چگونگى تشريع اذان

پرسش :

آیا اذان براساس وحی بوده است؟



پاسخ :

تأمّل در احاديثى كه درباره چگونگى تشريع اذان وارد شده است ، نشان مى دهد كه در دوران زمامدارى معاويه ، چگونگى تشريع اذان، در جامعه اسلامى مورد اختلاف قرار گرفت ، بدين معنا كه در مقابل خاندان رسالت ـ كه اتّفاق نظر داشتند كه تشريع اذان ، بر پايه وحى الهى بوده است و پيامبر اسلام ، همه بندهاى آن را از جبرئيل امين و او از خداوند متعال اخذ كرده است ـ شمارى از مسلمانان ، بر پايه شمارى از روايات ، بر اين باور بودند كه اذان ، ريشه در وحى نداشته است ؛ بلكه منشأ آن ، خواب و پيشنهاد برخى از مسلمانان به پيامبر اسلام بوده است .

در اين جا ما ابتدا شمارى از رواياتى را كه در منابع روايى معروف اهل سنّت در مقابل ديدگاه اهل بيت عليهم السلامدرباره تاريخ اذان نقل شده است ،[۱]مى آوريم و سپس به ارزيابى و نقد آنها مى پردازيم .

يك . رواياتى كه منشأ اذان را وحى نمى دانند

در اين دسته ، به پنج روايت اصلى ، اشاره مى كنيم :

۱ . سنن أبى داوود :

عبّاد بن موسى ختلى و زياد بن ايّوب براى ما حديث كردند ـ هر چند حديث عبّاد ، كامل تر است ـ كه : حديث كرد ما را هشيم ، از ابو بشر . زياد گفت : خبر داد ما را ابو بشر ، از ابو عمير بن اَ نَس ، از يكى از عموهاى انصارى اش كه :

پيامبر صلى الله عليه و آله در اين انديشه بود كه چگونه مردم را براى نماز جمع كند . بعضى گفتند : در موقع فرا رسيدن نماز ، پرچمى نصب كن و مردم وقتى آن را ديدند ، به يكديگر خبر مى دهند [كه وقت نماز شده است] ؛ امّا پيامبر صلى الله عليه و آله اين پيشنهاد را نپسنديد .

عدّه اى گفتند : شيپور بزنيد . زياد گفت : شيپور يهود [ ، مقصودشان بود] . پيامبر صلى الله عليه و آله اين را هم نپسنديد و فرمود : «اين ، روش يهود است» . نواختن ناقوس را پيشنهاد كردند . فرمود : «اين ، كار نصارا است» . عبد اللّه بن زيد بن عبد ربّه ، در حالى رفت كه دل مشغولى پيامبر خدا ، ذهن او را نيز مشغول كرده بود . در عالم خواب ، اذان به او نشان داده شد . صبح ، وى نزد پيامبر خدا رفت و به ايشان خبر داد و گفت : اى پيامبر خدا! من بين خواب و بيدارى بودم كه كسى نزد من آمد و اذان را به من نشان داد .

عمر بن خطّاب ، پيش از او ، اذان را در خواب ديده بود ؛ امّا بيست روز ، آن را پنهان نگه داشت و سپس پيامبر صلى الله عليه و آله را آگاه ساخت . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «چرا به من خبر ندادى؟». گفت : قبل از من ، عبد اللّه بن زيد ، خبرش را داد و من ديگر شرم كردم . پيامبر خدا فرمود : «اى بلال! برخيز و ببين كه عبد اللّه بن زيد به تو چه فرمان مى دهد ؛ همان كار را بكن» . پس ، بلال اذان گفت .

ابو بشر مى گويد : ابو عمير به من خبر داد كه انصار مى گويند كه اگر در آن روز، عبد اللّه بن زيد بيمار نبود، حتما پيامبر خدا او را مؤذّن قرار مى داد.[۲]

۲ . سنن أبى داوود :

محمّد بن منصور طوسى آورده است كه : حديث كرد ما را يعقوب ، حديث كرد ما را پدرم از محمّد بن اسحاق ، حديث كرد مرا محمّد بن ابراهيم بن حارث تيمى از محمّد بن عبد اللّه بن زيد بن عبد ربّه كه : عبد اللّه بن زيد به من گفت :

چون پيامبر خدا دستور داد كه ناقوسى بسازند تا براى جمع شدن مردم به نماز ، ناقوس بزنند ، من در عالم رؤيا مردى را ديدم كه گِرد من مى گردد و ناقوسى در دست اوست . گفتم : اى بنده خدا! ناقوس را مى فروشى؟ گفت : با آن چه مى كنى؟ گفتم : با آن به نماز فرا مى خوانيم . گفت : آيا به چيزى بهتر از اين ، راهنمايى ات نكنم؟ گفتم : چرا . گفت : مى گويى : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر ، اللّه أكبر ، اللّه أكبر . أشهد أن لا إله إلاّ اللّه . أشهد أن لا إله إلاّ اللّه . أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ، أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه . حىّ على الصلاة ، حىّ على الصلاة . حىّ على الفلاح ، حىّ على الفلاح . اللّه أكبر ، اللّه أكبر . لا إله إلاّ اللّه » . سپس كمى از من فاصله گرفت و گفت : هر گاه خواستى نماز را به پا دارى ، [اين چنين اقامه ]مى گويى : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر . أشهد أن لا إله إلاّ اللّه . أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه . حىّ على الصلاة . حىّ على الفلاح . قد قامت الصلاة ، قد قامت الصلاة . اللّه أكبر ، اللّه أكبر . لا إله إلاّ اللّه » .

صبح كه شد ، نزد پيامبر خدا آمدم و آنچه را در خواب ديده بودم ، به ايشان گفتم . فرمود : «رؤياى صادقى است ، إن شاء اللّه . به همراه بلال ، برخيز و آنچه را در خواب ديده اى ، به او بگو تا او به آن ، اذان بگويد ؛ چون او صدايش از تو رساتر است» . من با بلال برخاستم و من به او مى گفتم و او آنها را اعلام مى كرد (اذان مى گفت) . عمر بن خطّاب ، در خانه اش صداى او را شنيد . در حالى كه ردايش را مى كشيد ، [با عجله و سراسيمه ]بيرون آمد و مى گفت : اى پيامبر خدا! سوگند به آن كه تو را به حق برانگيخت ، من نيز چنين خوابى ديده ام. پيامبر خدا فرمود : «خدا را شكر!» .[۳]

۳ . سنن ابن ماجة :

ابو عبيد محمّد بن عبيد بن ميمون مدنى آورده است كه : حديث كرد ما را محمّد بن سلمه حرّانى ، حديث كرد ما را محمّد بن اسحاق ، حديث كرد ما را محمّد بن ابراهيم تيمى از محمّد بن عبد اللّه بن زيد از پدرش كه :

پيامبر خدا دستور داد كه شيپور و ناقوسى بسازند . عبد اللّه بن زيد ، خوابى ديد . او مى گويد : مردى را ديدم كه دو جامه سبزرنگ پوشيده بود و ناقوسى با خود داشت . به او گفتم : اى بنده خدا! ناقوس را مى فروشى؟ گفت : با آن چه مى كنى؟ گفتم : با آن به نماز فرا مى خوانم . گفت : آيا تو را به چيزى بهتر ، راهنمايى نكنم؟ گفتم : آن چيست؟ گفت : مى گويى : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر ...» .[۴]

۴ . سنن ابن ماجة :

محمّد بن خالد بن عبد اللّه واسطى ، آورده است كه : حديث كرد ما را پدرم ، از عبد الرحمان بن اسحاق ، از زهرى ، از سالم ، از پدرش كه :

پيامبر صلى الله عليه و آله با مردم درباره چيزى كه آنها را به نماز فرا خوانَد ، مشورت كرد . آنان شيپور را پيشنهاد كردند ؛ امّا پيامبر صلى الله عليه و آله آن را نپسنديد ؛ چون براى يهود بود . ناقوس را پيشنهاد دادند . آن را نيز به خاطر اين كه براى نصارا بود ، نپسنديد . در همان شب ، مردى از انصار به نام عبد اللّه بن زيد و نيز عمر بن خطّاب ، اذان را در خواب ديدند . مرد انصارى ، شبانه نزد پيامبر خدا رفت [و خواب خود را براى ايشان باز گفت] . پيامبر خدا به بلال دستور داد كه به آن [جملاتى كه در خواب ديده شده بود] ، اذان بگويد .

زهرى گفت : بلال در اذان نماز صبح ، اين جمله را افزود : «الصلاة خير من النوم» و پيامبر خدا بر آن ، صحّه گذاشت .[۵]

۵ . سُنن التِّرمِذى :

سعيد بن يحيى بن سعيد اموى آورده است كه : حديث كرد ما را پدرم ، حديث كرد ما را محمّد بن اسحاق از محمّد بن ابراهيم بن حارث تيمى از محمّد بن عبد اللّه بن زيد از پدرش كه :

صبح كه شد ، نزد پيامبر خدا رفتيم و رؤيايم را به ايشان گفتم . فرمود : «اين ، يك رؤياى صادق است . به همراه بلال برخيز ؛ چون او صدايش از تو رساتر و بلندتر است . آنچه به تو [در خواب] گفته شده ، به او بگو و او آنها را با صداى بلند بگويد ...» .

ترمذى مى گويد : اين حديث را ابراهيم بن سعد ، از محمّد بن اسحاق ، به صورتى كامل تر و طولانى تر روايت كرده و داستان اذان را ، دو به دو ، و اقامه را ، يك به يك ، آورده است . عبد اللّه بن زيد ، همان ابن عبد ربّه است و «ابن عبد رب» هم به او مى گويند . ما از او حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله نمى شناسيم كه صحيح باشد، جز همين يك حديث كه درباره اذان است .[۶]

دو . نقد و تحليل

با بررسى اسناد اين روايات و تأمّل در متن و معانى آنها و نيز عرضه آنها بر احاديث اهل بيت عليهم السلام ، براى پژوهشگر ، ترديدى در مجعول بودن آنها باقى نخواهند ماند . آنچه بر نادرستى اين روايات دلالت مى كند ، عبارت اند از :

۱ . ناسازگارى با مقام نبوّت

اين باور كه تشريع اذان ، بر اساس رؤياى عبد اللّه بن زيد بوده ، بدين معناست كه خاتم پيامبران الهى صلى الله عليه و آله ـ كه براى كوچك ترين رفتارهاى فردىِ جامعه اسلامى ، از جانب خداوند متعال رهنمود آورده است ـ در مورد يكى از بزرگ ترين عباداتِ سياسى ـ اجتماعى ، نمى دانسته كه چه بايد كرد و حتّى طبق برخى از اين روايات ، براى آن ، بيست روز سرگردان بوده است ، تا اين كه رؤياى شخص يا اشخاصى ، مشكل گشا مى شود و موجب تصميم پيامبر صلى الله عليه و آله و تشريع اذان مى گردد!

بى ترديد ، اين پندار ، با اعتقاد به نبوّت پيامبر اسلام ، قابل جمع نيست و از اين رو ، امام صادق عليه السلام ضمن نفرين كردنِ كسانى كه از چنين پندارى جانبدارى مى كنند ، خِرد و وجدان آنان را به داورى مى خواند و با شگفتى از آنان مى پرسد كه چگونه اين پندار را با عقيده به نبوّت پيامبر صلى الله عليه و آله و نزول وحى بر ايشان ، جمع مى كنند :

بر پيامبر شما وحى نازل مى شود و شما مى گوييد كه او اذان را از عبد اللّه بن زيد گرفته است؟![۷]

۲ . منافات داشتن با حكمت اذان

تأمّل در احاديث فراوانى كه در منابع حديثىِ شيعه و اهل سنّت درباره حكمت اذان و فضايل و بركات آن وجود دارند ،[۸]نشان مى دهد كه فلسفه اين عمل عبادى ، تنها اعلام وقت نماز نيست ؛ بلكه آثار فردى ، اجتماعى ، دنيوى و اخروى فراوانى بر آن مترتّب است . بدين ترتيب ، آيا مى توان باور كرد كه همه اين حكمت ها و بركات ، به دنبال رؤياى عبد اللّه بن زيد پديد آمده است و يا اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله فلسفه اذان را مى دانسته ؛ ولى از خودِ اذان ، بى اطّلاع بوده است؟!

۳ . تكذيب به وسيله اهل بيت عليهم السلام

خاندان رسالت عليهم السلام علاوه بر اين كه تأكيد مى كنند كه منشأ اذان ، وحى است ، به صراحت و با شدّت ، رواياتى را كه آغاز تشريع آن را مستند به رؤيا كرده اند ، تكذيب نموده و آن را با ايمان به نبوّت پيامبر صلى الله عليه و آله ، ناسازگار دانسته اند. اين ، در حالى است كه اگر هيچ دليلى جز تكذيب اهل بيت عليهم السلامدر اين باره وجود نداشت ، براى اثبات نادرستى و مجعول بودن اين روايات ، كافى بود ؛ چرا كه : «أهل البيت أدرى بما فى البيت ؛ اهل خانه اند كه مى دانند در خانه چيست» .

گفتنى است كه نه تنها اهل بيت عليهم السلام ، بلكه افرادى مانند محمّد بن حنفيّه نيز به بطلان اين روايات ، تصريح كرده اند . برهان الدين حلبى ، از ابو العلاء روايت كرده است كه :

به محمّد بن حنفيّه گفتم : براى ما حديث مى شود كه منشأ اين اذان ، رؤيايى بود كه مردى از انصار در خوابش ديد . محمّد بن حنفيّه از اين سخن ، به شدّت وحشت كرد و گفت : شما درباره چيزى كه در ميان احكام اسلام و مقرّرات دينتان يك اصل است ، مى گوييد كه منشأش رؤيايى بوده كه يكى از انصار در خوابش ديده است ، [آن هم چيزى كه ]احتمال راست و دروغ دارد و ممكن است كه از شمار خواب هاى پريشان باشد؟!

گفتم : اين حديث در ميان مردم ، به شدّت رايج است .

گفت : به خدا سوگند ، صحّت ندارد ... .[۹]

۴ . ديگر دلايل

آنچه در نقد مضمون رواياتى كه تشريع اذان را به غير وحى مستند مى كنند ، ذكر نموديم ، براى اثبات معتبر نبودن آنها كافى است . البتّه ادلّه ديگرى نيز براى اثبات اين مدّعا ذكر شده است ، مانند : تعارض اساسى ميان مضمون اين روايات ، تعداد مدّعيان رؤيا[۱۰]و تعارض آنها با نقل بخارى و غير او .[۱۱]

بنا بر اين ، بر فرض كه سند اين روايات ، اصطلاحا «صحيح» هم باشد ، به دليل ناسازگارى مضمون آنها با عقل سليم و مبانى اسلام ، مردود بودن آنها غير قابل ترديد است . البتّه جالب توجّه است كه سند اين روايات نيز قابل اعتماد نيست ؛ زيرا يا موقوف اند (يعنى سند آنها به پيامبر صلى الله عليه و آله متّصل نمى شود) و يا مُسنَدهايى هستند كه در سلسله سند آنها راوى مجهول ، مجروح ، ضعيف و يا متروك قرار دارد .[۱۲]

بدين ترتيب ، مى توان گفت دليلى كه حاكم در مستدرك براى عدم نقل حديث عبد اللّه بن زيد در صحيحين آورده (يعنى اختلاف ناقلان در اسانيد آن)،[۱۳]در واقع ، ممكن است تنها يكى از دلايل متعدّد آن باشد و شايد برخى از وجوه ديگرى كه ذكر شد نيز موجب عدم ذكر اين حديث در صحيحين گرديده باشد .

سه . انگيزه جعل «حديث عبد اللّه بن زيد»

درباره انگيزه جعل اين حديث نمى توان به صورت قاطع ، اظهار نظر كرد . برخى از محقّقان ، اين احتمال را تقويت كرده اند كه عموهاى عبد اللّه بن زيد ، اين رؤيا را ساخته اند . متن كلام آنان ، چنين است :

به احتمال زياد ، اين رؤيا را ، عموهاى عبد اللّه بن زيد رواج داده اند تا از اين طريق ، فضيلت و افتخارى براى خاندان ها و قبايل خويش كسب كنند . به همين دليل ، در برخى مسانيد مى بينيم كه عموزادگان او ، راويان اين حديث هستند و كسانى هم كه به آنها اعتماد كرده اند ، به آنها حُسن ظن داشته اند .[۱۴]

امّا به نظر مى رسد كه جعل اين حديث ، همانند بسيارى از احاديث مجعول ديگر ، انگيزه سياسى داشته است ؛ زيرا همان طور كه پيش از اين نيز توضيح داديم ،[۱۵]اذان علاوه بر يادآورىِ وظيفه فردى و اعلام وقت نماز ، يك شعار مهمّ سياسى ـ اجتماعى نيز هست و اين شعار ، نه تنها زمينه تداوم حاكميت اسلام را در جوامع اسلامى فراهم مى كند ، بلكه در كنار استقرار ارزش هاى دينى ، مى تواند موجب انتقال فرهنگ اسلامى به ساير جوامع گردد . بدين جهت ، جريان هاى سياسى اى كه حاكميت اسلامِ اصيل را با منافع خود در تضاد مى بينند ، اين شعار سياسى را بر نمى تابند .

به نظر مى رسد كه جعل حديث عبد اللّه بن زيد ، به وسيله حزب اُموى (در عصر حاكميت مطلق معاويه) و با هدفِ حذف و يا تحريف شعار سياسى ـ اجتماعى اذان ، انجام گرفته است ؛ زيرا اگر خاستگاه تشريع اذانْ «رؤيا» شد ، كسى كه مدّعى خلافت پيامبر صلى الله عليه و آله و بلكه خداوند متعال است ، مى تواند با رؤيايى ديگر ، آن را به صورت دلخواه تغيير دهد و يا حذف نمايد!

توضيح مطلب ، اين كه : هر كس با تاريخ اسلام آشنا باشد ، مى داند كه حزب اُموى از ابتدا با اسلام ، مخالف بود و هيچ گاه با اين آيين الهى آشتى نكرد . اين حزب ، هر چند پس از قدرت يافتن اسلام ، نمى توانست علنا با آن مخالفت كند ، امّا در اوّلين فرصتِ به دست آمده ، در برابر نظام اسلامى به رهبرى امام متّقيان و امير مؤمنان ايستاد و مانع رشد و بالندگى اين آيين آسمانى شد و به گفته امام على عليه السلام :

آنها اسلام نياوردند ؛ بلكه تسليم شدند ، و كفر خويش را پنهان داشتند و زمانى كه يارانى براى آن يافتند ، آشكارش نمودند .[۱۶]

گزارشى كه مُغيرة بن شعبه ، دوست صميمى معاويه ، از يك جلسه خصوصى و محرمانه با او دارد ، نشان مى دهد كه او تا چه حد ، با اين شعار عبادى ـ سياسى اسلام ، مخالف بوده است . متن اين گزارش را مطرف ، فرزند مغيره ، چنين روايت كرده است :

شبى [پدرم مغيره] آمد و از خوردن غذا خوددارى كرد . او را غمگين ديدم . ساعتى منتظرش ماندم و خيال كردم كه براى ما و يا در كار ما اتّفاقى افتاده كه او اندوهگين است . به او گفتم : چه شده است كه امشب غمگين هستى؟ گفت : فرزندم! من از نزد خبيث ترينِ مردم مى آيم! گفتم : چه اتّفاقى افتاده است؟ گفت : با معاويه تنها نشسته بودم كه به او گفتم : اى امير المؤمنين! تو از ما به حكومت رسيدى . كاش دادگرى نمايى و بساط نيكوكارى بگسترانى ؛ چرا كه تو ديگر مُسن شده اى! كاش به برادرانت از بنى هاشم نگاه لطفى كنى و به خويشاوندانت رسيدگى نمايى! به خدا سوگند كه امروزه ديگر چيزى (قدرتى) ندارند كه از آن بترسى .

معاويه به من گفت : هرگز ، هرگز! آن مرد تَيمى به حكومت رسيد و عدالت پيشه كرد و خوبى ها نمود ؛ امّا به خدا سوگند كه با مُردنش ، نام او نيز مُرد و فقط ممكن است يك نفر پيدا شود و بگويد : ابو بكر . پس از آن ، مرد عَدِى (عمر) به حكومت رسيد و ده سال تلاش كرد و زحمت كشيد ؛ ولى به خدا سوگند ، همين كه مُرد ، نامش هم مُرد . فقط ممكن است فردى پيدا شود و بگويد : عمر . سپس برادرمان عثمان ، به حكومت رسيد . مردى به حكومت رسيد كه كسى در نسب ، چون او نبود . او كارها كرد و آن رفتار با او شد (وى را كشتند) ؛ امّا به خدا سوگند كه با مُردنش ، نام او نيز مُرد و از رفتارى كه با او شد نيز ديگر سخنى به ميان نيامد . ولى آن مرد هاشمى ، در هر روز ، پنج مرتبه نامش فرياد زده مى شود كه : «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ». با اين وجود ، ديگر چه كارى باقى مى ماند؟ اى مادر مُرده! به خدا سوگند كه راهى جز دفن كردن و دفن كردن [اين نام] ، باقى نمى ماند![۱۷]

آنچه مى تواند اين تحليل را تأييد كند ، اين است كه موضعگيرى اهل بيت عليهم السلام در برابر رواياتى كه منشأ تشريع اذان را رؤياى عبد اللّه بن زيد مى دانند ، پس از استقرار حكومت معاويه است ؛ زيرا اگر چنين شايعه اهانت آميزى درباره پيامبر اسلام ، در دوران حيات امام على عليه السلام نيز وجود داشت ، بى ترديد ، آن امام در برابرش موضعگيرى مى نمود ، در حالى كه در تاريخ ، نخستين برخورد اهل بيت عليهم السلام با اين شايعه به وسيله امام مجتبى عليه السلامپس از جريان صلح او با معاويه ثبت شده است .[۱۸]


[۱]. گفتنى است همان طور كه در متن احاديث فصل يكم آمده ، شمارى از احاديث اهل سنّت ، هماهنگ با احاديث شيعه ، منشأ تشريع اذان را وحى دانسته اند .

[۲]. سنن أبى داوود : ج ۱ ص ۱۳۴ ح ۴۹۸ ، السنن الكبرى : ج ۱ ص ۵۷۴ ح ۱۸۳۴ .

[۳]. سنن أبى داوود : ج ۱ ص ۱۳۵ ح ۴۹۹ ، مسند ابن حنبل : ج ۵ ص ۵۴۰ ح ۱۶۴۷۸ .

[۴]. سنن ابن ماجة : ج ۱ ص ۲۳۲ ح ۷۰۶ ، كنز العمّال : ج ۸ ص ۳۳۰ ح ۲۳۱۴۱ .

[۵]. سنن ابن ماجة : ج ۱ ص ۲۳۳ ح ۷۰۷ .

[۶]. سنن الترمذى : ج ۱ ص ۳۵۸ ح ۱۸۹ .

[۷]. ر . ك : ص ۱۹ (فصل يكم : تشريع اذان / ردّ برخى روايات درباره چگونگى تشريع اذان) .

[۸]. ر . ك : ص ۳۴ ح ۱۵ ـ ۱۶ .

[۹]. السيرة الحلبيّة : ج ۲ ص ۹۶ .

[۱۰]. مدّعيان رؤيا ، تا چهارده نفر ، نقل شده است (ر . ك : السيرة الحلبيّة : ج ۲ ص ۹۶) .

[۱۱]. براى آشنايى با اين وجوه ، ر . ك : الأذان تشريعا و فصولاً .

[۱۲]. براى توضيح بيشتر اين اجمال ، ر . ك : الأذان تشريعا و فصولاً .

[۱۳]. حاكم مى گويد : كسى كه اذان را در عالم رؤيا ديد ، عبد اللّه بن زيد بود . اين ، مورد قبول فقها واقع شده است ؛ امّا چون ناقلان ، در اسانيد آن اختلاف كرده اند، در صحيحين نيامده است . (المستدرك على الصحيحين : ج ۳ ص ۳۷۹ ح ۵۴۴۷) .

[۱۴]. الأذان تشريعا و فصولاً : ص ۲۹ .

[۱۵]. ر . ك : ص ۹ (درآمد : حكمت اذان / حكمت اجتماعى) .

[۱۶]. نهج البلاغة : نامه ۱۶ .

[۱۷]. مروج الذهب : ج ۴ ص ۴۱ ، الأخبار الموفّقيّات : ص ۵۷۶ ح ۳۷۵ .

[۱۸]. ر . ك : ص ۱۹ (فصل يكم : تشريع اذان / ردّ برخى روايات درباره چگونگى تشريع اذان) .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت