رجالی نصر بن صباح _ که خود او را از غالیان میداند۱ _ نیز بهره میگیرد۲ با وجود آنکه حوزه رجال جایگاه سرنوشتسازی است و اطمینان رجالی از آن چه مینگارد در آن ضروری است.
***
اکنون پرسش بنيادين آن است که: آيا احاديثی که مصداق حديث ضعيف از ديد پسینیان باشند در اينگونه کتابها که کلیّت آنها _ بدون تأکيد برحجّیّت یک يک احاديث آنها _ به عنوان مجموعهای منسوب به معصوم علیه السلام پذيرفته شده بود، وجود داشته است؟ اگر پاسخ آری باشد _ که بیگمان چنين است _ آنگه باید پرسید چرا با وجود تضعیف خود راوی کتابهای وی را معتبر دانستهاند؟ تنها پاسخ موجه آن است که این دسته از نگاشتههای راوی ضعیف به جهت وجود برخی قرائن مؤید مانند هماهنگی یا عدم مخالفت آن با روایات معتبر مورد توجه جامعه علمی آن روز قرار گرفت و با وجود برخی خردهها بر روش حدیثی راوی۳ یا تضعیف وی از توجه به کتاب او و پذیرفتن آن به عنوان مجموعهای که انتساب آن به معصوم علیه السلام قابل دفاع است خودداری نمیکردند. بنابراین میتوان گفت: «از نگاه قدما ضعف یک راوی بدین معناست که کتاب یا روایت وی را باید با روایات ثقات سنجید و اگر روایاتی هم مضمون آن وجود داشت یا دست کم معارضی نداشت میتوان انتساب آن را پذیرفت. پس ضعف راوی یعنی منفردات وی را به خودی خود نمیتوان به دین نسبت داد. همانگونه که از آن سو وثاقت راوی نیز بدان معناست که برای صحت انتساب روایات وی و از جمله متفردات او به