ج_ محدثان بغدادی مانند شیخ طوسی حدیث ضعیف را تنها به دلیل ضعیف بودن کنار نمینهادند. اگر نشانهای _ مانند آنچه در بند الف آمد _ درباره آن حدیث به چشم میخورد آن را میپذیرفتند.
د_ متکلمان حديث شناس بغدادی اگر نشانهای قطعی بر ناراستی یک حدیث وجود داشت از برساخته خواندن آن تن نمیزدند حتی اگر راویان آن همگی ثقه باشند؛ در این هنگام اگر کاستیای هم در آن سند به چشم میخورد زمینه برای جعلی خواندن آن فراهمتر میگشت.
البته باید توجه داشت که هر نشانهای از نگاه آنان نمیتوانست برساخته بودن حدیث را اثبات کند. این نشانه باید آشکار و قطعی میبود؛
پس از مکتب حدیثی بغداد اکنون هنگام آن بود که اندیشه دانشوران حلی را _ که بیشتر آنان فقیه و اصولی بودهاند _ به بررسی مینهادیم. از میان این دانشوران دیدگاههای حدیثی پنج تن را به گونه ویژه ارزیابی کرده ایم.
از بررسی دیدگاههای این چند تن دریافتیم که:
الف_ در اندیشه سیّد علی بن طاووس و پیروان وی اعتماد به نگاشتههای شیعیان در سدههای نخست _ به ویژه آن دسته از نگاشتهها که نویسندگانشان دغدغه گردآوری احادیث معتبر را داشتهاند _ محکی بسیار بنیادین به حساب میآمده است.
ب_ محقق حلی و شاگردانش البته _ از آنجا که بیشتر گستره کار آنان فقه و اصول بوده است _ بیشتر بر عمل اصحاب پای میفشردهاند.
ج_ بر پایه دو بند پیش گفته، اگر روایت ضعیف در نگاشتهای شایسته اعتماد فراز آمده بود از نگاه دست کم گروهی از دانشوران حلّه شایسته پذیرش بود. نیز اگر اصحاب روایتی هر چند ضعیف را پذیرفته باشند آن روایت شایان توجه ودر خور پذیرش است. نشانههایی دیگر نیز _ همچون شناخته شده بودن آن روایت، فراوانی گزارشِ آن و جز این دو _ از نگاه آنان در پذیرش روایت ضعیف بیاثر نیست.
د_ نگاه کتابشناسی سیّد بن طاووس برای تکمیل نگاه راوی محور به حدیث