41
حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)

تعریف شیخ صدوق از خبر متواتر و بالتبع خبر واحد با آنچه مصطلح و متفاهم میان متکلمان آن روز _ حتی متکلمان شیعه _ بود تفاوت بنیادین داشته است.۱ با این حال این که خبرهای راویانی کم شمار می‌تواند علم آور باشد در آن ایام کاملاً بی‌سابقه نبوده است. زیرا در آن روزگار برخی دانشوران حداقل راویان لازم برای حصول تواتر را پنج نفر و برخی دوازده نفر و گروهی بیست نفر می‌دانستند.۲ به گزارش شیخ طوسی، متکلمان معتزلی بصره معتقد بودند که با نقل بیش از چهار تن امکان تحقق تواتر وجود دارد۳ و در جایی که متکلمی به این تعداد قانع شود دیدگاه صدوق چندان غریب نمی‌نماید. بر پایه تعریف صدوق بسیاری از روایات شیعه را می‌توان متواتر دانست و می‌دانیم که این سخن را حتی متکلمان شیعی آن روز بغداد نیز نمی‌پذیرفته‌اند تا به مخالفان شیعه چه رسد. اما از این نکته که بگذریم بر اساس سخن وی، خبر واحد صرفاً به حدیثی گفته می‌شود که راویان آن در هر طبقه کمتر از سه تن باشند. بنا بر این اگر بپذیریم که صدوق نیز _ همچون دانشوران شیعی متکلم روزگار خود _ خبر واحد را علم آور نمی‌دانسته است باز باید بگوییم که وی _ به قرینه تقابل با متواتر _ تعریفی از خبر واحد ارائه داده است که عملاً مصادیق روایی آن را به شدت کاهش داده است.۴

1.. چنان‌که محقق کاظمی در این باره می‌گوید: «و لم أقف علی موافق له فی ذلک من الأصحاب و لا من غیرهم» ( کشف القناع، ص۲۱۰).

2.. الإحکام، آمدی، ج۲، ص۲۵ _ ۲۶.

3.. عدة الأصول، ج۱، ص۷۵ _ ۷۶.

4.. گفتنی است فاضل تونی( م ۱۰۷۱ ق) در دو جا از الوافیه خود عدم حجّیّت خبر واحد را به صدوق نسبت داده است. نخست در ص۱۵۸: «فالأکثر من علمائنا الباحثين فی الأصول على أنّه ليس بحجّة... و هو الظاهر من ابن بابويه فی کتاب الغيبة» و دیگر در ص۲۵۵: «و لهذا ترى أکثر القدماء ينکرون خبر الواحد، کابن بابويه فی أول کتاب الغيبة...». از صدوق در موضوع غیبت تنها کمال الدین در دست ماست و از این رو اگر مراد وی از «کتاب الغیبة» این کتاب باشد باید بگوییم تنها در دو جای از کمال الدین عبارتی به کار رفته است که می‌توان آن را با موضوع خبر واحد مرتبط دانست. یکی عبارت پیش گفته از صدو ق که البته از آن صراحتاً انکار خبر واحد _ آن هم با تعریف رایج آن که مد نظر فاضل تونی است _ برداشت نمی‌شود و دیگر عبارتی که پیشتر از ابن قبه آوردیم. شاید ایشان سخن ابن قبه را مورد پذیرش صدوق هم دانسته‌اند و لذا آن را مستقیماً به صدوق نسبت داده‌اند ولی روشن است که سخن ابن قبه را _ که برخاسته از تعریف متفاوت وی از خبر واحد بوده است _ به هیچ وجه نمی‌توان به صدوق نسبت داد. این‌که صدوق با وجود تفاوت تعریف وی از خبر واحد با دیدگاه ابن قبه بر سخن او خرده نگرفته است چندان عجیب نیست؛ زیرا مراد صدوق از گزارش سخن دراز دامن ابن قبه _ از ص۹۴ تا ص۱۲۶ _ در درجه نخست پاسخ به شبهات برخی از زیدیان بوده است و در این مقام مناسب نیست که نویسنده هم به میدان مجادله پا نهد و بر سخن کسی که با او در اصول اساسی اعتقادی هم عقیده است به خاطر موضوعی فرعی خرده گیرد و موقعیت او را تضعیف کند.


حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)
40

دومين گزارشی که از بازتاب يافتن گفتمان خبر واحد در میان شيعه سخن می‌گويد ياد کرد نجاشی است آنگاه که نگاشته‌های حسن بن موسی نوبختی را نام می‌برد. در میان آنها کتابی به چشم می‌خورد با نام «کتاب فی خبر الواحد و العمل به».۱ با دريغ بايد گفت به روشنی نمی‌دانيم وی درباره عمل به خبر واحد چه ديدگاهی داشته است. امّا از نام کتاب این اندازه اثبات می‌شود که در آن به اصل این بحث و دلایل هواداران و مخالفان پرداخته بود. البته او در پايان سده سوم و آغاز سده چهارم می‌زيست و چنان که گذشت در اين روزگار معتزليان _ يا دست کم گروهی از آنان _ آرام آرام به هواداران عمل به خبر واحد _ البته با شرايطی که معمولاً در احاديثی اندک به چشم می‌خورد و با آنچه دیدگاه محدثين بود فاصله زيادی داشت _ پيوسته بودند. از اين رو دور نمی‌نمايد که وی نيز از همين دسته باشد. چه گرايش‌های معتزلی او چنان برجسته بوده است که به نوشته ابن نديم، معتزله او را معتزلی می‌پنداشتند و شيعیان، شيعی.۲

گزارش دیگری که بیانگر دیدگاه دانشوری شیعی است و شاید از گزارش‌های یاد شده _ از جهتی _ مهم‌تر باشد سخنی از شیخ صدوق رحمه الله است. وی در کمال الدین۳ به مناسبتی در پاسخ به برخی مخالفان شیعه که منکر وجود امام زمان علیه السلام بوده‌اند این دید گاه را فراز آورده است که اخبار اثباتگر وجود امام زمان علیه السلام همپایه اخبار معجزات رسول اکرم صلی الله علیه و آله است و در نتیجه با انکار وجود حضرت باید آن معجزات را نیز انکار کرد و آنگاه که با شگفتی مخالف از این سخن روبرو می‌شود چنین می‌گوید: «إنا قد بَیَّنّا الوجه الذی من أجله ادّعینا التساوی فی هذا الباب و عرّفناک أنّ الذی نسمّیه الخبر المتواتر هو الذی یرویه ثلاثة أنفس فما فوقهم...».۴ بر این اساس باید گفت:

1.. رجال النجاشی، ص۶۳.

2.. الفهرست، ابن نديم، ص۲۲۵.

3.. که آن را در حدود سال ۳۵۲ یا ۳۶۸ ق نگاشته است. نک: مقدمه محققان الهدایة، ص۱۹۰ _ ۱۹۱.

4.. کمال الدین، ص۸۴. توجه به این دیدگاه صدوق رحمه الله را برای نخستین بار در مکتب در فرایند تکامل ص۲۳۶ دیدم و از این رو در این نکته مدیون استاد مدرسی هستم.

  • نام منبع :
    حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)
    تعداد جلد :
    1
تعداد بازدید : 77361
صفحه از 315
پرینت  ارسال به