مصنّفات أصحاب الحدیث من أصحابنا، فما فی أولئک محتجّ، و لا من یعرف الحجة، و لا کتبهم موضوعة للاحتجاجات».۱ تأکید بر صفت «المتکلمین» ما را بر آن میدارد که بگوییم: آنگاه که سیّد درباره عدم حجّیّت خبر واحد از نگاه شیعه سخن میگوید جریان محدثان _ کسانی مانند علی بن بابویه، علی بن ابراهیم، ابن ولید، کلینی، صدوق و همفکران آنان _ و نگاه آنان را اساساً آن اندازه ارزشمند نمیشمرد که آن را به شمار آورد. همچنان که در جاهایی دیگر نیز دیدگاه منفی خود را در باره روش حدیثی آنان پنهان نمیسازد و به سختی بر آن میتازد و مینویسد: «فأما أصحاب الحدیث فإنّهم رووا ما سمعوا و حُدِّثوا به و نقلوا عن أسلافهم، و لیس علیهم أن یکون حجة و دلیلاً فی الأحکام الشرعیة، أو لا یکون کذلک. فإن کان فی أصحاب الحدیث من یحتجّ فی حکم شرعی بحدیث غیر مقطوع على صحته، فقد زلّ و زوّر، و ما یفعل ذلک من یعرف أصول أصحابنا فی نفی القیاس و العمل بأخبار الآحاد حقّ معرفتها، بل لا یقع مثل ذلک من عاقل و ربما کان غیر مکلّف».۲
بنا بر این از نگاه وی برای جمعبندی دیدگاه امامیّه درباره خبر واحد این تنها کتابهای متکلمان _ و نه محدثان _ این مذهب است که صلاحیت دارد مورد رجوع و بررسی قرار گیرد و بر اساس اندیشه آنان _ دست کم بر پایه گزارش و برداشت سیّد _ نیز عمل به خبر واحد محض روا نیست. پس باید تنها دیدگاه آنان را به عنوان سخنگوی جامعه شیعه و یگانه مرجع صلاحیت دار برای اظهار نظر در این موضوع به رسمیّت شناخت.
گویا تا اینجا تا اندازهای از شگفتی آغازین ما از ادعای اجماع سیّد کاسته میشود