یاد خدا و سیر به سوی کمال مطلق

پرسش :

یاد خدا چه نقشی در سیر الی الله دارد؟



پاسخ :

نخستين گام در اين سير و سلوك ، ياد خداست . امام على عليه السلام درباره نقش ياد خدا در سازندگى انسان مى فرمايد :

أصلُ صَلاحِ القَلبِ اشتِغالُهُ بِذِكرِ اللّهِ .[۱]اساس سامان يافتن دل ، اشتغال آن به ياد خداست .  ياد خدا ، در واقع ، رمز خودسازى است ؛ چرا كه به تدريج ، انسان را از خودِ حيوانى تهى مى كند و دل را از رذايل اخلاقى پاك مى گرداند و آن را براى پذيرش نور يقين ، آماده مى سازد. در متون اسلامى ، نقشِ سرنوشت ساز يادِ خدا در سازندگى انسان ، به تفصيلْ مورد توجّه قرار گرفته است. در اين جا براى نمونه ، به سه دسته از آنها اشاره مى كنيم :

دسته اوّل ، رواياتى كه بر نقش ذكر در آفت زدايى و سالم سازى قلب تأكيد دارند ، مانند آنچه از امام على عليه السلام نقل شده است :

ذِكرُ اللّهِ مَطرَدَةٌ لِلشَّيطانِ .[۲]ياد كردنِ خدا ، راندن شيطان است .  ذِكرُ اللّهِ رَأسُ مالِ كُلِّ مُؤمِنٍ ، ورِبحُهُ السَّلامَةُ مِنَ الشَّيطانِ .[۳]ياد خدا ، سرمايه هر مؤمن است و سود آن ، به سلامت ماندن از شيطان است .  ذِكرُ اللّهِ دَواءُ أعلالِ النُّفوس .[۴]ياد خدا ، دواى دردهاى جان هاست .  يا مَنِ اسمُهُ دَواءٌ وذِكرُهُ شِفاءٌ .[۵]اى آن كه نامش دواست و يادش شفا !

دسته دوم ، احاديثى كه ياد خدا را موجب شرح صدر و نورانى شدن دل و انديشه ، و ايجاد حيات و حواسّ باطنى ، و رشد و تكامل معنوى معرفى مى كنند ، مانند سخنان امام على عليه السلامدر اين باره :

إِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالى جَعَلَ الذِّكرَ جلاءً لِلقُلوبِ ، تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرةِ ، وتُبصِرُ بِهِ بَعدَ العِشوَةِ ، وتَنقادُ بهِ بَعدَ المُعانَدَةِ .[۶]خداى سبحان ، ذكر را جلاى دل ها كرد كه [گوش] پس از سنگينى ، بدان مى شنود و [ديده ]پس از نابينايى ، بدان مى بيند و پس از لجاجت ، با آن [در برابر خدا] رام مى شود.  دَوامُ الذِّكرِ يُنيرُ القَلبَ وَالفِكرَ .[۷]مداومت بر ذكر ، دل و انديشه را نورانى مى كند.  مُداوَمَةُ الذِّكرِ قوتُ الأَرواحِ ومِفتاحُ الصَّلاحِ .[۸]دوام ذكر ، خوراك جان ها و كليد درستى است.

دسته سوم ، احاديثى كه معرفت خدا و انس با خدا و محبت او را ثمره ياد خدا مى دانند ، مانند آنچه از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است :

مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّهِ عز و جل أَحَبَّهُ اللّهُ .[۹]هر كس خدا را فراوان ياد كند ، خداوند [ نيز] او را دوست خواهد داشت .

و امام على عليه السلام فرموده است :

الذِّكرُ مِفتاحُ الأُنسِ .[۱۰]ذكر ، كليد اُنس است.

بنا بر اين ، ياد خدا در گام اوّل سلوك ، آينه دل را از زنگارهاى اخلاق و اعمال ناشايسته پاك مى كند و در گام دوم ، با نورانى ساختنِ آن ، زمينه را براى انعكاس معارف شهودى در آن و دستيابى به معرفت و محبت خدا ، فراهم مى سازد.

با عنايت به آثار و بركات ياد خدا و نقش كليدىِ آن در سازندگى انسان و جامعه توحيدى است كه در جاىْ جاى قرآن كريم و احاديث اسلامى ، بر كثرت ذكر ، بلكه تداوم آن ، تأكيد شده است :

«يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا .[۱۱]اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! خدا را فراوان ياد كنيد»  .

«فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَوةَ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ قِيَـمًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ.[۱۲]و چون نماز را تمام كرديد ، ايستاده و نشسته و بر پهلو خوابيده [و در هر حال] ، خدا را ياد كنيد»  .

«الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَـمًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ .[۱۳]آنان كه ايستاده و نشسته و بر پهلو آرميده ، خدا را ياد مى كنند»  .

امام صادق عليه السلام فرمود :

ما مِن شَيء إِلاّ ولَهُ حَدٌّ يَنتَهي إِلَيه ، إِلاَّ الذِّكر فَلَيسَ لَهُ حَدٌّ يَنتَهي إِلَيهِ .[۱۴]هيچ چيزى نيست جز آن كه حدّى دارد كه بدان منتهى مى شود ، جز ياد [خدا ]كه حد نهايتى ندارد .  سپس آن حضرت اين آيه را خواند :

«يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا .  اى مؤمنان! خدا را فراوان ياد كنيد»  .

درباره نقش ذكر در سازندگى انسان ، توجّه به چند نكته ضرورى است :

۱ . تداوم ذكر

آنچه موجب ظهور آثار ذكر در پيراستگى و آراستگىِ قلب و رسيدن به معرفت شهودى است ، تداوم ذكر است ؛ چنان كه در شمارى از نصوصى كه گذشت ، بدان تصريح شده است . شايد ذكر «خروج از ظلمات و ورود به عالم نور» در سوره احزاب ، پس از «امر به كثرت ذكر» ، به همين دليل باشد :

«يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً * هُوَ الَّذِى يُصَلِّى عَلَيْكُمْ وَ مَلَئِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّـلُمَـتِ إِلَى النُّورِ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا .[۱۵]اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! خدا را فراوان ياد كنيد و صبح و شام ، او را تسبيح گوييد. اوست كه با فرشتگانش بر شما درود مى فرستد تا شما را از تاريكى ها ، به سوى نور بيرون ببرد و با مؤمنان ، هماره مهربان است»  .

بنا بر اين ، ذكرى كه تداوم نداشته باشد و بر قلب غلبه نكند ، نمى تواند در مسير معرفت شهودى ، نقش ايفا كند .

فقيه و محدّث بزرگ ، فيض كاشانى رحمه الله ، در رساله زاد السالك ، در پاسخ به نامه يكى از طلاب علوم دينى ، درباره كيفيت سلوك راه حق ، ۲۵ رهنمود ارائه كرده و در رهنمود هجدهم گفته است :

قدرى از اذكار و دعوات [ را] وردِ خود ساختن در اوقات معيّنه ، خصوصا بعد از نمازهاى فريضه ، و اگر تواند كه [در] اكثر اوقات ، زبان را مشغول ذكر حق دارد ـ و اگر چه جوارح ، در كارهاى ديگر مصروف باشد ـ ، زهى سعادت !

از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام منقول است كه زبان مبارك ايشان ، در اكثر اوقات ، تَر بوده است به كلمه طيّبه : «لا إله إلاّ اللّه »؛ [حتى] اگر چيزى مى خورده اند و اگر سخن مى گفته اند و اگر راه مى رفته اند ، الى غير ذلك .[۱۶]چه اين ، ممدّ ومعاونى قوى است هر سالك را ، و اگر ذكر قلبى را نيز مقارنِ ذكر لسانى سازد ، به اندك زمانى ، فتوح بسيار رو مى دهد . [پس] تا مى تواند ، سعى نمايد كه دم به دم ، متذكّر حق مى بوده باشد تا غافل نشود كه هيچ امرى ، به اين نمى رسد در سلوك ، و اين ، مددى است قوى در ترك مخالفت حق ـ سبحانه ـ به معاصى .[۱۷]

۲ . كامل ترين مصاديق ذكر

نماز ، كامل ترين مصداق ذكر است و آيه شريف زير ، به همين نكته ظريف اشاره دارد :

«أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى .[۱۸]نماز را براى ياد من برپا دار»  .

نماز اگر با آداب و شرايط آن (بويژه حضور قلب) ، انجام شود ، در گام اوّل ، همه زشتى ها و پليدى ها را از انسان دور مى كند و او را به صفت تقوا متّصف مى سازد و در گام دوم ، سالك را به بساط معرفت شهودى و قرب و محبت الهى مى رساند ؛ چنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله«نور معرفت»[۱۹]را از بركات نماز مى شمارد ، و امام على عليه السلام نماز را نردبان عروج جان براى رسيدن به خدا[۲۰]و زيارت او معرفى مى كند .

۳ . حقيقت ذكر

نكته ديگر ، اين كه حقيقت ذكر ، احساس حضور در محضر حق تعالى است . از اين رو ، ذكر زبانى ، بدون توجّه قلبى ، اثر چندانى در نورانيت دل نخواهد داشت. نشانه توجّه قلبى انسان به آفريدگار جهان نيز مسئوليت شناسى در همه زمينه هاست .

ذكرِ به اين معنا و بويژه تداوم آن ، بسيار دشوار است ، چنان كه امام صادق عليه السلامدر معرفىِ سخت ترين چيزهايى كه خدا بر خلقش واجب كرده است ، به يكى از ياران خود مى فرمايد :

ألا أُخبِرُكَ بِأَشَدِّ ما فَرَضَ اللّهُ عز و جل عَلى خَلقِهِ ؟ قُلتُ : بَلى . قالَ : إنصافُ النّاسِ مِن نَفسِكَ ، ومُؤاساتُكَ أخاكَ ، وذِكرُ اللّهِ في كُلِّ مَوطِنٍ . أما إنّي لا أقولُ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلاَّ اللّهُ ، واللّهُ أكبَرُ ، وإن كانَ هذا مِن ذاكَ ، ولكِن ذِكرُ اللّهِ ـ جَلَّ وعَزَّ ـ في كُلِّ مَوطِنٍ إذا هَجَمتَ عَلى طاعَةٍ أو عَلى مَعصِيَةٍ .[۲۱]آيا تو را از سخت ترين واجباتى كه خدا بر خلقش واجب كرده آگاه نكنم؟

گفتم : چرا .

فرمود : انصاف دادنت به مردم از جانب خودت ، و سهيم كردن برادرت [در مال و دارايى ات ]و ذكر خدا در هر جا ؛ امّا بدان كه مقصود من از ذكر ، «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلاّ اللّه واللّه اكبر» نيست ، اگر چه اينها هم ذكر هستند ؛ بلكه مقصود ، ياد كردن خداى عز و جل در هر جايى است كه آهنگ طاعت يا معصيت مى كنى .

۴ . شرط بهره گيرى از ذكر

يكى از شرايط مهم پذيرفته شدن نماز و بهره گيرى از بركات آن ـ كه در متون اسلامى بر آن تأكيد شده ـ زكات است . لذا قرآن كريم در كنار نماز ، مردم را به پرداختن زكات ، دعوت مى كند .

امام رضا عليه السلام در اين باره مى فرمايد :

إنَّ اللّهَ عز و جل أمَرَ بِثَلاثَةٍ مَقرونٍ بِها ثَلاثَةٌ أُخرى : أمَرَ بِالصَّلاةِ وَالزَّكاةِ ، فَمَن صَلّى ولم يُزَكِّ لَم تُقبَل مِنهُ صَلاتُهُ... .[۲۲]خداى عز و جل به سه چيز فرمان داده كه سه چيز هم همراه آنهاست: به نماز و [همراهش] زكات ، فرمان داده و از اين رو ، هر كس نماز بگزارد و زكات نپردازد ، نمازش پذيرفته نمى شود.

نقش پرداختن زكات در بهره گيرى از آثار نماز ، تا آن جاست كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد :

لاصَلاةَ لِمَن لا زَكاةَ لَهُ .[۲۳]آن كه زكات ندهد ، نمازى ندارد .

گفتنى است كه زكات ، در مفهوم عامّ آن ، شامل مطلق حقوق مالى ، اعم از واجب و مستحب است . لذا امام صادق عليه السلامدر پاسخ به سؤالى درباره زكات ظاهرى و باطنى فرمود :

أمَّا الظّاهِرَةُ فَفي كُلِّ ألفٍ خَمسَةٌ وعشرونَ ، وأمَّا الباطِنَةُ فَلا تَستَأثِر عَلى أَخيكَ بِما هُوَ أَحوَجُ إِلَيهِ[۲۴]مِنكَ .[۲۵]زكات آشكار ، در هر هزار درهم ، بيست و پنج درهم است؛ امّا زكات باطنى (حقيقى) ، آن است كه چيزى را كه برادرت بدان نيازمندتر است ، براى خود ، نگاه ندارى .

بنا بر اين ، مى توان گفت كه مطلق احسان به خلق و گره گشايى از كار مردم براى خدا ، شرط بهره گيرىِ كامل از بركات مطلق ذكر و در رأس آن ، نماز است .


[۱]غرر الحكم : ح ۳۰۸۳ .

[۲]البداية والنهاية : ج ۱ ص ۶۴ ؛ غرر الحكم : ح ۵۱۶۲ .

[۳]غرر الحكم : ح۵۱۷۱ .

[۴]غرر الحكم : ح ۵۱۶۹ .

[۵]مصباح المتهجّد : ص ۳۶۱ ، الإقبال : ج ۳ ص ۳۳۷ ، المصباح للكفعمي : ص ۷۴۴ ، بحار الأنوار : ج ۹۰ ص ۶۲ ح ۳ .

[۶]نهج البلاغة : خطبه ۲۲۲ .

[۷]غرر الحكم : ح ۵۱۴۴ .

[۸]غرر الحكم : ح ۹۸۳۲ .

[۹]الكافي : ج ۲ ص ۵۰۰ ح ۳ عن داوود بن سرحان عن الإمام الصادق عليه السلام ، الزهد ، للحسين بن سعيد: ص۵۵ ح ۱۴۸ عن عبدالرحمن بن الحجّاج عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج ۹۳ ص ۱۶۰ ح ۳۹ .

[۱۰]غرر الحكم : ح ۵۴۱ ، عيون الحكم والمواعظ : ص ۴۰ ح ۸۸۶ .

[۱۱]احزاب : آيه ۴۱ .

[۱۲]نساء : آيه ۱۰۳ .

[۱۳]آل عمران : آيه ۱۹۱ .

[۱۴]الكافى : ج ۲ ص ۴۹۸ ح ۱ ، عدة الداعي : ص ۲۳۳ كلاهما عن ابن القدّاح .

[۱۵]احزاب : آيه ۴۱ ـ ۴۳ .

[۱۶]متن حديث ، از امام صادق عليه السلام بدين شرح است : «وكانَ أبى كَثير الذِّكرِ لَقَد كُنتُ أمشى مَعَهُ وإنَّهُ لَيَذكُرُ اللّهَ وآكُلُ مَعَهُ الطَّعامَ وإنَّهُ لَيَذكُرُ اللّهَ ولَقَد كانَ يُحَدِّثُ القَومَ وما يَشغَلُهُ ذلِكَ عَن ذِكرِ اللّهِ وكُنتُ أرى لِسانَهُ لازِقا بِحَنَكِهِ يَقولُ : لا إلهَ إلاَّ اللّهُ؛ پدرم بسيار ذكرْ گو بود . در كنارش راه مى رفتم و او ياد خدا مى كرد ، با او سر سفره مى نشستم و او ياد خدا مى كرد ، با مردم سخن مى گفت ، ولى اين كار ، وى را از ياد خدا باز نمى داشت و [همواره] مى ديدم كه زبانش بركامش مى خورد و مى گويد : لا اله إلاّ اللّه » (الكافى: ج ۲ ص ۴۹۸) .

[۱۷]ده رساله ، فيض كاشانى ، به اهتمام: رسول جعفريان ، چاپ نشاط ، ۱۳۷۱ .

[۱۸]طه : آيه ۱۴ .

[۱۹]ر . ك : ص ۴۰۷ ح ۳۶۴۷ .

[۲۰]ر . ك : ص ۴۰۹ ح ۳۶۴۹ .

[۲۱]الكافى : ج ۲ ص ۱۴۵ ح ۸ ، معاني الأخبار : ص ۱۹۳ ح ۳ كلاهما عن الحسن البزّاز ، بحار الأنوار : ج ۷۵ ص ۳۴ ح ۲۹ .

[۲۲]الخصال : ص ۱۵۶ ح ۱۹۶ ، عيون أخبار الرضا : ج ۱ ص ۲۵۸ ح ۱۳ كلاهما عن الحارث بن الدلهاث عن أبيه ، كشف الغمّة : ج ۳ ص ۸۳ ، بحار الأنوار : ج ۹۶ ص ۱۲ ح ۱۷ .

[۲۳]دعائم الإسلام : ج ۱ ص ۲۴۷ ، مشكاة الأنوار : ص ۹۶ ح ۲۱۲ عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج ۹۶ ص ۲۹ ح ۵۷ .

[۲۴]فى المصدر : «إليك» ، وهو تصحيف .

[۲۵]الكافي : ج ۳ ص ۵۰۰ ح ۱۳ ، معانى الأخبار : ص ۱۵۳ ح ۱ ، أعلام الدين : ص ۱۲۶ كلّها عن المفضّل بن عمر ، بحار الأنوار : ج ۹۶ ص ۳۹ ح ۱۰ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت