این شیوه سیّد در برابر احادیث و نگاشتههای شیعیان کم و بیش گونه تعامل بزرگان مکتب قم و نیز چگونگی تعامل شیخ طوسی رحمه الله را با احادیث به یاد میآورد. البته گرایشهای حدیثی اخلاقی وی در پیدایش این شیوه بیاثر نبوده است. از دیگر عاملهای اثر گذار در پیدایش این شیوه توجه فراوان سیّد به نگاشتههای شیخ طوسی رحمه الله و شیوه حدیثی وی بود. این همه سبب شد وی چونان محدث بزرگ حلّه و فقیه گمنام آن شهر راهی جز راه ابن ادریس پوید و آشکارا از روایی اعتماد به بسیاری از احادیث سخن گوید. شیوه وی را در روزگاران پسین بویژه در روزگار صفویان بسیار ستودند و بسیاری از دانشوران سده دهم تا دوازدهم از آن پیروی کردند.
با این همه باید این نکته را گوشزد کنیم که خواست ما از باز گفت این سخنان و آنچه در این بخش آوردیم آن نیست که همه آنچه را در سه چهار سده نخست در نگاشتههای شیعیان آمده است از نگاه سیّد درست بنمایانیم و پذیرش آن را روا و شایسته بدانیم. هرگز اینگونه نیست و اگر به روش سیّد نیز نیک بنگریم در مییابیم که سخن، خواست و شیوه وی نیز چنین نبوده است.
اندیشه سیّد آن بود که صحت انتساب احادیث روایت شده در نگاشتههایی که در عصر ائمه یا نزدیک به آن روزگار و آن هم از سوی یاران شناخته شده آن بزرگواران _ و نه هر راوی سدههای نخست _ فراهم آمده بود پذیرفتنی است جز آنگاه که دلیلی بیابیم که ما را از پذیرش چنان روایتها باز دارد. و روشن است که این مطلب با پذیرش هر نگاشته حدیثی کهن کاملاً متفاوت است.
بر همین مبنا بود که سیّد آنجا که درون مایه دو حدیث را با یکدیگر ناسازگار مییافت بیش و پیش از آنکه از سوی سند بر یکی از آن دو خرده گیرد و آن را به سادگی و با خدشه در وثاقت یکی از راویان از گردونه کنار نهد، تلاش میکرد تا درون مایه آن دو را به گونهای با هم آشتی دهد.۱ این رویکرد از ارکان اندیشه وی و شیوهای