یوجب علماً و عملاً کما هی عبارة المرتضی رحمه الله».۱
نقطه ضعف دیگری که در شیوه رجالی علامه به نظر میرسد آن است که این مکتب غالیان را یکسر ضعیف میشمرد بیآنکه نشانه غلو از نگاه پیشینیان و سبب و چند و چون آن به دقت تحلیل شود. ظاهراً در این شیوه هر که را به غلو متهم کردهاند به صرف این اتهام باید غیر عادل یا دروغگو پنداشت و به هر روی این اتهام، اطمینان ما را بدو کمرنگ میسازد؛ این دیدگاه درباره غالیان و غلوّ تا چه اندازه راست و درست است پرسشی است که پیشتر بدان پاسخ دادهایم.
باری کم توجهی به چنین نشانهها و نکتهها سبب شده است که میان دیدگاه رجالی علامه و عملکرد فقهی ایشان ناهمگونیهایی رخ نماید آنجا که در رجال یک راوی را شایسته پذیرش نمیداند ولی در گستره فقه بارها به حدیث وی استناد کرده است. روشن است که چنین ناهمگونیها در نگاه تاریخی حدیثی که شیخ طوسی داشت کمتر بود.
چهارم: مکتب حلّه در آخرین نگاه
آنچه آوردیم نگاهی بود کم و بیش فراگیر به شیوه بزرگان حلّه در گستره حدیث بویژه نگاه آنان به حدیث ضعیف؛ با در نگریستن به آنچه آمد میتوان گفت در حلّه از روزگار ابن ادریس (م598ق) تا روزگار علامه حلی (م726ق) سه جریان حدیثی رخ