اين احاديث هر یک در شناسایی برخی راويان جايگاهی داشتهاند. در هيچ یک از اين نمونهها کشّی به روايت به جهت مرسل يا مرفوع بودن خدشه نکرده است در حاليکه برخی از اين روايتها در ستايش راويانی است که کشّی آنها را ضعيف میداند.۱
از اينگونه عملکرد میتوان دست کم دانست که از ديدگاه او مرفوع بودن روايت به خودی خود دليلی برای فرو کاستن از ارزش و اعتبار آن _ دست کم در گستره رجال _ نبوده است.
کشّی در گستره رجال از کنار هم نهادن چند روايت به وثاقت يا ضعف راوی میرسيده است. در اين روند تواند بود که برخی از اين روايتها کاستیهایی چون ضعف راوی، ارسال، رفع يا جز آن داشته باشند اما هيچ یک از اين خردهها از ديد او روايت را از ارزش نمیانداخت مگر آنکه نشانهای در کار بود که اعتماد به آن حديث را ناروا مینمود.
نيز چنان مینمايد که وی در برخورد با احاديث درباره راويان به ارزيابی متن بیشتر ارزش میداده است تا ارزيابی سند؛ نمونه را، وی در چند نمونه بر متن روايتها خردههایی گرفته است. در یک جا آن را ناسازگار با عقل میداند.۲ در جای ديگر متن حديث را منکر میشمارد.۳ گاه حديثی را «غير صحيح» میخواند زيرا با دانستههای قطعی درباره یک راوی ناسازگار است.۴
به هر روی آنچه در یک نگاه فراگیر میتوان درباره شيوه وی گفت آن است که آنچه پس از سده هفتم باعث ضعيف خوانده شدن سند حديث میشد، از ديدگاه او به تنهایی دليلی برای رد آن روايات نبود بلکه او آن روايات را از جهت متن و سند _