177
حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)

رأی الإمام المعصوم علیه السلام بالإجماع، التحفظ و الفرار عن طرح مسألة الإمامة و حجیة قول المعصوم علیه السلام فی کل مسألة مسألة»۱ از قرائنی که تاکنون گذشت چنین استظهار می‌شود که ظاهراً دليل بسياری از احکامی که سيّد آنها را به اجماع مستند می‌سازد تنها خبری واحد بوده است ولی از آنجا که سيّد در فضایی می‌زيسته است که دل خوش بودن به خبر واحد برای استوار ساختن یک حکم برای شیعه پيامدهایی ناخوشايند داشته است،۲ از اين رو سيّد از اصطلاح اجماع _ که در محافل علمی اهل تسنن نیز رایج بوده است _ استفاده کرده است هر چند معنای مورد نظر خود را از آن اراده کرده است.

بر اين پايه دور نیست که برخی از احکامی که سيّد بر اساس اجماع استنباط می‌کرد تنها به خبرهای واحدی مستند بود که يا راويانی ضعيف گزارش کرده بودند يا سندهایی پيوسته نداشتند.

سوم: حدیث ضعیف در گستره تفسیر

سيّد در گستره تفسير و فقه الحديث با حديث ضعيف چگونه روبرو می‌شده است؟

برای پاسخ به اين پرسش بهترين راه آن است که کارکرد سيّد را در برجسته‌ترين نگاشته تفسيری به جا مانده از وی _ الأمالی _ به بررسی بنشينيم. چنانکه می‌دانيم اين کتاب در نشست‌های پياپی فراهم آمده و سيّد در هر نشست آيه‌ای، روايتی يا چکامه‌ای از برخی شاعران عرب را برای شاگردان خود شرح کرده است. وی در تفسير واژگان و آيه‌ها و روايت‌ها بیش از هر چيز بر ادبیات عرب پای می‌فشرد و از آن بسی سود می‌جويد. وی در بخش‌هایی که روايت‌ها را ارزيابی می‌کند _ و بیشتر «تأويل خبر» نام دارند _ هيچ گاه بر سند روايتها خرده نمی‌گیرد. در بیشتر نمونه‌ها سيّد تلاش می‌کند که برای آن روايت‌ها معنایی در خور پذيرش بر نمايد. در یک دو جا که درون

1.. نهایة الاصول، ص۵۲۹.

2.. مانند آنکه سنّی‌ها بر شيعيان خرده گيرند که چرا خود به خبر واحد استناد کرده‌ايد يا آنکه اگر خبر واحدی را از شيعه‌ای می‌پذيريد پس چرا همان خبر را از يک صحابی به کنار می‌نهيد؟ روشن است که در چنان فضا شيعيان را يارای آن نبود که در پاسخ پرسش واپسين صحابيانی چون ابوهريره و همدستانش را دروغگو بخوانند.


حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)
176

نبود که همه عالمان شیعه بر روایت آن مضمون همداستان باشند.۱

چنان می‌نمايدکه اجماع‌هایی که سيّد پيش چشم می‌نهد سکه‌ای است که روی ديگر آن خبر واحد است. به ديگر سخن کاربرد اجماع در لسان سیّد به معنای آن است که در آن موضوع فقهی سخنی از معصوم علیه السلام به سیّد رسیده بود _ که وی آن را یقیناً نظر معصوم علیه السلام می‌دانست _ و شماری از فقهای شیعه نیز بدان باور داشته‌اند.

در این حالت از آنجا که می‌دانیم قول امام معصوم علیه السلام نیز داخل در اقوال آن گروه از فقهاست سخن آن فقیهان را می‌پذیریم خواه تعداد آن فقها کم۲ باشد یا زیاد۳ البته روشن است که آنچه در اینجا اهمیت دارد و ملاک حجّیّت به شمار می‌آید سخن معصوم علیه السلام است و صرف اتفاق آن فقها ارزشی ندارد. به نوشته آیت الله بروجردی مراد قدمائی چون سیّد در الانتصار و ابن زهره در «غنیة» از اجماع همین معنا بوده است که با آنچه مراد اصولیان سنی و نیز علمای امامی متاخری مانند علامه حلّی از این اصطلاح است۴ تفاوت بنیادین دارد.۵ حال چرا سیّد در اینجا مستقیماً و صراحتاً از قول معصوم علیه السلام سخن نمی‌گوید و پای اجماع را به میان می‌کشد؟ به گفته ایشان این گونه کاربرد اصطلاح اجماع را در حقیقت باید نوعی مماشات با عامه و همراهی با اصطلاح رایج در میان آنان دانست و به سخن روشن تر: «کان غرضهم من التعبیر عن

1.. به عبارت روشن‌تر واژۀ اجماع در روایت همانگونه که از خود روایت نیز به دست می‌آید به معنای شهرت عملی است. برای تفصیل بیشتر ر. ک: نهایة الاصول، ص۵۴۱ _ ۵۴۲؛ دراسات فی المکاسب المحرمة، ج۱، ص۹۷.

2.. حتی اگر دو نفر باشند. المعتبر، ج۱، ص۳۱.

3.. الذریعة، سیّد مرتضی، ج۲، ص۶۳۰.

4.. برای مجموعه‌ای از تعاریف علامه و دیگر متاخران از اجماع ر. ک: فرائد الاصول، ج۱، ص۱۸۴ به بعد.

5.. نهایة الاصول، ص۵۲۹. نیز ر. ک: ص۵۲۸. همچنین ببینید نهایة التقریر، ج۲، ص۳۴۸، ۴۴۳. نیز بنگرید به مقدمۀ آیت الله سبحانی بر غنیة النزوع، ص۲۸ که ضمن سخنی دقیق در این باره همین معنا را از ایشان گزارش کرده‌اند. در منابع کهن تر نیز به نظریه‌ای شبیه آنچه در متن آمده است اشاره شده است. ر. ک: ذکری الشیعة، ج۱، ص۵۰ _ ۵۱؛ نیز ر.ک: به تحلیل تاریخی چگونگی پدید آمدن اجماعات متخالف در میان اصحاب در: مصابیح الظلام وحید بهبهانی، ج۱، ص۴۲ _ ۴۴، هر چند ایشان تلاش داشته‌اند که ثابت کنند تعریف اصطلاحی اجماع در شیعه بر اجماعات مورد ادعای بزرگانی چون سیّد مرتضی نیز منطبق است.

  • نام منبع :
    حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)
    تعداد جلد :
    1
تعداد بازدید : 62963
صفحه از 315
پرینت  ارسال به