ایجاد میکند که: اگر ملاک عمل به روایات فاسد المذهب ثقه هماهنگی آن با روایات صحیح است در این صورت باید برای نشان دادن قوت آن بر همین هماهنگی تأکید کرد ودیگر جایی برای تمسک به وثاقت وی نیست بویژه آنگاه که در رجال نام وی را در زمره کسانی که روایاتشان مردود است آورده باشیم۱ و اگر ملاک عمل به روایت وی وثاقت اوست در این صورت اوّلاً نباید میان روایات او _ حتی متفردات وی _ با دیگر ثقات تفاوت نهاد و ثانیاً دیگر نباید برای کنار نهادن برخی روایات وی فساد مذهب او را دلیل آورد بلکه باید بر عدم هماهنگی با روایات معتبر انگشت نهاد. استاد بستانی در این باره آوردهاند:
ویلاحظ هنا: إسقاط المؤلف حیناً الروایة ثم العمل بها حیناً آخر، حیث يصرح فی الحالة الأولی بسبب ذلک، و هو ضعف الراوی کما لو کان فطحیاً أو واقفیاً أو غیرهما من أمثال سماعة و عمار و ابن فضّال و ابن بکیر وسواهم. ولکنه _ وفی الحالة الثانیة _ یصرح بأن الراوی «ثقة»: مع أن الراوی هو نفسه فی الحالتین أی: إنه بسبب من کون أولئک الرواة قد تأرجح القول فی «وثاقتهم وعدمها»۲ حیث وثقهم البعض، وقدح فیهم بعض آخر، حینئذ نجده عند التأیید لوجهة نظره یصرح بوثاقتهم من قبل أهل التعدیل و الجرح «مع أنه فی کتابه الرجالی المعروف یحسم الموقف حیناً؛ فیمیل إلی الترجیح بوثاقتهم، ویتردد بالنسبة إلیآخرین». و أما فی حالة أخری نجده یقدح بهم، و هذا ما یمکن ملاحظته _ علی سبیل الاستشهاد _ بالنسبة إلی «ابن فضّال»، حیث نجده _ فی ذهابه إلی عدم إجزاء الغسل عن الوضوء _ یسقط روایة ابن فضّال القاضیة بالاجزاء، قائلاً بأنه «فطحی»، کذلک بالنسبة لإسقاطه روایتین لحظناهما عند حدیثنا عن روایات تبییت النیة فی سفر رمضان، حیث أسقطهما لمکان ابن فضّال فیهما ولکنه بالنسبة لحکم الحائض المبتدئة، مثلا یعلق علی روایة فی طرقها ابن فضّال نفسه، قائلا: (و هو فطحی، إلا أن الأصحاب شهدوا له بالثقة والصدق)، بل نجده فی إیراده لروایة أخری لابن فضّال تتعلق بوجوب الغسل فی صحة الصوم بالنبسة إلی الحائض، یستشهد بقول «النجاشی» عن ابن فضّال: