محمد بن سنان نه تنها از غاليان _ که اباحی گری در عمل و بیبند و باری نسبت به دستورات دینی خصوصیت برجسته آنان به شمار میآمد _ نبود بلکه اوآداب وضو و عبادت را _ برای نخستين بار _ از محمّد آموخته است. به گفته ابن هلال۱ ، محمد بن سنان مردی عابد و پارسا بود.۲
به هر روی اندکی نگذشت که قمّيان درفش ستيز با غاليان را بیش از پيش برافراشتند. بزرگ قمّيان احمد بن محمد بن عيسی اشعری، سهل بن زياد را از آن رو که غاليش میپنداشت به ری تبعيد کرد.۳ سرنوشت حسين بن عبیدالله القمی نيز بهتر از سهل نبود.۴ در همين روزگاران وی احمد بن محمد بن خالد را به بهانه نقل فراوان از ضعيفان از قم بیرون کرد ولی پس از اندکی پشيمان شد و او را به شهر بازگرداند و از وی پوزش خواست۵ و پس از مرگش در تشييع پيکر او سر برهنه حاضر شد تا بار ديگر از کردار خود پوزش خواسته باشد.۶ اندکی پس از احمد بن عيسی،
1.. فلاح السائل، ص۱۳: «حدثنا الحسين بن احمد المالکی قال قلت لأحمد بن هليل الکرخی اخبرنی عما يقال فی محمد بن سنان من امر الغلوّ فقال معاذ الله هو والله علّمنی الطهور و حبس العيال وکان متقشّفاً متعبداً». ظاهراً در نسخهای که سیّد این روایت را از آن گزارش کرده است در چندین جا «هلال» به «هليل» تصیف شده است. (نک: فلاح السائل، ص۱۳، ۱۵۲، ۲۲۱، ۲۲۷، ۲۳۳، ۳۳۳) یا آنکه بگوییم «هلیل» گونه ای از شيوۀ نگارش یا گویش واژۀ هلال است.
2.. برای نمونهای دیگر از اختلاف این دو گرایش میتوان به ماجرای عبدالله بن قاسم حضرمی معروف به بطل اشاره کرد. وی در آغاز از یاران معاویۀ بن عمار دهنی (م ۱۷۵ ق) _ از فقیهان مشهور در میان اصحاب امام صادق و امام کاظم (چنانکه از نمایۀ نگاشتههای وی بر میآید. در این باره نک: میراث مکتوب شیعه، ص۳۹۵ _ ۴۰۱) _ بود ولی پس از چندی به علت گرایش به افکار غلو آمیز از وی جدا شد (رجال النجاشی، ص۲۲۶) گفتنی است نجاشی دو مدخل با عناوین «عبد الله بن القاسم الحارثی» و «عبد الله بن القاسم الحضرمی المعروف بالبطل»آورده است (رجال النجاشی، همانجا) ولی این دو عنوان متعلق به یک نفر هستند و آن هم راوی مورد بحث ماست (نک: میراث مکتوب شیعه، ص۲۰۷). چنانکه پیداست در اینجا نیز داشتن عقایدی که در آن روزگار غلوآمیز به شمار میآمده با حضور در کنار یک فقیه قابل جمع نبوده است و همین امر هم جدایی عبدالله از معاویه را سبب گشت.
3.. رجال النجاشی، ص۱۸۵.
4.. رجال النجاشی، ص۵۱۲.
5.. رجال ابن الغضائری، ص۳۹.
6.. خلاصة الأقوال، ص۶۳.