419 - دوری از فخرفروشی

و هَب لي مَعالِيَ الأَخلاقِ، وَ اعصِمني مِنَ‌ الفَخر‌.[۱]

پروردگارا! به من صفات والا عنایت کن و از فخر و خودستایی مصون بدار.

فخر و بالیدن به خود که در جمله دوم این فراز نورانی دوری از آن درخواست شده، یکی از صفات زشت است که سبب بی‌ارزش شدن معالی اخلاق می‌شود. فخر، در نقطه مقابل تواضع محسوب می‌شود. در روایتی از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم چنین نقل شده است:

إنّ اللَّهَ تعالى‌ أوحى‌ إلَيَّ أن‌ تَواضَعوا؛ حتّى‌ لا يَفخَرَ أحَدٌ على‌ أحَد.[۲]

خداوند متعال به من وحى فرمود كه: فروتن باشيد، تا هيچ كس به ديگرى فخر نفروشد.

یا در روایت دیگری از امیرالمؤمنین علی علیه السلام چنین وارد شده است:

ضَعْ‌ فَخرَكَ‌، و احطُطْ كِبرَكَ، و اذكُرْ قَبرَكَ.[۳]

فخرفروشى را كنار بگذار و تكبر را فرو نِه و به ياد قبرت باش.

کنار گذاشتن فخر در کنار فرو نهادن کبر است . می تواند به این معنا باشد که اگر کسی واقعاً متکبر نباشد، فخرفروشی هم نمی‌کند. راه این که انسان فخرفروشی و تکبر را کنار بگذارد هم در این روایت نشان داده شده است و آن عبارت است از اینکه انسان یاد قبر بیافتد، یاد قبر و آن موقعی که بدن از هم متلاشی می‌شود و استخوان‌ها می‌پوسد، موجب می‌شود که دچار کبر و فخر نشود.

ریشه فخر هم همان ریشه کبر است. ریشه کبر احساس حقارت است، چنانچه از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است:

ما تَكَبَّرَ إلّا وَضيعٌ.[۴]

تکبر نورزد مگر انسان پست و فرومایه. انسان‌های بزرگوار، هیچ وقت متکبر نیستند.

جالب آنکه این انسان‌ها در عین حالی که بزرگواری و رفعت دارند، در برابر خالق یکتا خود را از ذرّه هم کوچک‌تر می‌دانند. در جای دیگر از صحیفه سجادیه حضرت سید الساجدین امام سجّاد علیه السلام در مقام نیایش می‌فرماید:

أَنَا بَعدُ أقَلُ‌ الأَقَلّينَ‌ و أَذَلُّ الأَذَلّينَ، و مِثلُ الذَّرَّةِ أو دونَها.[۵]

من از همه کمتر‌ها کمتر هستم و از همه خوارها خوارترم و مثل ذرّه یا کمتر از آن هستم.

آنها خود را در مقابل عظمت خدا خود را ناچیز می‌دانند. از جمله صفات متقین چنین دانسته شده است:

عَظُمَ‌ الخالِقُ‌ في أنفُسِهِم؛ فَصَغُرَ ما دونَهُ في أعيُنِهِم‌.[۶]

آفريننده، در پيش آنان بزرگ است و از اين رو، جز او در نظرشان كوچك گشته است.

بنا بر این، خود کوچک‌بینی در برابر دیگران موجب فخر و تکبر در برابر آنها خواهد شد، ولی در برابر خداوند موجب کرامت نفس می‌شود. این مطلب از کنار هم قرار گرفتن روایتی که فرمود: «ما تَكَبَّرَ إلّا وَضيعٌ» با این روایت که می‌فرماید: «الافتِخارُ مِن‌ صِغَرِ الأقدارِ»، یعنی فخر فروشی از بی مقداری است، به خوبی روشن می‌شود.

نکته دیگر راجع به فخر فروشی این است که این صفت از حالات اهل دنیاست:

﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ﴾[۷]

بدانيد كه زندگانى اين جهان بازيچه و سرگرمى و زيور و فخر فروشی ‌است ميان شما و افزون خواهى در دارايى‌ها و فرزندان.‌

کسی که مبتلا به این صفت زشت باشد، هرگز مورد محبت و عنایت خدا نخواهد بود:

﴿إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور﴾ [۸]

خداوند هيچ متكبر فخرفروشى را دوست ندارد.

در اینجا به عنوان مقدمه مباحث جلسه آینده این سؤال را مطرح می‌کنم که اگر فخر از صفات رذیله است، پس چرا اولیای خدا نسبت به برخی امور افتخار می‌کردند؟ مثلا در روایتی از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم چنین وارد شده است:

الفَقرُ فَخري‌.[۹]

پاسخ این سؤال در جلسه بعد بیان خواهد شد.


[۱]الصحيفة السجّاديّة: الدعاء ۲۰.
[۲]کنز العمال، متقی هندی، ج۳، ص۱۱۰.
[۳]نهج البلاغة: حكمت ۳۹۸.
[۴]غرر الحكم، تمیمی آمدی، ح۹۴۶۷.
[۵]الصحيفة السجّاديّة: الدعاء ۴۷.
[۶]نهج البلاغة، خطبه ۱۹۳.

  • 419 - دوری از فخرفروشی (دانلود)