گوشزد یک نکته دیگر نیز درباره روش حدیثی محقق بایسته مینماید. وی هرگز راویان فاسدالمذهب یا ضعیف را با یک چوب نراند. احادیث آنها را گاه میپذیرفت و گاه کنار مینهاد. با وجود آنکه سکونی را ضعیف میداند ولی بارها روایتهای وی را فراز آورده و بدانها چنگ زده است.
او نمیگفت: چون این راوی فاسد المذهب یا ضعیف است پس روایتهای وی یکسر ناپذیرفتنی است. برخورد وی با روایتهای راویان ثقه امامی نیز همینگونه بود. نخست آن روایت را با روایتهای دیگر، عمل اصحاب، دیدگاه فقیهان بزرگ امامی و اصول عملی فقه میسنجید و اگر روایت چنین محکها را پشت سر مینهاد و بر آن خدشهای نبود آنگاه آن را میپذیرفت. در یک نگاه فراگیر محقق اگر دلیلی برای عمل به روایتهای ضعیف مییافت یا آن روایتها در گستره آداب و سنن بود آن روایت را میپذیرفت اما اگر چنین نبود و _ برای نمونه _ تنها یک فاسد المذهب حکمی را گزارش کرده بود که دلیلی برای پذیرش آن نبود، کنارش مینهاد؛ بنگرید:
... و اعلم أن الروایتین ضعیفتان... و أما الثانیة فروایة عبدالله بن بکیر و هو فطحیّ لا أعمل بما ینفرد به...»۱ و در جای دیگر درباره روایتی از «وهب بن وهب»: «و «وهب» هذا عامی ضعیف لا یعمل بما ینفرد به... .۲
در اینجا یادکرد این نکته شایسته است که نباید گمان کرد همه نمونههایی را که محقق در آنها به عمل اصحاب استناد کرده است پذیرفتهایم؛ چه داوری درباره اینکه آیا عمل اصحاب در همه آن نمونهها حقیقتاً وجود داشته است یا نه از وظیفه این سیاهه بیرون است. در این بخش تنها بدنبال آن بودیم که برجستگی «عمل اصحاب» را در اندیشه و شیوه محقق برنمائیم و بر آن چونان راهی برای دل آسوده بودن از صدور و حجّیّت حدیث پای فشاریم.
در پايان اين بخش گاه آن است که درباره پرسشی که پيش از اين درباره آن سخن گفتيم گفتگو کنيم. چرا محقق در نگاشته اصولی خود _ معارج _ پذيرش روايتهای