رو هر پاسخی به آن باید در همان بسترتاریخی و بر اساس شواهد تاریخی بنا شود و نه استدلالات اصولی و کلامی. در کوتاه سخن همان گونه که یک پرسش فلسفی را با برهان عقلی یقینی باید پاسخ داد و نه صرفاً بر اساس نقل قول از این و آن، به پرسشی که ماهیت تاریخی دارد نیز باید بر اساس روشهای پذیرفته شده در دانش تاریخ مانند پیجویی سیر بحث و تاریخچه آن و گردآوری قرائن و تحلیل آنها پاسخ داد و نه بر اساس شیوههای بحث در علم کلام یا مباحث عقلی محض. برای آن که به مجهول احاله نداده باشم به عنوان یک نمونه که به روشنی ارتباط موضوع حدیث ضعیف را با بحث خبر واحد به نمایش مینهد و نشان میدهد چگونه یک مبنای اصولی میتواند در تعیین سرنوشت شمار انبوهی از احادیث ضعیف مؤثر باشد و مسیر بحث را تغییر دهد میتوان از یک موضوع مطرح در دانش اصول نام برد و آن «جبران ضعف حدیث ضعیف» است. مرحوم آیت الله خویی پس از بحث درباره دلایل حجّیّت خبر واحد چنین میگویند: «فتحصّل مما ذکرناه فی المقام أنّ العمدة فی حجیة الخبر هی السیرة، و لا یرد على الاستدلال بها شیء من الإشکال. و لا یخفى أن مقتضى السیرة حجیة الصحیحة و الحسنة و الموثقة... نعم! الخبر الضعیف خارج عن موضوع الحجیة، لأنّ العقلاء لا یعملون به یقیناً، مع أنّ الشک فی قیام السیرة على العمل به کاف فی الحکم بعدم حجیته».۱
محصل این عبارت آن است که: «اگر دلیل حجّیّت سیره عقلا باشد حال که عقلا به خبر ضعیف عمل نمیکنند پس این گونه روایات بیاعتبار است» ولی اگر اساساً بحث از خبر واحد و عدم حجّیّت آن برای محدثان سده سه و چهار مطرح نبوده است لاجرم باید گفت برای آنان این پرسش نیز مطرح نبوده است که: «اگر سیره عقلا به حدیث ضعیف۲ حجّیّت نمیبخشد پس با حجم انبوه روایات نقل شده از