است به کنار نهادند و آرام آرام کار بدانجا رسید که همه روایتهای سکونی یا هر راوی که اندک ضعفی داشت _ بدون آن که به شیوه عملی شیعیان تا پیش ازآن توجه شود _ بیارزش شمرده شد.
تا آن که در دهههای پایانی سده ششم توجه به ارزش تاریخ و نکتههای ظریف رجالی در اعتماد به احادیث فراموش گشت. پیامدهای ناگوار ننگریستن به شیوه عملی شیعیان در حدیث و فقه و رجال دامن برخی راویان بزرگ شیعه را نیز گرفت آن سان که ابن ادریس آنگاه که میخواست روایتی را نپذیرد مینوشت: «... والآخر عن یونس بن عبدالرحمن و هذا الرجل عند المحققین لمعرفة الرواة و الرجال غیر موثوق بروایته لأنّ الرضا علیه السلام کثیراً یذمّه و قد وردت أخبار عدّة بذلک...».۱
این رویکرد البته از دوگانگی و تناقض در گفتار و کردار دور نماند نمونه را پیش از این گفتیم که به پندار ما بسیاری از آنچه سیّد مرتضی آن را اجماع مینامید _ اگر ژرف بنگریم _ خبری واحد بیش نیست. این سخن اگر درباره سیّد تنها یک گمانه باشد درباره ابن ادریس به حقیقت بس نزدیک است. برای استوار سازی آن نگاهی به نگاشتههای فقیهان پس از ابن ادریس _ آنجا که درباره دیدگاههای فقهی او و مستندات آن سخن گفتهاند _ ما را بسنده است.
یکی از نخستين فقیهان پس از وی زین الدین ابو علی حسن بن ابی المجد مشهور به فاضل آبی نویسنده کشف الرموز است. نگاشته وی شرحی است بر کتاب المختصرالنافع استادش محقق حلی که آن را به سال 672 ق به پایان رسانده است. در دنباله گفتگو درباره مکتب حلّه دیدگاه این فقیه گرانقدر را درباره خبر ضعیف برخواهیم رسید اما در اینجا تنها بخشی از سخنان وی را در کشف الرموز که درباره روش ابن ادریس در استنباط احکام سخن گفته است میآوریم.
وی در جایی سخنی از ابن ادریس را درباره نپذیرفتن یک حکم آورده است بدان دلیل که: «هی خبر واحد و ما أفتی بها غير الشيخ [= الشیخ الطوسی] فلا أعمل عليها»۲ و از پس