مینگارد: «و هما فی الصحیح»۱ که به گمان بسیار با این عبارت در پی آن است که سند هر دو را صحیح بنمایاند. با درنگ در سند آن دو حدیث در تهذیب الأحکام همه راویان آن دو را ثقة مییابیم.۲
ولی در یک مورد وی حدیثی را که در سند آن راوی فاسد المذهب ثقة، موسی بن بکر به چشم میخورد صحیح خوانده است.۳ وی گاه حدیثی را که ابراهیم بن هاشم و محمد بن اسماعیل البندقی گزارش کردهاند نیز صحیح مینامد.۴ در دیگر نمونههایی که وی واژه صحیح را به کار برده است راویان سند همگی امامی و ثقهاند.۵
وی در چند نمونه واژه «حسنة» را نیز برای توصیف برخی احادیث به کار برده است. در یک جا پس از یاد کرد روایتی مینویسد: «و اختاره الشیخ فی التهذیب و الاستبصار و الروایة حسنة».۶ سند این روایت در الکافی چنین است: «محمد بن اسماعیل عن الفضل بن شاذان عن حمّاد بن عیسی عن زرارة قال: قلت لأبی جعفر علیه السلام...».۷ چنانکه پیداست راویان این حدیث جز محمد بن اسماعیل همگی ثقهاند ولی نمیدانیم دیدگاه نویسنده _ یا دست کم استادش محقق حلی _ درباره این راوی چه بوده است. شاید از عبارت «والروایة حسنة» بتوان اینگونه برداشت کرد که وی محمد بن اسماعیل را ممدوح میدانسته است گر چه این برداشت هم جای گفتگو دارد.
وی گاه روایتی را که إسماعیل بن مرّار گزارش کرده است «حسنة» خوانده است۸
1.. همان، ج۱، ص۱۸۹.
2.. تهذیب الأحکام، ج۳، ص۶ و ۱۵۵.
3.. کشف الرموز، ج۲، ص۲۸۷.
4.. همان، ج۱، ص۴۶۶ و میدانیم که دربارۀ این دو تن توثیق صریحی از رجالیان متقدّم در دست نیست. نک: معجم الرجال، ج۱، ص۲۹۰ _ ۲۸۹، ج۱۶، ص۹۶.
5.. برای نمونه: همان، ج۱، ص۱۷۴، ۳۳۶، ۵۱۴؛ ج۲، ص۱۰۰ و ۱۵۲.
6.. همان، ج۱، ص۱۶۰.
7.. الکافی، ج۳، ص۳۱۹.
8.. کشف الرموز، ج۱، ص۳۴۸.