به طور كلّى ، كسانى كه گرفتار انحرافات اعتقادى و عملى هستند ، به دو دسته تقسيم مى شوند :
دسته اوّل : مستضعفان ؛ يعنى كسانى كه به دليل ناآگاهى و نبودِ ابزار و امكانات لازم جهت شناسايى حق و پيروى از آن ، دچار انحراف شده اند .
دسته دوم ، معاندان ؛ يعنى كسانى كه حق را مى شناسند و آگاهانه به دليل هوسرانى و برترى جويى با آن مخالفت مى كنند و يا به ابزارها و موقعيت هاى شناسايى حق ، دسترسى دارند ، ليكن بدان بى اعتنايى مى كنند و بر باطل مى مانند .
در مورد دسته اوّل ، نه تنها دعا براى هدايت آنها ممدوح است ؛ بلكه هر گونه تلاش براى آگاه سازى و تعليم و تربيت آنها ضرور است . لذا پيامبر خدا با آن همه آزارهايى كه از قوم خود ديد ، براى هدايت آنها دعا مى كرد و مى گفت :
اللّهُمَّ اهدِ قَومي فَإِنَّهُم لا يَعلَمونَ .[۲]خداوند! قوم مرا راهنمايى كن؛ زيرا كه آنان نادان اند .
سيّد بن طاووس ، در كتاب شريف الإقبال ، در اين باره سخن بسيار زيبايى دارد . ايشان مى گويد :
شبى ارجمند از ماه رمضان ، پس از گذشت مدّتى از تأليف اين كتاب (الإقبال) ، در سحرگاه ، مشغول دعا بودم براى كسى كه لازم و نيكوست كه پيش از همه ، دعا براى او انجام گيرد ، و براى خودم ، و براى هر كه لياقت اين توفيق را داشت كه دعايش كنم .
به خاطرم گذشت كه ابتدا سزاوار است به آنانى دعا كنم كه مُنكر خدايند و نعمت هاى او را ناسپاسى مى كنند و حرمت او را سبُك مى شمارند و حكم او را درباره بندگان و مخلوقاتش عوض مى كنند؛ دعا كنم كه خداوند از اين گم راهى ، هدايتشان كند؛ چرا كه جنايت آنان بر ساحت ربوبى خدا و حكمت الهى و جلالت نبوى ، سخت تر از جنايت عارفان به خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله است .
بزرگداشت و تكريم جلالت خداوند و بزرگداشت پيامبر خدا و حقّ هدايت پيامبر صلى الله عليه و آله با سخنان و رفتار خويش ، ايجاب مى كند كه ابتدا براى هدايت كسى دعا شود كه ضررش بيشتر و خطرش شديدتر است ، كه ايشان نتوانست با جهاد ، آن را بزُدايد و آنان را از كفر و فساد ، باز دارد .
دعا كردم كه هر گم راه از خدا ، به سوى خدا هدايت شود و هر گم راه از پيامبر صلى الله عليه و آله ، به سوى او باز گردد و هر گم راه از حق ، حق را بپذيرد و بر آن تكيه كند .
سپس براى اهل توفيق و پيروان حق ، دعا كردم كه توفيقشان بپايد و حقجويى شان افزون شود . نيز براى خودم و كسانى كه كارشان به من مربوط است ، بر اساس اميدى كه داشتم و به ترتيبى كه به خدا و به خواسته پيامبرش نزديك تر باشد ، دعا كردم و مهم ترين حاجت ها را طبق اميدى كه داشتم به اجابت نزديك تر است ، مقدّم داشتم .
آيا نمى بينى كه قرآن مقدّس ، وساطت ابراهيم عليه السلام براى ناسپاسان را بيان كرده است؟ خداوند مى فرمايد : « يُجَـدِلُنَا فِى قَوْمِ لُوطٍ إِنَّ إِبْرَ هِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّ هٌ مُّنِيبٌ ؛ درباره قوم لوط با ما مجادله مى كند . همانا ابراهيم ، بردبار و نرم دل و بازگشت كننده [ به سوى خدا] است» .[۳]خداوند ، بردبارى و شفاعت و مجادله وى را درباره قوم لوط ، كه كفر (ناسپاسى) آنان به آن جا رسيده بود كه كيفرشان زود فرا رسيد ، ستوده است .
آيا نديده اى كه در ميان روايات مربوط به پيامبر صلى الله عليه و آله كه پيشواى اهل جلالت است ، چنين آمده كه هر گاه قوم كافر ، ايشان را آزار مى داد و آزار را به نهايت مى رساند ، پيامبر صلى الله عليه و آله مى گفت : «خدايا! قوم مرا ببخشاى . آنان
نادان اند»؟
آيا حديث عيسى عليه السلام را نديده اى كه : «همچون خورشيد باش كه بر نيك و بد ، يكسان مى تابد»؟ و سخن پيامبرمان را نديده اى كه : «نيكى را هم براى اهلش و هم براى نااهل انجام بده . اگر او اهل خير نيست ، تو اهل خير باش»؟
اين آيه شريف ، مقام آنان را كه به بدكاران نيكى مى كنند ، برتر مى داند : «لاَ يَنْهَـكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَـتِلُوكُمْ فِى الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَـرِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُواْ إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ؛ خداوند ، شما را نهى نمى كند از اين كه به آنانى كه بر سر دين با شما نجنگيدند و شما را از سرزمين خودتان بيرون نكردند ، نيكى و عدل و داد ورزيد . همانا خداوند ، دادگران را دوست مى دارد»[۴]و همين بس كه محمّد صلى الله عليه و آله ، به عنوان «رحمت براى جهانيان» برانگيخته شده است .[۵]
بنا بر اين ، دعا براى هدايت افراد گم راه نه تنها نكوهيده نيست ؛ بلكه ممدوح است . البته استغفار براى آنان ، در حالى كه عقايد خود را تصحيح نكرده اند ، صحيح نيست .
و امّا معاندان ، نه تنها دعا براى آنان ممدوح نيست ؛ بلكه مذموم و ممنوع است ، بلكه نفرين كردن آنان ، لازم و بايسته است ؛ چرا كه دعا براى معاندان حق و عدل اگر براى دنياى آن ها باشد (مانند دعا براى سلامت و طول عمر آنها) ، در واقع براى گسترش كفر ، شرك و ظلم و فساد در زمين است ، چنان كه از پيامبر خدا روايت شده است :
مَن دَعا لِظالِمٍ بِالبَقاءِ ، فَقَد أحَبَّ أن يُعصَى اللّهُ في أرضِهِ .[۶]هر كس براى ماندگارى ستمگر دعا كند، دوست دارد كه خداوند در زمين ، نافرمانى شود .
و اگر براى هدايت آنها باشد ، بى فايده است ؛ زيرا آنها قابليت هدايت ندارند و چه بسا ممكن است چنين دعايى ، تبعات سياسى ـ اجتماعىِ زيبانبارى نيز داشته باشد .
در حديث ديگرى از ايشان روايت شده كه فرمود :
يَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ يَدعو فيهِ المُؤمِنُ لِلعامَّةِ ، فَيَقولُ اللّهُ تَعالى : اُدعُ لِخاصَّةِ نَفسِكَ أستَجِب لَكَ فَأَمَّا العامَّةُ فَإِنّي عَلَيهِم ساخِطٌ .[۷]زمانى فرا مى رسد كه در آن، مؤمن براى همگان دعا مى كند . خداوند متعال مى فرمايد : براى خودت دعا كن كه درخواستت را اجابت مى كنم ، امّا من از همگان ، خشمگين هستم .
اين حديث ، هر چند از نظر سند ضعيف است ؛ ليكن اگر ناظر به جامعه اى باشد كه غالب افرادش ستمكار و روى از حق برتافته اند ، مضمون آن ايرادى ندارد ؛ زيرا «إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ ؛ خداوند ، آنچه را كه از آنِ قومى است، تغيير نمى دهد، تا وقتى كه خودشان دگرگون شوند » .[۸]
بر اين اساس ، اولياى الهى نه تنها براى حاميان باطل و دشمنان حق و عدالت دعا نمى كردند ؛ بلكه گاه آنان را نفرين مى كردند . ابواب دوم تا دوازدهم فصل پنجم اين مجموعه به اين موضوع اختصاص دارد .
[۲]ر .ك : ص ۱۴۹ (كسانى كه پيامبر بر ايشان دعا كرد / دعاى پيامبر براى قوم خود) .
[۶]ر . ك : ص ۶۷ (كسانى كه نبايد برايشان دعا كرد / ستمكار) .
[۷]حلية الأولياء : ج ۶ ص ۱۷۵ ، كنز العمّال : ج ۱۱ ص ۱۹۱ ح ۳۱۱۷۶ .