پیشینه تاریخی بحث از حدوث و قدم قرآن

پرسش :

پیشینه تاریخی بحث از حدوث و قدم قرآن چیست؟



پاسخ :

در باره زمان آغاز اين مجادلات، اطلاع چندانى در دست نيست؛ اما طرح اين نوع تأملات ، پس از آشنايى مسلمانان با عقايد اقوام ديگر و نيز پختگى و نضوج انديشه هاى دينى در جهان اسلام بوده است.[۱]در بررسى زمينه ها و سرچشمه هاى طرح اين انديشه، از اختلاط مسلمانان با پيروان ساير مذاهب در پى فتوحات اسلامى و به طور خاص اعتقادات يهوديان[۲]و مسيحيان[۳]ياد شده است. برخى نيز ريشه اين انديشه را در مكاتب فلسفى يونان كاويده اند.[۴]اعتقاد به مخلوق نبودن قرآن ، احتمالاً تحت تأثير آموزه تجسّد در مسيحيت با مقارنت ميان «كلمة اللّه» و «كلام الهى» و بنا بر اين تصور كه هر پديده آسمانى و برآمده از لوح محفوظ لزوماً قديم و نامخلوق نيز هست، از ميانه دوم قرن اوّل در ميان برخى صحابه و تابعان مطرح شد[۵]و از آغاز قرن دوم به مسئله اى كلامى و جنجال برانگيز بدل گشت. معتزليان و پاره اى ديگر از اصحاب علم كلام در برابر اين ديدگاه - كه از نظر آنان عقيده اى غير معقول و مخالف با توحيد شمرده مى شد - ، ديدگاه حدوث قرآن را مطرح كردند.[۶]نظريه مزبور با نفى قدمت قرآن، اعتقاد به فوق بشرى بودن آن را در معرض تهديد قرار داده، به گونه اى متن مقدس را متنى تاريخى، به سان ديگر متن ها جلوه مى داد و در مقابل، باور به قدم قرآن نيز شائبه شرك از طريق اعتقاد به بيش از يك موجود ازلى را پديد مى آورد.[۷]

در باره اين كه نخستين بار، اين بحث را چه كسى مطرح كرد، در نوشته هاى تاريخى، اختلاف نظر وجود دارد . منابع تاريخى معمولاً از جعد بن درهَم[۸]- كه سال هاى آخر حكومت هشام بن عبد الملك(م ۱۲۵ق) به سبب اعتقاداتش به دست عبد اللَّه قسرى اعدام شد -[۹]و از جهم بن صفوان[۱۰]- كه در سال ۱۲۸قمرى به سبب شركت در قيام حارث بن سريج در خراسان كشته شد -[۱۱]و نيز از غيلان بن يونس عدوى دمشقى[۱۲]- كه پدرش از موالى عثمان بن عفان بود - ، به عنوان نخستين مدّعيان مخلوق بودن قرآن نام مى برند. طالوت زنديق نيز نخستين كسى شمرده شده كه در باب خلق قرآن، كتاب نوشت.[۱۳]

مسئله حدوث و قدم قرآن، زمينه ساز وقوع نزاع شديد و ديرپايى ميان فرق اسلامى شد كه در كتب تاريخ به «مِحْنَة القرآن» مشهور است. گرايش مأمون عباسى به ديدگاه حدوث قرآن و اعلام آن در سال ۲۱۲ قمرى، سبب تقويت معتزليان شد و از اين طريق، مخالفان سنّتى آنان - كه به اهل حديث معروف بودند - زير فشار سنگين سياسى و دينى قرار گرفتند.[۱۴]معتزليان توانستند مأمون را قانع كنند كه عقيده به قدم قرآن، همانند اعتقاد مسيحيان در باره حضرت مسيح عليه السلام است.[۱۵]مأمون، ابتدا با بحث و مناظره به ترويج باورهاى معتزله پرداخت؛ اما از آن جا كه اهل حديث بر عقيده خود پافشارى مى كردند، آرام آرام، قوّه قهريه گام به عرصه نهاد و فشارها و آزارها بر منكران خلق قرآن افزايش يافت. مأمون، سپس در سال ۲۱۸ قمرى در دستورالعملى تمامى مردم را به پذيرش حدوث قرآن وادار كرد. او ابتدا نامه اى به اسحاق بن ابراهيم، والى بغداد نوشت و پس از تبيين آياتى كه بر حدوث قرآن دلالت دارد، عزل تمامى قضات معتقد به قدم قرآن را خواستار شد و از اسحاق بن ابراهيم خواست تا قضات را از ميان معتقدان به حدوث قرآن برگزيند و شهادت معتقدان به قدم قرآن را نيز نپذيرد. دستورالعمل مأمون با مخالفت گروهى از بزرگان سياسى و فرهنگى و ادارى رو به رو شد؛ ولى احضار آنان به دربار و مشاهده خشم خليفه ، به مخالفت آنان پايان داد. با اين همه، احمد بن حنبل و بشر بن وليد و تنى چند از بزرگان بغداد به مخالفت با خواسته هاى مأمون برخاستند.

مأمون در واكنش به اين مخالفت ها، مجازات شديدترى براى مخالفان در نظر گرفت و دستور داد كه همه علما را در خصوص باور به حدوث قرآن بيازمايند و از فعاليت علماى معتقد به قدم قرآن جلوگيرى كنند.[۱۶]


[۱]فصل نامه كلام اسلامى : ش ۵۳ ص ۱۱۶.

[۲]العلل ، احمد بن حنبل : ج ۱ ص ۶۹؛ تاريخ بغداد : ج ۷ ص ۶۵؛ السلفية بين اهل السنّة و الامامية : ص ۴۹.

[۳]خلق افعال العباد : ص ۲۱؛ تاريخ الطبرى : ج ۷ ص ۱۹۸.

[۴]البيان : ص ۴۰۵؛ سير اعلام النبلاء : ج ۱۹ ص ۳۴۱؛ تاريخ ابن خلدون : ج ۱ ص ۴۶۶ - ۴۹۵.

[۵]فلسفه علم كلام : ص ۶۸ و ۲۵۴ - ۲۶۸.

[۶]تاريخ الطبرى : ج ۷ ص ۱۹۵ - ۱۹۶ و ۱۹۸.

[۷]ر . ك : الحاشية على الكشاف : ص ۵ - ۸ ؛ اعجاز القرآن بين المعتزلة و الاشاعرة : ص ۲۵ - ۳۰ و ۲۱۰ - ۲۱۳.

[۸]سرح العيون : ص ۲۹۳.

[۹]سرح العيون : ص ۲۹۳.

[۱۰]العلل ، احمد بن حنبل : ج ۱ ص ۶۸؛ تاريخ العباسيين : ص ۵۵۹ - ۵۶۰.

[۱۱]الأعلام : ج ۲ ص ۱۴۱.

[۱۲]تاريخ العباسيين : ص ۵۵۹ - ۵۶۰.

[۱۳]سرح العيون : ص ۲۹۳.

[۱۴]تاريخ تمدّن اسلامى : ج ۳ ص ۱۵۶.

[۱۵]بحوث فى الملل و النحل : ج ۳ ص ۴۴۸ . نيز ، ر. ك: محاضرات فى الهيات : ص ۱۲۴.

[۱۶]تاريخ اليعقوبى : ج ۲ ص ۴۶۷ - ۴۶۸ ؛ تاريخ الطبرى : ج ۷ ص ۱۹۶ - ۲۰۹؛ سير اعلام النبلاء : ج ۱۰ ص ۲۳۲ و ج ۱۱ ص ۱۷۱ وج ۲ ص ۴۶۷ - ۴۶۸.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت