هو صحیح فی حالة معارضته بمثله، فیسقطهما و یرجع إلی «الأصل» أو فی حالة معارضته للقرآن الکریم مثلاً، أو فی حالة ندرته قبالة ما هو مشهور، أو فی حالة عدم عمل الأصحاب به».۱
اکنون بنگریم که علامه چه هنگام خبر ضعیف را پذیرفته است؟ به دیگر سخن چه نشانههایی وی را درباره روایی پذیرش آن حدیث ضعیف دل آسوده میساخت؟ آنچه در زیر میآید رهاورد کنکاشی است در روشی فقهی علامه که با ژرفنگری در آن میتوان به همانندیهای مکتب فقهی علامه با دانشوران حلّه پیش از او راه یافت.
1. عمل اصحاب
در اندیشه فقهی علامه عمل اصحاب به هر روایت _ خواه ضعیف و خواه جز آن _ جایگاهی در خور و به سزا داشت. از اینرو آنگاه که اصحاب روایتی را میپذیرفتند وی از کنار آن بیدرنگ نمیگذشت. از اینرو در نمونههای فراوان پس از آنکه سند حدیثی را ضعیف مینمایاند، این نکته را گوشزد میکند که اصحاب آن را پذیرفته و بدان عمل کردهاند و هم از اینرو آن حدیث را کنار نمینهد و میپذیرد. در یک نمونه درباره روایت مینگارد: «والروایة ضعیفة السند ولکن عمل الأصحاب یعضدها»؛۲ شناخته شدن و فراگیر بودن روایت در میان اصحاب نیز همین کارکرد را داشت: «... و الروایة وإن کانت ضعیفة السند لکنّها لاشتهارها بین الأصحاب قویت...»۳ استاد بستانی نیز ضمن تأکید بر این نکته نمونههایی از تطبیق این معیار در اندیشه علامه به دست دادهاند.۴
از نگاه علامه مراسیل ابن ابی عمیر نیز بر پایه «عمل اصحاب» پذیرفته میشد؛ وی با آنکه در نگاشتههای اصولی خود مراسیل را یکسر کنار مینهاد اما در گستره فقه آنجا که پای عمل اصحاب به میان میآمد مراسیل ابن ابی عمیر از آن گزاره جدا میشد؛ وی در چند نمونه از مراسیل ابن ابی عمیر این نکته را فراز آورده است که تنها