3. بسیاری از این نگاشتههای مشهور تا زمان سیّد بن طاووس (م664ق) و محقق حلی (م676ق) هنوز در دسترس دانشوران بودند. سیّد و بسیاری از دانشوران حلّه در آن روزگار از این نگاشتهها بسیار سود جستهاند. اصل نخستین در باره این گزارشها درستی انتساب۱ این گزارشهاست و نه لزوماً حجّیّت درون مایه.
4. عمل اصحاب به یک روایت میتواند دلیلی برصدور و حجّیّت روایت باشد.
5. اگر در یک جستار حدیثی _ خواه فقهی یا جز آن _ تنها یک حدیث ضعیف گزارش شده بود و دلیل یا روایتی که با آن در ستیز باشد به چشم نمیخورد همان حدیث ضعیف را میتوان پذیرفت؛ البته این نکته را گوشزد کنم که این گزاره را تنها در مواردی میتوان به کار گرفت که «ظنّ» معتبر باشد. اما آنجا که تنها «قطع» و «یقین» کاربرد دارد _ مانند کلیات مسائل اعتقادی _ روشن است که این گزاره را نمیتوان به کار برد.
6. هماهنگی حدیث با یک اصل عقلی را میتوان نشانهای بر درستی عمل به آن حدیث ضعیف گرفت. خواه آن اصل عقلی یکی از اصول عملیه فقهی مانند اصاله البرائه باشد یا جز آن.
7. اگر مضمون حدیث ضعیف با دلیلی علم آور چون قرآن یا اعتقادات یقینی اسلامی هماهنگ بود آن را میپذیریم گو اینکه در این هنگام در حقیقت به دلیل علم آور عمل کردهایم و نه حدیث ضعیف؛