تاریخی و کلی و در حد امکان روشن از شیوه و ملاکهای قدما در تعامل با حدیث ضعیف است اما تطبیق این شیوه با احادیث موجود و این که دقیقاً کدام حدیث ضعیف را بر اساس شیوه قدما میتوان پذیرفت از گستره رسالت اولیّه این اثر خارج بوده است.
همچنین گفتنی است که نگارنده در کتاب «اندیشهشناسی محدثان حلّه» به بررسی نظرات عالمان مکتب حلّه پرداخته است. بخشی از مطالب مرتبط با اندیشهشناسی دانشوران مکتب حلّه در آنجا از آنچه در اینجا آمده است اخذ شده و تقریباً با آن یکسان است. این به جهت نزدیکی موضوع این دو نوشتار بوده است چه در هر دو بخش سخن از معیارهای ارزیابی حدیث است تنها با این تفاوت که در آنجا ارزیابی حدیث به طور عام مدّ نظر بوده است و هم از این رو به مباحثی غیر از حدیث ضعیف هم باید پرداخته میشد ولی در اینجا تکیه بر روی خصوص حدیث ضعیف است. به هر روی این اشتراک در کلّیّت بحث ناگزیر سبب قرابت مطالب میگردد.
البته گفتنی است که نگارنده در آن اثر درباره تأثیر و تأثر جریانهای موجود در مکتب حلّه از دانشوران پیش و پس از آن و دیدگاههای دانشوران دیگر درباره عالمان این مکتب و برخی مباحث دیگر نیز گفتگو کرده است از این رو به نظر میرسد برای دریافت تصویری همه جانبهتر و دقیقتر از اندیشههای دانشوران این مکتب و نسبت این اندیشهها با افکار دیگر دانشمندان شیعه مطالعه آن اثر به عنوان متمّم نوشتار حاضر سودمند است.
باری! شاید برخی از آنان که برای نخستین بار این نگاشته را بخوانند با خود بگویند نویسنده از نوقَلَمانی است که یکی _ دو سال مباحثی درباره علوم حدیث خوانده و ذائقهای اخباری یافته و اینک خامه به دست گرفته است و تلاش دارد برای روایی پذیرش حدیث ضعیف به هر چه که به دست میآورد، چنگ زند. به این بزرگواران حق میدهم. چه در فضایی که اندیشه حاکم بر حوزه فقه و حدیث از ناروایی عمل به حدیث ضعیف سخن گوید این نوشته ناخودآگاه چنان پندار را به