51
حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)

و خراسان۱ _ به دور از اين کشاکش‌ها در کار بازگويی، گرد آوری، پردازش و پيرايش احاديث بودند. همانسان که از تعریف صدوق از خبر متواتر و لوازم این تعریف بر می‌آید برای آنان روایی عمل به حديث‌هایی که آنها را در نگاشته‌های رایج و شناخته شده خود گرد می‌آوردند نکته‌ای بسيار روشن بود که جای هيچ گفتگو نداشت.۲

1.. شيخ صدوق که از برجسته ترين شاگردان مکتب قم بود در خراسان حضوری چشمگير داشت تا آنجا که نجاشی زير نام وی می‌نويسد: «شيخنا و وجه الطائفة بخراسان...» رجال النجاشی، ص۳۸۹. نيز برای سفرهای وی به خراسان و حضور پررنگ در آن سامان نک: مقدمۀ محققان کتاب الهدایة، ص۱۰۹ به بعد.

2.. ابن ادریس حلّی نیز حجّیّت خبر موثوق به را هر چند در شمار خبرهای واحد به شمار آید به عنوان دیدگاه همۀ قمیان مانند علی بن ابراهیم و ابن الولید و همچنین بزرگان خاندان اشعری همچون سعد بن عبد الله و سعد بن سعد الأشعری و محمّد بن علی بن محبوب الأشعری معرفی می‌نماید و گزارش می‌کند که آنان در نگاشته‌های خود بر این مطلب تأکید می‌کرده‌اند که: «لا يحلّ لأحد ردّ الخبر الموثوق بروايته و إن کان واحداً» ( أجوبة مسائل و رسائل فی مختلف فنون المعرفة، ص۱۷). وی سپس از قول شیخ صدوق در کتاب من لا يحضره الفقيه نقل می‌کند که: «لا يحلّ ردّ الخبر _ أو ما هذا معناه _ و إن کان من أخبار الآحاد» (همان، ص۱۸) که البته این مطلب اخیر را در من لا یحضر نیافته‌ایم. هر چند به نظر می‌رسد نقل قول ابن ادریس از نگاشته‌های قمیان به شکل نقل به معناست _ همچنان که از عبارت «أو ما هذا معناه» پیداست ولی باز بعید می‌نماید که وی بدون آن‌که تصریحی از آنان در این موضوع یافته باشد این دیدگاه را آن هم با این گستره به همۀ قمیان نسبت دهد. پس می‌توان پذیرفت که وی به دیدگاه گروهی از دانشوران قم دسترسی داشته که اکنون در اختیار ما نیست. با این همه در اینجا باید این نکته را نیز گوشزد کنیم که هر چند قمیان در نگاشته‌های موجود خود به موضوع خبر واحد عنوانی مشخص و بحثی مستقل اختصاص نداده‌اند ولی به نتایج عملی بحث از خبر واحد بی توجه نبوده‌اند و دغدغه‌ای را که دانشمندان بغداد داشته‌اند _ یعنی پرهیز از درغلتیدن به ورطۀ نقل احادیث مشکوک و احتمالاً جعلی _ به گونه‌ای دیگر در نوشتارهای خود دنبال کرده‌اند. یکی از بارز‌ترین نمونۀ آن را باید پدیدۀ استثناء احادیث برخی راویان یا روایاتِ با مضامینی خاص _ که از نگاه آنان بی اعتبار بود _ دانست که ظاهراً نخست از سوی قمیان بنیان نهاده شد و ابن ولید و شاگردش صدوق از صاحبنظران در این باره بوده‌اند. (برای نمونه‌هایی از استثناءات قمیان نک: رجال النجاشی، ص۱۸۰: از محمد بن یحیی، ص۳۳۶، ۳۴۸ و ۳۵۴؛ الفهرست، شیخ طوسی، ص۲۱۹، ۲۲۰، ۲۲۲، ۲۲۳ ”دو مورد“). همان‌گونه که شیخ انصاری رحمه الله نیز تبعیت صدوق از ابن ولید را در مقولۀ تصحیح و تضعیف حدیث به ضمیمۀ برخی مقدمات دیگر دلیلی بر مسلم بودن حجّیّت خبر واحد نزد آنان دانسته است (فرائد الأصول، ج۱، ص۳۴۰ _ ۳۴۱). البته ناگفته پیداست که سخن یاد شده در بالا ناظر به کلّیت نگاه دانشمندان محدث به نقل روایات و حجت دانستن فی الجملۀ روایات موجود در کتاب‌هایی است که بر اساس ضوابط آنان معتبر بوده است و به معنای نقل هرگونه روایت غث و ثمین نیست. کوتاه سخن آن‌که حوزۀ قم و محافل مرتبط با آن نیز از نقد حدیث بیگانه نبوده‌اند و ارزیابی‌های آنان از آنجا که بر متن خود اسناد و مضامین روایات استوار بود نسبت به ارزیابی‌های بغدادیان از دقت نسبی بیشتری برخوردار بوده است. یک نمونۀ آن تفکیک نمودن روایات متفرّد ضعفاء از جز آن است و بی اعتبار شمردن منفردات و معتبردانستن دستۀ دیگری که شاهد صدق دارند.


حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)
50

یقول: «لا یجوز ذلک لأن السمع لم یرد به» و ما رأینا أحداً منهم تکلّم فی جواز ذلک، و لا صنّف فیه کتاباً و لا أملى فیه مسألة، فکیف تدعون أنتم خلاف ذلک؟ قیل له: من أشرت إلیهم من المنکرین لأخبار الآحاد إنما کلّموا من خالفهم فی الاعتقاد و دفعوهم عن وجوب العمل بما یروونه من الأخبار المتضمنة للأحکام التی یروون هم خلافها، و ذلک صحیح على ما قدمنا، و لم نجدهم اختلفوا فیما بینهم، و أنکر بعضهم على بعض العمل بما یروونه، إلّا مسائل دل الدلیل الموجب للعلم على صحتها، فإذا خالفوهم فیها أنکروا علیهم لمکان الأدلة الموجبة للعلم، و الأخبار المتواترة بخلافه‏».۱ بنا بر این تحلیل، انکار کسانی همچون سیّد ناظر به روایات فرقه‌های غیر شیعه و به طور خاص اهل تسنن بوده است امّا به نظر نمی‌آید خود سیّد مرتضی _ بویژه با تصریحاتی که از وی آوردیم _ به این وجه جمع راضی باشد.

به هر روی آنچه گذشت نگاهی به روند دیدگاه‌های شیعه در این باره بود.

در یک جمع‌بندی همه جانبه به نظر می‌آید همان گونه که از سخن شیخ طوسی رحمه الله پیداست جواز عمل به روایت‌های موجود در نگاشته‌های متداول و شناخته شده میان شیعیان در آن روزگار امری است که جای درنگ ندارد و اساساً این پرسش که به دلیل خبر واحد بودن این روایات آیا عمل به آنها رواست یا نه دغدغه توده محدثان شیعه نبود و چنان که از سیر دیدگاه‌ها پیداست تلاش برای پاسخگویی بدان نیز از محدوده متکلمان شیعه _ که با اندیشه‌های معتزله سروکار فراوان داشتند و این پرسش از حوزه کلام معتزلی به میان ایشان راه یافت _ فراتر نرفت. در همان روزگار که متکلمين امامی بغداد در پايان سده چهارم و آغاز سده پنجم با همه توان به گفتگو بر سر خبر واحد سرگرم بودند، در آن سوی جهان تشيّع کار به گونه ديگری دنبال می‌شد. محدثان امامی قم۲ وحوزه‌های شيعی پيوسته به آن _ مانند ری

1.. العدّة، ج۱، ص۱۲۸.

2.. البتّه این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که قم از کانون گفتمان‌های کلامی آن روز يعنی بغداد دور بود و شاید این دوری مکانی نیز در این که قمیان خود را در چنان کشمکش‌ها در نیاورند بی تأثیر نبود.

  • نام منبع :
    حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)
    تعداد جلد :
    1
تعداد بازدید : 77322
صفحه از 315
پرینت  ارسال به