - برخى گفته اند كه مراد، گويش هاى قبايل مختلف عربى است، بى آن كه هفت لهجه منحصر به قبيله خاص باشد؛ نظير گويش قريش، هُذَيل، هَوازن، يمن.

ب - برخى آن را بر گويش هاى مختلف قبيله مُضر حمل كرده اند كه خود داراى هفت قبيله بود به نام هاى: هذيل، كنانة، قيس، ضبة، تَيم الرباب، أسد بن خزيمة و قريش .

ج - برخى بر اين باورند كه مقصود، گويش هاى مختلف در درون قريش است؛ زيرا قرآن به لهجه قريش نازل شد، چنان كه آيه (وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ ؛[۱۲]هيچ فرستاده اى را نفرستاديم مگر به زبان قوم خودش تا برايشان روشن كند) بر آن دلالت دارد.[۱۳]

جمع بندى و نتيجه گيرى

در تحليل روايات و آراى پيش گفته مى توان نكات زير را به دست داد:

۱. از منظر شيعه ، قرآن بر يك حرف نازل شده و اختلافات قرائات ، منشأ وحيانى ندارد، چنان كه در روايت زراره از امام باقر عليه السلام و فضيل بن يسار از امام صادق عليه السلام بر آن تأكيد شده است . بنا بر اين ، روايات نزول قرآن بر هفت حرف ، به دليل مخالف بودن با سخنان اهل بيت ، فاقد اعتبارند.[۱۴]افزون بر اين ، اختلاف و تناقض ميان اين روايات فراوان است و در بعضى از اين روايات ، ميان سؤال و جواب تناسبى نيست،[۱۵]چنان كه برخى از دانشمندان اهل سنّت نيز به موهون بودن اين روايات و اضطراب لفظى و معنوى آنها اذعان كرده اند.[۱۶]

بر اين اساس ، مى توان گفت : رواياتى كه نزول قرآن به هفت حرف را تفسير كرده اند بر فرض صدور ، در واقع توجيه صحيحى است براى روايات «هفت حرف» تا از رواج نظريه هاى نادرست در اين باره پيشگيرى نمايند .

۲. علامه طباطبايى در مواجهه با ديدگاه هاى فراوانى كه در تفسير احاديث «سبعة أحرف» بيان شده، با كمك برخى روايات پيش گفته اين نظر را ترجيح داده است كه «أحرف سبعه» بر اقسام هفت گانه معنايى حمل شود. اين اقسام ، بر اساس روايتى عبارت اند از: امر، زجر، ترغيب، ترهيب، جدل، قصص و مَثَل، و بر اساس روايت ديگرى عبارت اند از: زجر، امر، حلال، حرام، محكم، متشابه و امثال.[۱۷]به نظر مى رسد اين ديدگاه اگر چه با ظاهر شمارى از روايات سبعة اَحرف - كه در منابع اهل سنّت، انعكاس يافته و ناظر به چگونگى قرائت قرآن اند - ناسازگارى دارد، ولى بر اساس روايات اهل بيت، داراى محمل مناسبى است، بويژه آن كه روايت شيخ صدوق هم بر تقيه حمل شده است.[۱۸]

۳. با تحليلى كه از نظريه پنجم ارايه شده و به معناى تفاوت لهجه دانسته شده، به نظر مى رسد كه تفاوت جوهرى ميان اين نظريه و نظريه ششم وجود ندارد. بر اين اساس، دو نظريه پنجم و ششم، روايت سبعة اَحرف را به معناى تفاوت لهجه دانسته اند. با فرض پذيرش صحّت صدور روايات سبعة اَحرف، نظريه ششم را مى توان توجيه قابل قبولى براى اين دست از روايات دانست، البته با اين تفاوت كه نبايد لهجه هاى هفت گانه آن را منحصر در لهجه هاى عربِ معاصرِ نزول دانست. به عبارت روشن تر، چنان كه در بررسى علل راهيافت پديده اختلاف قرائات آورديم، به استناد روايات سبعة اَحرف مى توان ادعا كرد كه با توجه به جهانى بودن قرآن و موضوعيت داشتن قرائت عربى آن، خداوند، انحصار قرائت قرآن را منطبق با قرائت عربِ معاصرِ نزول، برداشته و به جهانيان اجازه داده كه آن را مطابق با لهجه هاى خود تلاوت كنند. پيداست كه لهجه هاى مختلف، هيچ گاه به معناى اختلاف در متن نخواهد بود.

۴. نظريه سوم يعنى جايگزينى فواصل آيات، به دلايل زير مردود است:

الف - به استناد آيه حفظ، هر نظريه اى كه مستلزم پذيرش دخل و تصرف در آيات قرآن باشد مردود است.

ب - جابه جايى ميان فواصل آيات،به شدّت در قرآن مورد انكار قرار گرفته است:

(وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى  عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِىَ إِلَىَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَىْ ءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ .[۱۹]

ستمگرتر از افترا زننده دروغ به خداوند و يا كسى كه گفت به من وحى شده در حالى كه چيزى به او وحى نشده ، و كسى كه گفت به همين زودى من هم همانند آنچه خداوند مى فرستد ، مى فرستم ، كيست ؟)

به گفته مفسران، اين آيه در باره يكى از كاتبان قرآن به نام عبد اللَّه بن سعد بن ابى سرح نازل شده كه به هنگام كتابت فواصل آيات، آنها را جابه جا مى كرد و هنگامى كه پيامبر به او مى فرمود: بنويس «عَليماً حَكيماً» او مى نگاشت «غَفوراً رَحيماً» و بر همين اساس مدعى بود كه مى تواند خود قرآنى نازل كند.[۲۰]

ج - اين احتمال از نظر همه صاحب نظران مردود است؛ زيرا مخالف اجماع امّت مبنى بر ممنوع بودن هر گونه تغيير در قرآن است.[۲۱]

د - دقت در فواصل آيات نشان مى دهد كه اين فواصل بسيار دقيق و منطبق با درون مايه آيات است كه عموماً نقش اقامه برهان بر محتواى آيات را بر عهده دارند. .[۲۲]

۵. ديدگاه چهارم يعنى جابه جايى ميان كلمات متقارب نيز مردود است؛ زيرا افزون بر آن كه لازمه آن پذيرش راهيافت تغيير در متون آيات است - كه به بيان پيش گفته ، بطلان آن تأكيد شد - ، جواز جابه جايى ميان كلمات متقارب يا مترادف بدان معناست كه برابرى معنايى ميان اين دست از كلمات براى ما امرى مسلّم تلقّى گردد، در حالى كه بسيارى از محقّقان بر اين نكته پاى فشرده اند كه نمى توان معنا و كاركرد معنايى واژه هاى مترادف و متقارب را از هر جهت يكسان دانست . به عبارت ديگر، بررسى معنا و كاركرد مترادفات نشان مى دهد كه هر يك از آنها وظيفه انتقال نكات و لطايف خاصى را برعهده دارند كه از واژه مترادف ديگر ساخته نيست.[۲۳]

۶. نظريه پنجم، روايات «سبعة أحرف» را بر انواع قرائت هاى هفت گانه، حمل كرده است. اين نظريه از دو جهت مردود است:

الف - عموم صاحب نظران اين برداشت را خطا دانسته اند؛ زيرا توجيهى براى قرائت هاى هفت گانه نسبت به ساير قرائات وجود ندارد.

ب - چنان كه در تبيين اقسام هفت گانه قرائت آمده، كه همه آنها به نوعى مستلزم پذيرش راهيافت تغيير در قرآن اند، اعم از آن كه اين تغيير ناظر به اعراب باشد يا به تغيير ظاهرى لفظ يا جابه جايى كلمات يا تغيير معنايى آيات. از سويى ديگر ، ادلّه نفى راهيافت تحريف در قرآن ، راهيافت مطلق تغيير در قرآن را نفى مى كند، بويژه در مواردى كه تغيير يا جابجايى مزبور زمينه تغيير معنايى آيات را فراهم آورد.[۲۴]


[۱]شرح مسلم ، نووى : ج ۶ ص ۹۹.

[۲]تفسير الصافى : ج ۱ ص ۵۹ . نيز ، ر. ك: تفسير شبّر : ص ۲۰؛ الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۱۳۰.

[۳]ر. ك: البيان : ص ۱۷۸ - ۱۹۳؛ تفسير شبّر : ص ۱۹ - ۲۱؛ تفسير الطبرى : ج ۱ ص ۲۴ - ۴۴؛ تفسير القرطبى : ج ۱ ص ۴۱ - ۴۹؛ البرهان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۲۱۱ - ۲۲۷؛ الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۱۲۹ - ۱۳۵.

[۴]بحار الأنوار : ج ۹ ص ۹۷؛ خاتمة مستدرك الوسائل : ج ۱ ص ۳۴۷.

[۵]البيان ص ۱۸۳؛ تفسير الطبرى : ج ۱ ص ۳۵ - ۳۶؛ تفسير القرطبى : ج ۱ ص ۴۶؛ الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۱۳۵.

[۶]ر .ك : ج ۱ ص ۲۳۳ . نيز ، ر .ك : سنن أبى داوود : ج ۱ ص ۳۳۲ ؛ عمدة القارى : ج ۱۲ ص ۲۵۹ .

[۷]عمدة القارى : ج ۱۲ ص ۲۵۹.

[۸]ر. ك: الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۱۲۹ - ۱۳۵؛ شرح اصول الكافى : ج ۱۱ ص ۷۹.

[۹]شرح مسلم : ج ۶ ص ۹۹؛ عمدة القارى : ج ۱۲ ص ۲۵۹.

[۱۰]ر.ك: فتح البارى : ج ۹ ص ۲۵؛ عمدة القارى : ج ۲۰ ص ۳۰؛ مجمع البحرين : ج ۱ ص ۴۹۰.

[۱۱]ر . ك : عمدة القارى : ج ۱۲ ص ۲۵۸؛ شرح اصول الكافى : ج ۵ ص ۳۱۷.

[۱۲]ابراهيم : آيه ۴ .

[۱۳]ر. ك: الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۱۳۴ - ۱۳۵؛ شرح اصول الكافى : ج ۵ ص ۳۱۷.

[۱۴]البيان : ص ۱۷۷.

[۱۵]البيان : ص ۱۷۷.

[۱۶]آلاء الرحمن : ج ۱ ص ۳۰.

[۱۷]الميزان فى تفسير القرآن : ج ۳ ص ۷۴ - ۷۵.

[۱۸]جواهر الكلام : ج ۹ ص ۲۹۵.

[۱۹]انعام : آيه ۹۳ .

[۲۰]ر. ك: مجمع البيان : ج ۴ ص ۱۱۱.

[۲۱]شرح مسلم : ج ۶ ص ۱۰۰.

[۲۲]ر.ك: سبل السلام : ج ۳ ص ۱۸۵.

[۲۳]ر.ك: الفروق اللغويه : ص ۹۲ - ۹۳؛ البرهان فى علوم القرآن : ج ۴ ص ۷۸؛ تاج العروس : ج ۱ ص ۲۱؛ علوم حديث: ش ۲۰ ص ۱۰۱ (گفتگو با آية اللَّه سيّد مرتضى عسكرى).

[۲۴]ر.ك: البيان ص ۱۵۱ - ۱۵۲ و ۱۸۷ - ۱۹۱؛ التمهيد فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۴۳ - ۸۲؛ البرهان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۲۱۴.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت