أن مجیء خبر المتواترین یوجب العلم و لو کانوا کفّاراً»۱ میتوان از این سخن این گونه برداشت کرد که: «خبر واحد از دیدگاه هشام، علم آور نیست». حال از دید وی آیا خبر واحد در هیچ حوزهای از دانشهای دین حجّیّت ندارد؟ باز نمیتوان از این سخن پاسخ روشنی به دست آورد ولی به نظر میرسد دست کم این اندازه را میتوان به هشام نسبت داد که: «خبر واحد در حوزه عقاید حجّیّت ندارد؛ زیرا در این حوزه به علم نیاز داریم و خبر واحد هم علم آور نیست».
پس از عبارت یاد شده، کهنترین گزارشی که مستقیماً از خبر واحد سخن میگوید سخنی است از ابن قبه۲ در پاسخ به یکی از زيديان آن روزگار که به بنيانهای اعتقادهای شيعیان خدشه میکرده است.
ابن قبه در آن پاسخ به مناسبت رد بر آن زیدی روایات متعارضی را که در آن زمان در زمینههای گوناگون میان شيعیان پراکنده بود _ و دستمایه طعن مخالفین گشته بود۳ _ اخبار آحاد میخواند؛ وی مینويسد: «وهذه الأخبار فکلّ واحد منها إنّما هو خبر
1.. الانتصار، ص۲۳۰. خیاط سخن هشام را از زبان ابن راوندی _ که الانتصار ردّی بر فضیحة المعتزلة اوست _ گزارش میکند. ابن راوندی در آنجا به مناسبتی از تواتر گفتگو میکند و سپس میگوید: اگر کسی از متکلمان معتزلی بغداد _ که وی از آنها با عبارت: «السفهاء من البغداذیین» یاد میکند _ بگوید که: «الشیعة لا تزعم أنّ مجیئ خبر المتواترین موجبٌ للعلم» ما در پاسخ او میگوییم: «لیس کلّهم یقول هذا؛ هذا هشام بن الحکم یزعم...». آیا حقیقتاً در آن روزگار کسی از شیعیان بوده است که حتی خبر متواتر را نیز علم آور نداند؟ پذیرش این مطلب دشوار است. هر چند خیاط در این گزارش ابن راوندی خدشه نکرده است ولی چنانکه از متن الانتصار پیداست نسبتهای نادرست به این و آن در کلام ابن راوندی کم نبوده است. به هر روی حتی بر فرض وجود چنین دیدگاهی در شیعه باید آن را تنها محدود به فرد یا افراد اندکی از متکلمان شیعه _ که خود را به اینگونه مباحث کلامی وارد میکردند _ دانست نه تودۀ دانشوران این مکتب.
2.. محمد بن عبدالرحمن بن قبه رازی، کنيه او ابوجعفر بود. نجاشی دربارۀ وی مینويسد: «متکلم عظيم القدر حسن العقيدة، قوی فی الکلام کان قديما من المعتزلة و تبصَّرَ و انتقل». رجال النجاشی، ص۳۷۵؛ شيخ طوسی نيز درباره او مینويسد: «من متکلمی الإمامیة و حذّاقهم و کان أوّلاً معتزليّاً ثم انتقل إلی القول بالامامة و حسنت طريقته و بصيرته». الفهرست، ص۲۰۷. درباره وی بويژه بنگريد به: مکتب در فرایند تکامل، ص۲۱۶ به بعد. وی پيش از ۳۱۹ ق درگذشت.
3.. خلاصۀ طعن مخالفین (همانگونه که برای نمونه در کمال الدین، ص۱۰۹ گزارش شده است) آن بود که اگر اختلافات کلامی موجود در میان شیعیان به سبب وجود کسانی است که دیدگاههای متفاوتی را در این حوزه از ائمه روایت کردهاند از کجا میتوان اطمینان داشت که همین افراد نصوص مربوط به اصل موضوع امامت و نص بر هر یک از ائمه را به درستی نقل کرده و در آن دخل و تصرف و تحریف ننموده باشند؟ ابن قبه در پاسخ، اینگونه روایات را خبر واحد ولی روایات مربوط به نصوص امامت را متواتر میشمرد.