فراوانی «ارسال» در روايت،۱ روايت غاليان از راوی،۲ عدم نقل روایت از راوی در مسائل حلال و حرام،۳ شاذ بودن بیشتر روایات راوی،۴ اضطرب راوی،۵ شناخته نشدن روايت راوی از امام علیه السلام۶ و اینکه تنها یک راوی ضعيف روايت را نقل کرده باشد۷ از همين دستهاند.
ج_ نشانههای بیاعتمادی به کتاب
جز آنچه گذشت پيشينيان بر پايه ارزيابی درونمايه یک نگاشته نيز در باره احاديث باز گو شده در آن داوری میکردند. در اينجا آنان احاديث آن نوشته را با ملاکهایی که در گستره اعتقادات يا احکام داشتند میسنجيدند و اگر میان آنها همخوانی نمیديدند احاديث آن کتاب را از بلندای اعتبار به زير میکشيدند. اضطراب روايات یک کتاب،۸ نا شناخته بودن آن،۹ آميختگی روايات آن بامضامين غلو آميز که گاه از
1.. نک: رجال النجاشی، ص۷۶ و۸۰ «کثير المراسيل» درباره احمدبن محمد السيّاری.
2.. همان، ص۱۵۶: «ضعيف جدّا والغلاة تروی عنه» درباره داوود الرقّی.
3.. همان ص۱۲۸.
4.. همان ص۳۱۰.
5.. همان، ص۸۵: «کان سمع الحديث و أکثر واضطرب فی آخر عمره» درباره احمد بن عياش الجوهري؛ دور مینمايد که اضطراب در اينجا به معنای ديوانگی باشد. به روشنی نمی دانيم چرا استادان نجاشی، ابن عياش را تضعيف کردهاند امّا شايد سبب آن بازگويی روايات آمیخته بامضامین غلو آمیز بوده است چه در نمايه کتابهای وی کتاب «أخبار جابر الجعفی» به چشم میخورد و میدانيم که جابر وآنانکه روايات او را باز میگفتهاند به غالی بودن متهم میشدند. کاربرد کلمه اضطراب در همین معنای غلو در ص۳۲۸ گواهی بر اين نکته است.
6.. همان، ص۲۱۶: درباره عبدالله بن ابراهيم مینويسد: «روی أخوه جعفر عن أبی عبدالله علیه السلام و لم تشتهر روايته».
7.. همان، ص۱۸۲ در باره سليمان الديلمی: «قيل کان غالياً کذّاباً وکذلک ابنه محمد لا يُعمل بما تفردا به من الرواية»؛ نيز ص۳۲۸ درباره محمدبن سنان: «وهو رجل ضعيف... لايلتفت إلی ما تفرّد به» نيز ص۳۴۸.
8.۸. همان، ص۶۰: «وهو کتاب ردی الحديث مضطرب الالفاظ». دربارۀ کتاب: [تفسير ] إنا أنزلناه فی ليلة القدر از الحسن بن العباس بن الحريش که پیشتر به هنگام گفتگو از دیدگاه کلینی دربارۀ آن سخن گفتیم.
9.۹. همان، ص۴۸: «ما رأيت هذا الکتاب بل ذکره أصحابنا و ليس بمشهور أيضاً». البته نمی توان گفت شناخته نبودن از ديد آنان پيوسته بی اعتباری احاديث را به همراه داشت ولی دست کم میتوان گفت نشانه ای بوده است که سبب میشد به احاديث کتاب با ترديد بنگرند.