بیش به چشم میخورد. شیخ صدوق و استادش ابن ولید گرچه در مواردی روایات برخی راویان ضعیف را به یک سو مینهادند ولی در بسیار جا روایتهای ضعیفان را گزارش کرده و بدان چنگ زدهاند.
ج_ توجه به نگاشتههای شناخته شده در میان شیعیان در این روزگار نیز برجستهترین محک برای ارزیابی احادیث به شمار میآمد تا آنجا که صدوق رحمه الله بسیاری از نگاشتههای خود به ویژه کتاب برجسته فقهی خود _ کتاب من لا يحضره الفقيه _ را آشکارا بر پایه همین محور نگاشته است.
د_ از گرد هم آوردن و ارزیابی همه نکتهها درباره چگونگی روبرویی قمّیان با حدیث ضعیف میتوان دانست که آنان روایت را _ تنها از آن رو که راوی آن ضعیف است یا سند آن ناپیوسته _ به کنار نمینهادند. اگر آن روایت از میان روایتهای راویان ثقه پشتیبانی داشت یا نشانهای بر درستی آن به چشم میخورد آن را میپذیرفتند.
ﻫ _ در کنار اینها نشانههایی نیز برای کنار نهادن روایت داشتند. ضعیف بودن راوی تنها در برخی مواقع _ و نه همیشه _ مانند جایی که راوی ضعیف در نقل حدیثی متفرد بود، سبب کنار نهادن روایت وی میشد؛
پس از مکتب قم مکتب رجالیان شیعه را بررسیدیم. در این بخش کتابهای رجالی شیعه را که از پنج سده نخست به جا مانده است ارزیابی کرده و نشان دادهایم که:
الف_ رجالیان شیعه همه روایتهای یک راوی ضعیف را به جهت ضعف وی به کنار نمینهادند؛ از نگاه آنان بُوَد که راوی، ضعیف ولی روایتش پذیرفته باشد این در هنگامی بود که دیگران نیز همان روایت را گزارش کرده بودند یا نشانهای به چشم میخورد که بیانگر درستی نگاشته حدیثی آن راوی بود که ما را درباره درستی روایت وی آسوده خاطر میساخت.
ب_ بر پایه اندیشه پیشین، آنان روایتهای فاسدالمذهبهای راستگو را میپذیرفتندو گاهی حتی برخی از راویان فاسدالمذهب را در جایگاه یک فقیه دین