آن با نام «تخليط»۱ ياد میکردند، از فراگیرترين سببهای کنار نهادن احاديث آن به شمار میآمد.
آنچه تاکنون آمد نگاهی کم و بیش فراگیر به نشانههای تضعيف راوی از ديد نجاشی بود. اکنون پرسشی ديگر و برجستهتر پيش روی ماست: آيا پيشينيان هيچ گاه حديث ضعيف۲ را نمیپذيرفتند؟ به ديگر سخن آيا رجاليان ما تا سده پنجم که نجاشی را میتوان سخنگوی آنها به شمار آورد پس از آنکه یک راوی ضعيف يا نشانههای ديگر را در حديث میديدند بیدرنگ آن را به کناری مینهادند يا به گونهای ديگر به آن برخورد میکردند؟
بر پايه آنچه نجاشی در فهرست خود گاه گاه گزارش کرده است و نماينده روش فراگیر رجاليان وحديث شناسان آن روزگار بوده است، استادان حديث گاه برخی از نگاشتههای یک «فاسد المذهب» را روايت میکردهاند.۳
نجاشی خود از کتاب یکی از نويسندگان آن روزگار که وی را با عبارت: «کان فاسد المذهب والرواية»۴ تضعيف میکند رونوشتی فراهم آورده بود. او گاه یک راوی را با عبارت: «لم يکن بذاک» توصيف میکند که نشانگر نوعی بیاعتمادی به وی و تضعيف
1.۱. همان، ص۸۰ درباره سياری؛ نجاشی پس از آنکه سند خود تا کتابهای وی را ياد میکند بیدرنگ مینويسد: «إلّا ماکان من غلو وتخليط». نيز نک به ص۱۸۵ درباره سهل بن زياد؛ نمونه تضعيف روايات کتاب را در برخورد ابن وليد با روايات نوادر الحکمه و جداسازی بخشی از آنها میتوان ديد، نک به ص۳۴۸.
2.. منظور آن است در آن روزگاران با حديثی که اکنون حديث ضعيفش مینامیم چگونه رفتار میکردند.
3.. همان، ص۲۶۷ درباره کسی که مینو يسد «کان ضعيفاً فاسد المذهب وقد سمع منه أصحابنا کتاب النوادر وکتاب خديجه وعقبها وأزواجها...».
4.. اين شخص باوجود چنين توصيف، فقيه نيز بوده است: «کان عارفا بالفقه و صنّف کتاب الحج»؛ همان، ص۲۶۸. از اين گزارش به روشنی بر میآيد که در آن روزگار میان نگاشتهها ی فرد ضعيف گاه تفاوت مینهادند و برخی نگاشتهها او را اگر درست و شايسته مینمود میپذيرفتند. نيز نک به ص۳۵۰ کسی که نجاشی در باره او مینويسد: «غال کذاب فاسدالمذهب والحديث مشهور بذلک». نجاشی در نمايه کتابهای وی پس از ياد کرد چند کتاب مینو يسد: «و کتاب النوادر وهو أقرب کتبه إلی الحق والباقی تخليط». اين سخن وی نشانگر آن است که وی دست کم نقل از کتاب النوادر وی را روا میشمرده است.