رأی الإمام المعصوم علیه السلام بالإجماع، التحفظ و الفرار عن طرح مسألة الإمامة و حجیة قول المعصوم علیه السلام فی کل مسألة مسألة»۱ از قرائنی که تاکنون گذشت چنین استظهار میشود که ظاهراً دليل بسياری از احکامی که سيّد آنها را به اجماع مستند میسازد تنها خبری واحد بوده است ولی از آنجا که سيّد در فضایی میزيسته است که دل خوش بودن به خبر واحد برای استوار ساختن یک حکم برای شیعه پيامدهایی ناخوشايند داشته است،۲ از اين رو سيّد از اصطلاح اجماع _ که در محافل علمی اهل تسنن نیز رایج بوده است _ استفاده کرده است هر چند معنای مورد نظر خود را از آن اراده کرده است.
بر اين پايه دور نیست که برخی از احکامی که سيّد بر اساس اجماع استنباط میکرد تنها به خبرهای واحدی مستند بود که يا راويانی ضعيف گزارش کرده بودند يا سندهایی پيوسته نداشتند.
سوم: حدیث ضعیف در گستره تفسیر
سيّد در گستره تفسير و فقه الحديث با حديث ضعيف چگونه روبرو میشده است؟
برای پاسخ به اين پرسش بهترين راه آن است که کارکرد سيّد را در برجستهترين نگاشته تفسيری به جا مانده از وی _ الأمالی _ به بررسی بنشينيم. چنانکه میدانيم اين کتاب در نشستهای پياپی فراهم آمده و سيّد در هر نشست آيهای، روايتی يا چکامهای از برخی شاعران عرب را برای شاگردان خود شرح کرده است. وی در تفسير واژگان و آيهها و روايتها بیش از هر چيز بر ادبیات عرب پای میفشرد و از آن بسی سود میجويد. وی در بخشهایی که روايتها را ارزيابی میکند _ و بیشتر «تأويل خبر» نام دارند _ هيچ گاه بر سند روايتها خرده نمیگیرد. در بیشتر نمونهها سيّد تلاش میکند که برای آن روايتها معنایی در خور پذيرش بر نمايد. در یک دو جا که درون