119
حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)

_ و از آن میان بزرگ غاليان روزگار امام صادق علیه السلام ابوالخطاب _ به درگیری نظامی با حکومت انجاميد و خود و هوادارانش در اين درگیری کشته شدند.۱

در اين میان گروهی ديگر از شيعیان نيز بودند که آشکارا از اهل بیت علیهم السلام هواداری می‌کردند و از این جهت ممکن بود از نگاه ناظران بیرونی که از حقیقت اندیشه‌ها و اهداف آنان آگاهی نداشتند همسو با غالیان به شمار آیند چه هر دو گروه خود را منتسب به مکتب اهل بیت علیهم السلام و هوادار آن معرفی می‌کردند. در حالیکه تفاوت بسیاری میان این دو گروه وجود داشت. از این گروه گاه موضع‌گیری‌ها و اظهاراتی به سطح جامعه منتقل می‌شد که صبغه سیاسی و رنگ و بوی تضاد با حکومت داشت و همین مطلب به نوبه خود سبب می‌شد اتهام غالی بودن آنان راحت‌تر پذیرفته شود؛ زیرا در همین دوران کار غالیان مشهوری چون ابوالخطاب نیز به رویارویی با حکومت کشیده شده بود. از این گروه دوم می‌توان معلّی بن خنيس را نام برد. او آشکارا از آنکه گروهی فرومايه و پست نهاد جايگاه خلافت را از دست شايستگان آن بیرون کشيده‌اند و فرمان‌های خدا را زير پا می‌نهند شکوه می‌کرد.۲

چنان می‌نمايد که او در پنهان، فعاليت‌هایی در ستيز با حاکميت آن روزگار داشت و در همين زمينه با شيعیان نشست‌هایی بر پا ساخته بود۳ و از همين رو حکومت آن

1.. رجال الکشّی، ص۳۵۳.

2.. همان، ص۳۸۲: در اين روايت گفتار بلندی از معلّی آمده است آنگاه که می‌ديد سخنرانی از هواداران حکومت در روز عيد بر منبر نشسته است.

3.. جالب است بدانیم ابن غضائری دربارۀ معلّی می‌نویسد: «کان أول أمره مغيريّاً، ثم دعا إلى محمد بن عبد الله بن الحسن، وفی هذه الظنّة أخذه داوود بن علی فقتله. والغلاة يضيفون إليه کثيراً. و لا أرى الاعتماد على شيء من حديثه» (رجال ابن الغضائری، ص۸۷). شاید در نگاه نخست عجیب باشد که چگونه معلّی با وجود بدنامی کامل مغیرة در جامعۀ شیعی از او پیروی کرده است ؟ و نیز این‌که چه ارتباطی میان معلی و محمد بن عبد الله بن الحسن وجود داشته است ؟ ولی ابن ابی الحدید دربارۀ مغیره دارد که وی نزد محمد بن عبدالله بن الحسن _ مشهور به نفس زکیّۀ _ رفت و ادعاهای واهی خود _ از جمله آگاهی از غیب _ را بر او عرضه کرد و سود جویانه به او پیشنهاد کرد که در عوض حمایت محمد از وی، او نیز عراق را برای هواداری از محمد آماده کند. محمد از آنجا که شخصی بسیار کم سخن بود، به وی پاسخی نداد. مغیره نیز از این سکوت سوء استفاده کرد و ادعاهای خود را به نام محمد مطرح می‌ساخت و چنین وانمود می‌کرد که با اجازۀ او فعالیت می‌کند. وی به پیروان خود دستور داده بود که مخالفان خود را با خفه کردن آنان ترور کنند. منصور دوانیقی به جهت همان انتساب مغیره به محمد، محمد را خنّاق می‌نامید و کارهای مغیره را به پای او می‌نوشت. (شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۱۲۱). بر اساس آنچه گذشت می‌توان گفت حضور معلّی در صحنۀ سیاسی زمینه‌ای شد که از هواداران مغیرة بن سعید به شمار آید چه مغیره نیز در همین حوزه فعالیت می‌کرد و پس از کشته شدن مغیرة در سال۱۱۹ ق از آنجا که هواداران وی خود را به محمد بن عبدالله بن الحسن _ که در زمان منصور قیام کرد و به سال به ۱۴۵ ق کشته شد _ منتسب می‌کردند (فرق الشیعة، ص۶۲ _ ۶۳) ظاهراً همین دستاویز خوبی بود تا علاوه بر پیروان مغیره اتهام پیروی از محمد بن عبدالله به معلّی نیز وارد شود. اجمالاً این گونه سرایت دادن اتهامات از شخصی به شخص دیگر بر اساس شایعات یا شباهتها در رفتار اجتماعی در طول تاریخ فراوان بوده است. البته گفتنی است که بر فرض وجود ارتباطی میان مغیره و معلّی باز هم این دلیلی نمی‌شود که وی را از پیروان مغیره بدانیم چه می‌دانیم که اصحاب مغیره تا مدتی بدون آن‌که انحراف آنان برای تودۀ جامعۀ شیعی روشن شده باشد در میان شیعیان حضور داشتند و دست کم آن اندازه مورد اعتماد بوده‌اند که کتاب‌های حدیثی را از شیعیان به امانت بگیرند (رجال‏الکشی، ص۲۲۵). برخی از یاران مطرح امام صادق علیه السلام نیز گاه واسطۀ انتقال پاره‌ای پرسش‌های یاران مغیره به امام صادق علیه السلام بوده‌اند (تفسیر العیاشی، ج‏۱، ص۳۸۲) ولی از آنجا که بر خلاف معلّی فعالیت سیاسی محسوسی علیه حکومت نداشته‌اند این گونه ارتباط‌ها سبب نمی‌شد که اتهام همراهی با مغیره بر آنان وارد شود.


حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)
118

ولی در اين جستار بايد از آن ديد به اين مسأله نگريست که ما را در شناخت اندازه اثر گذاری اين عامل بر روی توثيق‌ها و تضعيف‌های رجاليان ياری کند.

پيشينه پيدايش پندراهای غلوّ آميز درباره امامان علیهم السلام به سده نخستين هجری باز می‌گردد.۱ اما اين فرايند با گذشت زمان گسترده‌تر شد تا آنجا که در زمان امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام به بالاترين اندازه خود رسيد. در اين روزگار دو تن از غاليان برجسته: مغيرة بن سعيد۲ و ابوالخطاب محمد بن أبی زينب مقلاص الأسدی۳ سرکردگی غاليان را برعهده داشتند. آنان امامان علیهم السلام را گاه خدا و گاه پيامبر می‌خواندند؛۴ در گستره اعمال عبادی می‌پنداشتند که تنها شناخت امامان علیهم السلام کافی است و پس از آن ديگر نيازی به نماز، روزه و ديگر واجبات نيست.۵

جريان غلات بیشتر درگستره عراق برای خود هوادارانی يافت.۶ کار بسياری از آنان

1.. رجال الکشّی، ص۳۰۵.

2.. همان، ص۱۹۲، ص۲۲۳، (شماره ۳۹۹ و۴۰۰)، ۲۲۴ _ ۲۲۸، ۴۸۳ و. . وی بر امام باقر علیه السلام دروغ می‌بست.

3.. همان، ص۱۳۸، ۲۲۴، ۲۲۶، ۲۲۸، ۲۹۰؛ وی بر امام صادق علیه السلام دروغ می‌بست.

4.. همان، ص۲۹۹، ۳۰۱، ۲۹۸ و ۳۰۶.

5.. بصائر الدرجات، ص۵۴۶ _ ۵۴۷؛ معانی الأخبار، ص۱۸۲؛ دعائم الإسلام، ج۱، ص۴۹، و برای منابع دیگر نک: غالیان، ص۲۹۲ _ ۳۰۰.

6.. ابن ابی الحدید علت این نکته را که پدیدۀ غلو بیشتر در عراق گسترش یافت و نه در حجاز آن می‌داند که طینت و روحیّۀ مردم عراق حتی از پیش از اسلام به تدقیق در مسائل و جستجو دربارۀ دیدگاهها و مذاهب گوناگون گرایش داشت و از این رو عراق محیط مناسبی برای رشد نحله‌ها و فرقه‌های نو پیدا بوده است. ولی روحیّۀ مردم حجاز روحیّه‌ای خشن و خیره سر بود که با بحث و کنکاش در مسائل و گرایش به ابداع مذاهب و فرق میانۀ خوشی نداشت و در میان آنان سابقۀ حضور هیچ حکیم یا فيلسوفی هم دیده نمی‌شد. (شرح ابن ابی الحدید، ج۷، ص۵۱). البته در الامالی صدوق جریان گفتگوی تهدید آمیز منصور دوانیقی با امام صادق علیه السلام آمده است که طی آن منصور به امام می‌گوید: «زعم أوغاد الحجاز و رعاع الناس أنک حبر الدهر وناموسه، وحجة المعبود وترجمانه، وعيبة علمه ومیزان قسطه...» ( الامالی، صدوق، ص۷۱۰) ولی با وجود این نمی‌توان گفت حجاز محیط مناسبی برای رشد افکار غالیانه بوده است. یک شاهد بر این سخن آن‌که مغیرة بن سعید نیز عراق و به خصوص کوفه را مرکز فعّالیت‌های خود قرار داده بود (شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۱۲۱). برای شواهد دیگری بر این‌که حجازیان عموماً با اهل بیت علیهم السلام و مکتب فکری و دیدگاه‌های فقهی ایشان سرسازگاری نداشته‌اند نک: المحاسن، ج۱، ص۱۶۳، ۲۵۹ _ ۲۶۰؛ کامل الزیارات، ص۳۱۵؛ الکافی، ج۱، ص۳۵۳، ۴۶۹، ج۲ ص۴۰۹ _ ۴۱۰، ج۴ ص۲۳۶، ۲۹۳، ۵۱۹. بنا بر این سخن منصور می‌تواند اشاره به این باشد که این‌گونه سخنان نخست از میان شیعیان حجاز به وی رسیده است نه این‌که الزاماً حجاز کانون گسترش و مرکز پذیرش آن هم بوده است.

  • نام منبع :
    حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)
    تعداد جلد :
    1
تعداد بازدید : 77351
صفحه از 315
پرینت  ارسال به