در طريق رفع نيازهای جامعهای تدوين يافته و قابل پياده کردن و اجرا باشد».۱ با توجه به اين تعريفها میتوان گفت: در یک نگاه فراگیر گونهای انسجام و سازماندهی در درون معنای مکتب نهفته است. اکنون برای آشنایی با مفهوم «مکتب حديثی» باید بدانیم که پايههای بنيادين یک مکتب حديثی کداماند؟ از نگاه اين ناچيز چند نکته را چونان پايههای تعريف یک مکتب بايد پيش چشم داشت:
_ نخست آن که برای سامان يافتن یک مکتب حديثی نوع نگاه دانشوران آن مکتب به حديث و مسائل علوم حديث مانند رجال، تاريخ حديث، فقه الحديث، نقد حديث و مانند آن بايدکم و بیش يکسان یا به یکدیگر نزدیک باشد.
_ دوم آن که آن مکتب حديثی در یک شهر متمرکز باشد و دانشوران آن مکتب در آن شهر به پژوهش ونگارش در باره حديث بپردازند؛ البته در اين جا گوشزد اين نکته بايسته است که ملاک انتساب یک انديشمند به یک مکتب حديثی آن است که از مبانی فکری آن مکتب پيروی کند، گر چه ساليانی از عمر خود را در شهری ديگر به سر برده باشد. برای نمونه شيخ صدوق رحمه الله را بیگمان بايد پرورش يافته مکتب حديثی قم به شمار آورد. وی گو اين که سالهای بسياری را در بیرون از قم به سفر پرداخته يا در دهههای پايانی عمر در «ری» رحل اقامت افکنده و درآن جا نيز در گذشته است ولی پايههای انديشه حديثی وی در همان سه دهه نخست عمر و در درس ابن وليد استاد چيره دست اين مکتب استوار آمده است. باز از همين روست که فاضل آبی را از پيروان مکتب حلّه و گسترشدهندگان انديشه حديثی اين مکتب به شمار آوردهايم. چه نگاشته بنيادی وی _ کشف الرموز _ بیکم و کاست بازتابدهنده انديشههای محقّق حلّی رحمه الله است، گرچه وی خود در ايران زاده شد و جز چند سالی را در حلّه به سر نبرد.
_ از ديگر ويژگیهای یک مکتب حديثی آن است که حلقههای خواندن، بازگفت و روايت حديث، نگارش نوشتههای حديثی، ارزيابی راويان و احاديث آنان و کارهای علمی از اين دست، در آن مکتب فراوان به چشم میخورد. از میان همين