باشد در پی آن میرفت که آیا راوی عادل است یا نه؟ و از آنجا که در فقه هرگز فاسد المذهب یا راوی ضعیف را عادل نمیشمرند _ به ناچار چنين راوی نیز غیرعادل به شمار آمد و این غیر عادل بودن _ از نگاه یک فقیه رجال پژوه _ با بیارزش بودن و نا استواری همه روایتهای وی هم معنا گشت.
اینچنین بود که دیدگاه یک رجالی سده هفتم _ مانند علامه حلی _ در مواردی حتی از دیدگاه سختگیرترین رجالیان سده پنجم _ مانند ابن غضائری _ نیز تیزتر و تندتر گشت.۱
از این که بگذریم حتی اگر با علامه حلّی همراه شویم و برآن رویم که صرف فساد مذهب موجب سلب هر گونه اعتماد از حدیث راوی میشود اگرچه آن راوی در نقل حدیث راستگو باشد باز در روش پیشینیان میان دو دوره زندگی حدیثی یک فاسد المذهب تفاوت مینهادند: پیش از آن که راه کژاندیشی را برگزیند و پس از آن؛ و برای نمونه سخن شیخ طوسی رحمه الله را آوردیم۲. ولی در بینش جدید رجالی میان این دو دوره تفاوت نمینهند۳ و روایت هر فاسد المذهب کنار گذاشته میشود۴ و این پرسش اساساً مطرح نمیشود که آیا امکان ندارد که بر اساس شواهدی بتوان تشخیص داد که روایت وی مربوط به کدام دوره از زندگی اوست؟ حالی که میدانیم در موارد نه چندان اندک قرائنی _ که میتوان از آنها اطمینان نوعی به دست آورد _ وجود دارند که
1.. برای نمونه علامه در ص۳۲۰ از خلاصه سخن ابن غضائری را درباره یک راوی متهم به غلوّ میآورد که گفته است: «و حديثه فيما رأيته سالم» ولی با این همه باز درباره حدیث آن راوی توقف کرده است. نمونهای دیگر را در همان صفحه ببینید؛ تفاوت اینگونه نگاه علامه را با دیگر رجالیان متقدم نیز میتوان در این نمونهها دید: ص۳۱۴: شمارۀ ۱۲۳۰، ص۳۱۴ _ ۳۱۵: ش ۱۲۳۳، ص۳۱۷ _ ۳۱۸: ش ۱۲۴۴، ص۳۳۳: ش ۱۳۱۵ و بسیار جای دیگر.
2.. نمونههای متعدّد دیگر نیز در ضمن فصول گذشته یاد شد.
3.. در میان نگاشتههای دانشوران حلی تنها در موارد بسیار اندکی به تفاوت این دو دوره توجه شده و بر اساس آن روایت راوی فاسد المذهبی پذیرفته شده است. ر. ک: المعتبر، ج۱، ص۶۸. گاه نیز بر اساس همین نکته و احتمال نقل روایت در دورۀ انحراف روایت راوی ردّ شده است: نکت النهایة، ج۳، ص۱۶۲ و ۴۲۸.
4.. البته جز در مواردی که روایت او با روایات صحیح یا ادلۀ دیگر هماهنگ باشد.