واحد لایوجب خبره العلم وخبر الواحد قد یصدق و یکذب».۱
اين گزارش به خوبی بیانگر ديدگاه یکی از متکلمان بزرگ شيعه در نيمه دوم سده سوم و آغاز سده چهارم هجری است. ابن قبه ديدگاههای ديگری نيز درباره امامت امامان شيعه و چگونگی اثبات آن نيز داشت که پس از وی با اقبال فراوان جامعه شيعی آن روزگار روبرو شد تا آنجا که گاه همان سخنان او را _ بیکم وکاست _ در نگاشتههای خود بازگو میکردند.۲ از اين رو شگفت نيست اگر بر آن رويم که ديدگاههای او درباره خبر واحد نيز تأثير فراوان بر متکلمان پس از وی گذاشته باشد.
اين گمانه آنگاه بیشتر برجسته میشود که به گزارش ديگری که محقق حلی (م676ق) در معارج خود آورده است درنگريم. وی به هنگام سخن از اين که آيا تعبّد به خبر واحد عقلاً رواست يا نه مینويسد: «یجوز التعبّد بخبر الواحد عقلاً خلافاً لابن قبة من أصحابنا و جماعة من علماء الکلام».۳ روشن است که اين ديدگاه ابن قبه از روش و سيره کلامی او سرچشمه میگرفت. اگر به چند بخش اندک از نگاشتههای وی که در دل برخی کتابها به جا مانده است به درستی درنگريم آشکارا در میيابیم که وی حتی به امامان علیهم السلام از نظرگاه یک متکلم _ قرن سوم هجری _ مینگريست.۴ ديدگاهی که با شيوه فراگیر محدثان آن روزگار سخت ناهمخوان بود.
جز اين آنچه درباره او بويژه شايسته درنگ است، پيشينه اعتزالی اوست که دور
1.. کمال الدين، ص۱۱۰، و نيز بنگريد به ص۱۲۵.
2.. مکتب در فرایند تکامل، ص۲۲۸ _ ۲۲۹.
3.. معارج الأصول، ص۱۴۱.
4.. او امامان علیهم السلام را دانشمندانی آگاه به کتاب و سنت و پرهيزکار میدانست که علم غيب نمیدانستند و تنها آن اندازه از اخبار شیعیان اطلاع داشتند که به ایشان میرسید: کمال الدین، ص۱۱۰. نیز نک به: مکتب در فرایند تکامل، ص۲۲۷ _ ۲۲۸ و ارجاعات این منبع.