157
حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)

معصوم علیه السلام نیازی به امر دیگری مانند سنجش با روایات دیگر نیست».۱ بر اساس آنچه آمد وقتی رجالی یک راوی را به وثاقت می‌ستاید پیامد آن توثیق در ارتباط با نگاشته‌های وی آن است که نگاشته او را به عنوان مجموعه‌ای منسوب به امام علیه السلام _ صرف نظر از حجّیّت فعلی آن که خود بحث دیگری است _ پذیرفته است. اما ضعف راوی لزوماً به معنای بی‌اعتباری همه روایات وی نخواهد بود۲ بلکه آن دسته از روایات وی که

1.. پیش از این در بررسی دیدگاه صدوق دربارۀ حدیث ضعیف آوردیم که با وجود این‌که وی به تبع استادش ابن ولید برخی راویان را ضعیف می‌دانست ولی باز خود وی در کتاب‌هایش از روایات آنها به میزان قابل توجهی بهره گرفته بود. این درست به جهت همین تفکیک میان متفردات و جز آن بود. از این رو این سیره منحصر در نجاشی نیست بلکه باید آن را سیرۀ رایج میان بسیاری از قدما به شمار آورد.

2.. تنها در چند نمونۀ اندک تضعیف راوی به همراه بی اعتبار دانستن همۀ روایات وی دیده می‌شود. ابن غضائری در ترجمۀ جعفر بن محمد بن مالک فزاری می‌نویسد: «متروک الحدیث جملة» (رجال ابن الغضائری، ص۴۸) باز همو در زیر نام صالح بن سهل همدانی می‌نویسد: «لا خیر فيه و لا فی سائر ما رواه» (همان ص۶۹) نیز ر.ک: همان، ص۸۷ دربارۀ معلّی بن خنیس و ص ۸۰ دربارۀ عبدالله بن محمد بلوی؛ نجاشی نیز دربارۀ یونس بن ظبیان می‌نویسد: «لا يلتفت إلى ما رواه، کلّ کتبه تخليط» (رجال ‏النجاشی، ص۴۴۸) با این همه نمی‌توان به استناد این چند نمونه تضعیف را به معنای سلب کلی هر نوع اعتبار از روایت راوی ضعیف دانست زیرا علاوه بر آن‌که نمونه‌های مخالف بسیاری در برابر این سلب کلی دیده می‌شود که بیانگر تفکیک میان متفردات و غیر آن است، دربارۀ همین چند تن نیز عملکرد برخی محدثان _ و البته نه همۀ آنان _ نشان می‌دهد آنان با فرض این‌که بگوییم این افراد را ضعیف می‌دانسته‌اند باز از آنها روایت کرده‌اند و در نتیجه عملاً به این بی اعتباری همۀ روایات قائل نبوده‌اند. برای نمونه در الکافی حدود یازده روایت از صالح بن سهل روایت شده است (با استفاده از برنامۀ درایة النور، بخش اسناد، گزینۀ راوی، قسمت سند). صدوق نیز روایاتی از وی دارد (نک: التوحید، ص۱۵۰، الخصال، ص۲۶۴، ثواب الأعمال، ص۱۷۰، علل الشرایع (چاپ نجف)، ج۱ ص۱۲۴، معانی الأخبار، ص۱۳، ۱۱۱). در الکافی، ۲۶ روایت از یونس بن ظبیان دیده می‌شود. صدوق نیز از وی نقل حدیث دارد ( الامالی، ص۷۲، ۹۱، ۲۴۶، ۲۶۳ _ ۲۶۵، ۶۰۵، ۶۸۳، ۶۸۸، ۷۲۴؛ التوحید، ص۹۹؛ الخصال، ص۴۷، ۱۸۸، ۳۲۸؛ ثواب الاعمال، ص۵۲، ۱۲۲، ۲۴۰، علل الشرایع( چاپ نجف)، ج۱ ص۳۷؛ کمال الدین، ص۲۵۳؛ معانی الاخبار، ص۲۳۶ _ ۲۳۷). برخی روایات صدوق از جعفر بن محمد بن مالک را نیز نک در: الامالی، ص۴۴۶، ۵۲۶، ۵۶۰، ۷۰۲، ۷۵۵؛ الخصال، ص۳۰۴، ۵۶۴؛ علل الشرایع (چاپ نجف)، ج۲ ص۳۵۱، ۳۶۰؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص۵۱؛ کمال الدین، ص۳۰۲، ۳۱۱، ۳۴۵ _ ۳۴۶، ۳۵۸، ۳۷۰، ۴۰۸، ۴۳۵؛ معانی الاخبار، ص۱۰۳، ۱۲۶، و... .


حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)
156

رجالی نصر بن صباح _ که خود او را از غالیان می‌داند۱ _ نیز بهره می‌گیرد۲ با وجود آنکه حوزه رجال جایگاه سرنوشت‌سازی است و اطمینان رجالی از آن چه می‌نگارد در آن ضروری است.

***

اکنون پرسش بنيادين آن است که: آيا احاديثی که مصداق حديث ضعيف از ديد پسینیان باشند در اين‌گونه کتاب‌ها که کلیّت آنها _ بدون تأکيد برحجّیّت یک يک احاديث آنها _ به عنوان مجموعه‌ای منسوب به معصوم علیه السلام پذيرفته شده بود، وجود داشته است؟ اگر پاسخ آری باشد _ که بی‌گمان چنين است _ آنگه باید پرسید چرا با وجود تضعیف خود راوی کتاب‌های وی را معتبر دانسته‌اند؟ تنها پاسخ موجه آن است که این دسته از نگاشته‌های راوی ضعیف به جهت وجود برخی قرائن مؤید مانند هماهنگی یا عدم مخالفت آن با روایات معتبر مورد توجه جامعه علمی آن روز قرار گرفت و با وجود برخی خرده‌ها بر روش حدیثی راوی۳ یا تضعیف وی از توجه به کتاب او و پذیرفتن آن به عنوان مجموعه‌ای که انتساب آن به معصوم علیه السلام قابل دفاع است خودداری نمی‌کردند. بنابراین می‌توان گفت: «از نگاه قدما ضعف یک راوی بدین معناست که کتاب یا روایت وی را باید با روایات ثقات سنجید و اگر روایاتی هم مضمون آن وجود داشت یا دست کم معارضی نداشت می‌توان انتساب آن را پذیرفت. پس ضعف راوی یعنی منفردات وی را به خودی خود نمی‌توان به دین نسبت داد. همانگونه که از آن سو وثاقت راوی نیز بدان معناست که برای صحت انتساب روایات وی و از جمله متفردات او به

1.. رجال النجاشی، ص۴۲۸.

2.. همان ص۸۲، ۳۰۰، ۳۳۱، ۳۳۴.

3.. مانند احمد بن محمد بن خالد برقی که با وجود آن‌که بر روش علمی وی به جهت روایت از ضعیفان و اعتماد بر مراسیل خرده گرفته‌اند ولی کتاب المحاسن وی به شهادت صدوق از نگاشته‌های مورد اعتماد آن روزگار بوده است ( کتاب من لا يحضره الفقيه، ج۱، ص۴). نجاشی نیز با آن‌که در کتاب خود بنا را بر اختصار نهاده بود فهرست بلندی از کتاب‌های محاسن را یاد کرده است. (رجال النجاشی، ص۷۶ _ ۷۷). شیخ نیز این کتاب را با چندین طریق نقل می‌کند ( الفهرست، طوسی ص۶۴) این نکته‌ها نشان از اهمیت و اعتبار این کتاب نزد نجاشی و شیخ دارد.

  • نام منبع :
    حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)
    تعداد جلد :
    1
تعداد بازدید : 77240
صفحه از 315
پرینت  ارسال به