9
حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)

نگاشته‌ها را باید به کنار نهیم چه سند‌هایی استوار ندارند. دست کم در گستره فقه چنین است. ولی پیروان دومین روش پیشنهاد می‌کردند که این گونه احادیث را به یاری توجه به برخی قرائن، که در خلال این نوشتار با برخی از آنها آشنا خواهید شد، به کار گیریم گرچه در گستره فقه باشد. آنان بر این باور بودند که بزرگان شیعه در روزگاران پیشین (پیش از سده هفتم) از همین دیدگاه به احادیث می‌نگریستند و هم از این روست که هزاران حدیث را که سندی چندان استوار ندارند در نگاشته‌های فقهی، اخلاقی و تفسیری خود آورده‌اند.

با این همه پاسخ به دو پرسش پیش‌گفته همچنان به کاوشی بیشتر نیازمند بود. گرچه پیشینه روش دوم کهن‌تر بود ولی برای چرایی پذیرش آن می‌باید دلیلی استوار فراز آید. از آن سو اگر روش نخست را بپذیریم آنگاه شیوه پیشینیان را چگونه باید توجيه کرد؟ پیروان این روش البته در پاسخ می‌گویند: آنها به وظیفه خود عمل کرده‌اند و ما نیز؛ آنها بسیاری از راویان را می‌شناختند و نگاشته‌های فراوانی در دسترس آنان بود که می‌توانست قرائن اعتماد به روایات ضعیف را برای آنها فراهم آورد ولی اکنون بسیاری از آن نگاشته‌ها از میان رفته و آن قرائن نیز در دست ما نیست. از این رو ما را گریزی نیست که تنها به آنچه داریم بسنده کنیم و ارزیابی‌های خود را برآن بنیان نهیم گرچه کنار گذاشتن هزاران حدیث را در پی داشته باشد. این گونه پاسخ گو این که ذهن یک دانشور اصولی را که به دنبال به چنگ آوردن حجت است قانع می‌ساخت ولی آیا این درست‌ترین روش و یا حتی تنها راه ممکن برای تعامل با این گونه احادیث است. و آیا این موضعِ مشهور که «اکنون دیگر قرائنی که در دست قدما بوده است، از بین رفته است» خدشه ناپذیر است؟

د _ گزينش راه درست

از آنچه تاکنون گذشت روشن می‌شود که رسالت اساسی این نوشتار پاسخ به این پرسش بوده است که قدما با همه طیف‌ها و مکتب‌های موجود در میان آنها، با حدیث ضعیف چگونه تعامل می‌نمودند؟ البته در کنار پرسش یاد شده در لابلای تحلیل‌ها تلاش نموده‌ایم تا از میان روش قدما به روزگار معاصر خود نیز نقبی بزنیم و با


حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)
8

پایه‌هایی استوار بود که هم اکنون برخی دانشوران و فقیهان بدانها باور دارند. روایت را سندی پیوسته، راویانی شناخته شده، راستگو و امامی مذهب باید و اگر هر یک از این بایسته‌ها اندک خدشه بپذیرد بدان حدیث اعتماد کردن نشاید. چه، گویند: سيره عقلا _ که بنیادی‌ترین دلیل حجّت بودن خبر واحد است _ تنها چنین خبری را استوار می‌سازد. اگر روایت در گستره فقه بود سخن همان است که آمد و اگر با گستره آداب و مستحبات پیوند داشت می‌توان چشم را کمی برهم نهاد و به قاعده «تسامح در ادلّه سنن» چنگ زد و روایات ضعیف را نیز پذیرفت. این اندیشه، پندار مکتبی است که بیش از هر چیز با اصول فقه سر و کار دارد و بر پایه پیش‌فرض‌های اصولی به سراغ حوزه حدیث می‌رود.

دیری نپایید که اندیشه‌ای دیگر نیز در این میان رخ نمود. این اندیشه را باور آن بود که تنها راه اعتماد به حدیث سند نیست. اگر سند یک حدیث استوار نبود می‌توان با کمک «نشانه‌هایی» بدان اعتماد کرد.

این نشانه‌ها می‌توانند برای اعتماد به سند و متن _ هر دو _ کارگر افتد. در گستره سند، بنیادی‌ترین سخن این مکتب آن است که راه اعتماد به یک راوی تنها در توثیق وی از سوی یک رجالی گزیده نمی‌شود. راه اعتماد به سند نیز تنها از گذرگاه «اتصال» و «وثاقت همه راویان» نمی‌گذرد. در گستره متن نیز بر آن باور است که می‌توان متنی را به امامان علیهم السلام نسبت داد _ اگر نشانه‌هایی ویژه در آن بتوان یافت _ در حالی که سند آن استوار نيست یا اساساً سند ندارد. این روش را نیز دانشوران بسیاری پذیرفته بودند و _ قضا را _ هر دو گروه نیز به سيره عقلا چنگ می‌زدند. این پرسش نگارنده را به خود سرگرم می‌کرد که از این دو راه کدام یک سزامند پوییدن است؟ و چرا؟

ج _ راه‌های پيش رو

در این میان اندیشيدن درباره مقتضيات هر یک از این دو روش از یک سو و پیشینه آن دو از سوی دیگر مرا واداشت که به سده‌های گذشته باز گردم و در نگاشته‌های مهم شیعیان در روزگاران کهن درنگرم. بر پايه روش نخست بسیاری از احادیث آن

  • نام منبع :
    حدیث ضعیف (نگاهی به رویکرد قدمای شیعه)
    تعداد جلد :
    1
تعداد بازدید : 62986
صفحه از 315
پرینت  ارسال به