برای داوری نهایی درباره راویانی که سخن رجالیان درباره آنها گونهگون بود، تلاشی را سامان نداده است حالی که درباره بسیاری از آنها راه برای شناسایی درست باز بود و هنوز نیز هست. در این باره نک: اندیشهشناسی محدثان حلّه، ص236 _ 234. باز آنچه در این نگاه مفقود است و بدان اعتنایی نشده آن است که میان فساد مذهب یک راوی با راستگویی وی در گستره گزارش حدیث تفاوت نهند. چنانکه پیش از این خواندیم رجالیان شیعه تا سده پنجم این دو گستره را از یکدیگر جدا میدانستند و در سخنان خود این دو گستره را با یکدیگر در نمیآمیختند اما از یک دو دهه پایانی سده هفتم و پس از آن مرز میان این دو گستره در هم آمیخت و روایت هر که فاسد المذهب بود به کناری نهاده شد گر چه رجالیان پیشین بر سر درستی کتاب وی و روایی اعتماد بدان با یکدیگر هم سخن میبودند.
باری گذار رجال از دوره پیشینیان (= قدما) به روزگار پسینیان (متأخرین) در نگاه نخست سامان یافتن و قاعدهمند شدن روش ارزیابی سندی احادیث را در پی داشت. فقیه برای آنکه بداند روایت فلان راوی شایسته پذیرش هست یا نه خلاصة الأقوال را بدست میگرفت و آنگاه که نام راوی را در بخش نخست میدید روایت را میپذیرفت و اگر نه، آن را وا مینهاد. ولی در این میان پرسشهای فروانی مطرح است که با پاسخ بدانها بسا که ارزیابی ما درباره راوی دگرگون شود. مانند آنکه:
_ آیا راوی ضعیف کتابی شایسته اعتماد داشته است؟ و اگر پاسخ آری است آیا امکان ندارد روایت وی از همان کتاب مورد اعتماد گزارش شده باشد؟
_ بزرگان سه چهار سده نخست با روایتهای وی چگونه بر خورد میکردند؟
_ آیا نادرستی مذهب وی او را به دروغگویی وا میداشت؟
_ اگر راوی را به غلوّ متهم کردهاند، آیا میتوان آن اتهام را پذیرفت؟
ـ_ اساساً مفهوم غلو در اندیشه رجالیان متقدم بر چه مبانی ای استوار بوده است و نسبت آن با غلو در نگاه عالمان متأخر چیست؟
اینها و جز اینها پرسشهایی است که توجه به آنها میتواند زوایای عملکرد قدما در حوزه ارزیابی حدیث را برای ما به شکل دقیقتری به نمایش گذارد و ما را در اتخاذ