رواه مرسلاً المرتضی (رضی الله عنه) و الشیخ أبو جعفر و آحادٌ ممن جاء بعده و الخبر المرسل لا یعمل به و کتب الحدیث عن الأئمة خالیة عنه أصلاً...».۱
روشن است که اگر این حدیث دست کم سندی تا امامان علیهم السلام داشت محقق درباره آن بیشتر گفتگو میکرد ولی از آنجا که در هیچ نگاشته کهن چنین حدیث روایت نشده بود وی از آغاز آن را به کنار نهاد.
نشانه دیگر ضعف حدیث از نگاه محقق آن بود که یک حکم واجب یا حرام را تنها یک راوی گزارش کند. در چنین هنگام وی آن حدیث را تأویل میکرد و آن را بر کراهت یا استحباب حمل میکرد.
برای نمونه وی پس از نقل روایتی مخالف دیدگاه خود چنین مینگارد:
و جوابه تضعیف الروایة لأنّ مضمونها مما لو کان لازماً لما خفی فانفراد مصادف بنقلها یمنع بظاهرها فتحمل علی الکراهیة لأنّ المکروه قد لا تتوفّر الدواعی إلی نقله فأمکن أن ینفرد به الواحد.۲
چهارم: نگاهی به کاربرد دو اصطلاح «صحیح» و «ضعیف» در سخن محقق
محقق واژگان «صحیح»، «سلیم»، «ضعیف»، «حَسَن»، «جَیّد»، «نادر» و «شاذّ» را درباره برخی احادیث به کار برده است. از میان این چند واژه معنای دو واژه واپسین، کم و بیش روشن است. این دو واژه چنانکه دیدیم برای احادیثی به کار میرفت که درون مایه آن در احادیث دیگر به چشم نمیخورد یا اصحاب را بدان اعتنایی نبوده است. به دیگر سخن ملاک ارزیابی حدیث در این دو واژه بیشتر متن آن است و نه سند. ولی درباره آن پنج واژه دیگر چه میتوان گفت؟
برای یافتن پاسخ گریزی نیست که دست کم برخی از نمونههای کاربرد این واژگان را بررسیم. وی گاه سندی را که در سند آن یک راوی که از نگاه وی واقفی است به چشم میخورد صحیح خوانده است.۳ روشن است که چنین سند را از نگاه