55
حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)

دیدگاهی داشته است و این چند جمله وی می‌تواند این نکته را روشن سازد که در آغاز سده پنجم فضای ستیز با خبر واحد نه تنها در خارج از حوزه بغداد بر جوامع علمی شیعه سیطره نیافته بود که حتی در بغداد هم حرف دل همه عالمان شیعه نبود.۱ سخن سیّد ظاهراً تنها سند صریح به جا مانده از دیدگاه این دسته عالمان بغدادی است و از این زاویه بررسی آن اهمیتی دو چندان می‌یابد.

1.. در اینجا ممکن است این شبهه به ذهن برسد که با توجه به آن‌که سیّد رضی در درجۀ نخست یک ادیب بوده است آیا می‌توان دیدگاه وی را نمایندۀ دیدگاه دست کم طیفی از دانشوران آن روز امامیّه به شمار آورد و آیا این دیدگاه می‌تواند بیش از اظهار نظر یک ادیب به شمار آید دربارۀ موضوعی که در آن تخصصی همچون سیّد مرتضی ندارد؟ در پاسخ باید تأکید کنیم که هر چند تصویری که پس از سیّد رضی و بویژه در روزگاران اخیر از وی در اذهان دانشوران نقش بسته است تصویر یک ادیب است ولی با توجه به عناوین کتاب‌های وی و نیز برخی کتاب‌های باقیماندۀ وی در حوزه‌های غیر ادبیات، چنین نگاهی به سیّد رضی بی گمان نگاهی ناقص است که از هیچ رو همۀ ابعاد شخصیت علمی وی را پیش دید نمی‌نهد. از تفسیر حقائق التأویل وی هر چند تنها یک مجلد موجود است ولی این تفسیر در اصل خود از التبیان شیخ طوسی نیز مفصل تر بوده است ( الذریعه، شیخ آقا بزرگ، ج۷، ص۳۲). خطیب بغدادی از برخی معاصران خود نقل می‌کند که: «و صنّف کتاباً فی معانی القرآن يتعذّر وجود مثله» (تاریخ بغداد، ج۲، ص۲۴۳). و روشن است که نگاشتن تفسیر، آگاهی گسترده و تسلّطی دوچندان بر دانش‌های متعددی می‌خواهد که کلام و فقه و تاریخ و حدیث تنها بخشی از آنهاست. نجاشی از کتاب «تعليق خلاف الفقهاء» وی نام می‌برد و چنان‌که می‌دانیم از دیر باز گفته‌اند: «أعلم الناس أعلمهم باختلاف الناس» (سیر أعلام النبلاء، ج۶، ص۲۵۸ و نیز العلل، احمد بن حنبل، ج۳، ص۶۶). وی دست کم دو کتاب کلامی و اصولی قاضی عبد الجبار یعنی شرح الأصول الخمسة و تقریب الأصول را مستقیماً نزد خود وی فرا گرفته بود ( المجازات النبویة، ص۳۶۲، تلخیص البیان، ص۲۱۲؛ نیز نک: المجازات النبویة، ص۱۸۰). ابن تغری بردی، دانشور سنّی (م ۸۷۴ ق) دربارۀ سیّد می‌نگارد: «کان عارفاً باللغة و الفرائض و الفقه و النحو، و کان شاعراً فصيحاً...» ( النجوم الزاهرة، ج۴، ص۲۴۰). برای آشنایی تفصیلی با اندیشه‌های فقهی سیّد رضی نک: مجلۀ تراثنا، ش ۵، السنة الأولی، ۱۴۰۶ق، (ویژه‌نامۀ هزارۀ سیّد رضی)، ص۱۰۳ به بعد، مقالۀ «الشریف الرضی فقیهاً» از «الشیخ رضا الأستادی». بی‌شک اگر شمار بیشتری از نگاشته‌های وی بویژه آثار دربردارندۀ اندیشه‌های فقهی وی به دست ما می‌رسید چنین تصویر ناقصی از وی در اذهان پدید نمی‌آمد. پس این‌که برخی پژوهشگران دربارۀ وی نوشته‌اند: «آنچه مهم است این‌که سیّد رضی ادیب بوده است نه یک فقیه» (مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه، ص۱۰۸) به هیچ وجه ارزیابی درستی نیست و کوتاه سخن آن‌که سخن سیّد را بی‌شک می‌توان گزارشگر دیدگاه طیف نه چندان اندکی از دانشوران آن روز شیعه به شمار آورد و آن را در تحلیل‌ها دخالت داد.


حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)
54

من قبول خبره، ویوجب اطراح روایته. وأقول أنا: ومن شرط قبول خبر الواحد أیضا مع ما ذکره قاضى القضاة من اعتبار کون راویه عدلا، أن یعرى الخبر المروى من نکیر السلف، وقد نقل نکیر جماعة من السلف على راوی هذا الخبر منهم العرباض بن ساریة السلمى، وهو من مختصّی الصحابة. و روى عنه أنه قال: من قال إن محمداً رأى ربه فقد کذب. وروى أیضا عن بعض أزواج النبی _ علیه الصلاة والسلام _ : أنها قالت: من زعم أن محمداً رأى ربه فقد أعظم الفریة على الله.۱

چند نکته مهم در سخن سیّد رضی بسیار شایان درنگ است. نخست آن که سیّد به روشنی درباره امکان و چگونگی عمل به خبر واحد میان دو حوزه عقاید (فیما من شأنه أن یکون معلوماً)۲ و احکام (فروع الدین وما یصحّ أن یتّبع العملُ به غالبَ الظن) تفکیک قائل می‌شود. این نکته بسیار مهمی است که نه تنها از هیچ رو در سخنان سیّد مرتضی نشانه‌ای از آن نمی‌توان یافت بلکه باید گفت از مجموعه دیدگاه‌های سیّد که پیشتر خواندیم آشکار است که وی با چنین تفکیکی یکسر مخالف است.

به راستی این تفاوت آشکار میان دیدگاه این دو برادر که هر دو در یک فضای علمی می‌زیسته‌اند و از نظر رتبه علمی نیز همردیف یکدیگر به شمار می‌آمده و اساتید مهم هر دو نیز با اندک تسامح یکسان بوده‌اند نشانه دیگری بر درستی فرضیه این نوشتار نیست؟

در همان روزگار هم که سیّد مرتضی با تأکید فراوان تلاش می‌کرد همه شیعیان را یکصدا مخالف بی‌قید و شرط حجّیّت خبر واحد معرفی کند دانشوران نه چندان کم شماری بودند که به حجّیّت خبر واحد _ البته با قیود و شروطی _ باور داشتند و آن را در احکام و فروع فقهی به رسمیت می‌شناختند. سیّد رضی یکی از همین دسته اندیشمندان است که از قضا در بغداد یعنی مرکز متکلمان شیعی آن روزگار چنین

1.. المجازات النبویة، ص۴۷ _ ۴۹.

2.. همچنان که سیّد خود به عدم حجّیّت خبر واحد در حوزۀ عقاید تصریح می‌کند. نک: حقائق التأویل، ص۲۴۷.

  • نام منبع :
    حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)
    تعداد جلد :
    1
تعداد بازدید : 77237
صفحه از 315
پرینت  ارسال به