267
حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)

باشد در پی آن می‌رفت که آیا راوی عادل است یا نه؟ و از آنجا که در فقه هرگز فاسد المذهب یا راوی ضعیف را عادل نمی‌شمرند _ به ناچار چنين راوی نیز غیرعادل به شمار آمد و این غیر عادل بودن _ از نگاه یک فقیه رجال پژوه _ با بی‌ارزش بودن و نا استواری همه روایت‌های وی هم معنا گشت.

این‌چنین بود که دیدگاه یک رجالی سده هفتم _ مانند علامه حلی _ در مواردی حتی از دیدگاه سخت‌گیرترین رجالیان سده پنجم _ مانند ابن غضائری _ نیز تیزتر و تندتر گشت.۱

از این که بگذریم حتی اگر با علامه حلّی همراه شویم و برآن رویم که صرف فساد مذهب موجب سلب هر گونه اعتماد از حدیث راوی می‌شود اگرچه آن راوی در نقل حدیث راستگو باشد باز در روش پیشینیان میان دو دوره زندگی حدیثی یک فاسد المذهب تفاوت می‌نهادند: پیش از آن که راه کژاندیشی را برگزیند و پس از آن؛ و برای نمونه سخن شیخ طوسی رحمه الله را آوردیم۲. ولی در بینش جدید رجالی میان این دو دوره تفاوت نمی‌نهند۳ و روایت هر فاسد المذهب کنار گذاشته می‌شود۴ و این پرسش اساساً مطرح نمی‌شود که آیا امکان ندارد که بر اساس شواهدی بتوان تشخیص داد که روایت وی مربوط به کدام دوره از زندگی اوست؟ حالی که می‌دانیم در موارد نه چندان اندک قرائنی _ که می‌توان از آنها اطمینان نوعی به دست آورد _ وجود دارند که

1.. برای نمونه علامه در ص۳۲۰ از خلاصه سخن ابن غضائری را درباره یک راوی متهم به غلوّ می‌آورد که گفته است: «و حديثه فيما رأيته سالم» ولی با این همه باز درباره حدیث آن راوی توقف کرده است. نمونه‌ای دیگر را در همان صفحه ببینید؛ تفاوت این‌گونه نگاه علامه را با دیگر رجالیان متقدم نیز می‌توان در این نمونه‌ها دید: ص۳۱۴: شمارۀ ۱۲۳۰، ص۳۱۴ _ ۳۱۵: ش ۱۲۳۳، ص۳۱۷ _ ۳۱۸: ش ۱۲۴۴، ص۳۳۳: ش ۱۳۱۵ و بسیار جای دیگر.

2.. نمونه‌های متعدّد دیگر نیز در ضمن فصول گذشته یاد شد.

3.. در میان نگاشته‌های دانشوران حلی تنها در موارد بسیار اندکی به تفاوت این دو دوره توجه شده و بر اساس آن روایت راوی فاسد المذهبی پذیرفته شده است. ر. ک: المعتبر، ج۱، ص۶۸. گاه نیز بر اساس همین نکته و احتمال نقل روایت در دورۀ انحراف روایت راوی ردّ شده است: نکت النهایة، ج۳، ص۱۶۲ و ۴۲۸.

4.. البته جز در مواردی که روایت او با روایات صحیح یا ادلۀ دیگر هماهنگ باشد.


حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)
266

پاسخ بدان بودند آن بود که آیا راوی راستگوست یا نه؟ روشن است که در این صورت اگر راستگویی راوی احراز می‌شد فساد مذهب وی دلیلی برای کنار نهادن روایت وی نبود. این پرسش در روزگار علامه و ابن داوود دگرگون شد و از آن پس رجالی _ که از قضا فقیه نیز به شمار می‌آمد _ ملاکهای داوری درباره راوی را از آنچه پیشتر در علم اصول و فقه در خصوص شرایط لازم برای ثبوت عدالت راوی برای وی ثابت شده بود برداشت می‌کرد و از این رو بدنبال آن بود که بداند آیا راوی دارای ایمان و عدالت فقهی هست یا نه؟ تا اگر این خصوصیات را داشت روایتش مقبول باشد وگر نه، نه. در حالیکه برای دل آسوده بودن از صحت انتساب حدیث به معصوم علیه السلام می‌توان صرف احراز راستگویی راوی را به عنوان مقتضی کافی به شمار آورد و تا زمانی که مانعی _ مانند آنکه راوی فاسد المذهب مطلبی در تأیید مذهب خود نقل کند _ یافت نشود بدان اعتماد کرد.

به هر روی روشن است که پاسخ هر پرسش با پاسخ دیگری متفاوت است و مقتضیات هر یک نیز جدا؛۱

در چند سده نخست اگر راوی ضعیف به شمار می‌آمد ولی کتابی داشت که می‌دانستند درون مایه آن درست است و گزارش آن استوار، هرگز ضعف وی آن‌ها را بر آن نمی‌داشت که آن کتاب را به کنار نهند. حالی که از سده هفتم از آن رو که رجالی به دنبال حجت بودن یا نبودن حدیث راوی بود به جای آنکه به دنبال راستگویی وی

1.. برای تفاوت روش قدما و متأخران در ارزیابی حدیث از زاویه‌ای نزدیک به آنچه در متن آمده است (با وجود برخی نقد‌ها بر استدلال‌ها و نتایج) ر. ک: بازسازی متون کهن حدیث شیعه، ص۴۰ _ ۵۰.

  • نام منبع :
    حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)
    تعداد جلد :
    1
تعداد بازدید : 77265
صفحه از 315
پرینت  ارسال به