اين پرسش _ اگر نيک بنگريم _ پرسش از محکهای ارزيابی روايتها از نگاه شيخ است و هم از اين رو پاسخ بدان دو چندان بايسته مینمايد.
در زير نشانههایی را که شيخ بر پايه آن برخی روايتها را از بلندای اعتبار فرو میگرفت بر میشمريم:
ارسال در سند
شيخ در تهذيب و استبصار در چندين جا آشکارا حديثی را از آن رو که مرسل است نپذيرفته است؛۱ اما در همه اين نمونهها جز ارسال کاستیهای ديگری نيز در روايت ديده میشود. در بسياری از اين نمونهها روايت مرسل با روايتهای مُسند در تعارض بود و آشکار است که در چنين هنگام مسند بودن خود گونهای برتری به شمار میآمد. پیشتر توضیح دادیم که میان اين رویکرد شيخ با آنچه پيش از اين از عدة الأصول باز گفتيم دوگانگی نيست و نمیتوان گفت شيخ روايتهای مرسل را در همه موارد کنار مینهاده است بلکه ردّ روایت مرسل مخصوص به مورد تعارض با دلیلی استوارتر بوده است.
تفرد فاسد المذهب يا راوی ضعيف نسبت به یک روايت
شيخ در چندين جا از تهذيبین روايتی را که تنها یک راوی ضعيف يا فاسد المذهب آن را گزارش کرده نپذيرفته است.۲ بیگمان خواست شيخ از اين شيوه آن نبوده است که همه روايتهای راويان ضعيف یا فاسد المذهب را بیاعتبار شمرد چه شيخ خود در اين دو کتاب به روايتهای آنان فراوان اعتماد کرده است. با درنگ در آن نمونهها در میيابیم که در همه آنها میان روايتهایی که درون مايه آن را تنها یک راوی فاسد المذهب فراز آورده با روايتهای بسياری که ديگر شيعیان امامی باز گفته بودند ناسازگاری بود و هم از اين رو شيخ روايت آنها را در چنين هنگام بیاعتبار دانسته است.