برخى آثار علّامه شوشترى
1. تحقيق المسائل (در شرح كتاب الروضة البهيّة فى شرح اللمعة الدمشقيّة) ؛
2. الرسالة المبصرة فى أحوال أبى بصير (به ضميمه جلد يازدهم قاموس الرجال چاپ شده) ؛
3. قضاء أمير المؤمنين على بن أبى طالب عليه السلام ؛
4. جوامع أحوال الأئمة عليهم السلام ، (چاپ شده به ضميمه جلد يازدهم قاموس الرجال) ؛
5. رسالة سهو النبى صلى الله عليه و آله (چاپ شده به ضميمه جلد يازدهم قاموس الرجال) ؛
6. الأوائل (كه در آن، نخستين ها در موضوعات مختلف ، معرّفى شده اند) ؛
7. البدائع (حاوى حكايت هاى شگفت انگيز و نكات ادبى در زبان عربى) ؛
8 . آيات بيّنات فى حقيقة المنامات ؛
9. الأربعين حديثا ؛
10. بهج الصباغة فى شرح نهج البلاغة (شرح موضوعى نهج البلاغه در چهارده جلد)؛
11. قاموس الرجال (شرح تنقيح المقال ، در چهارده جلد) ؛
12. الأخبار الدخيلة (كه يك جلد اصلى و سه جلد به عنوان مستدرك به چاپ رسيده است) ؛
13. نوادر الأخبار و جواهر الآثار.
مرورى بر «قاموس الرجال»
اين كتاب از جمله آثار رجالى معاصر است كه هدف اصلى از تدوين آن، تعليق و نقد كتاب تنقيح المقال مرحوم مامقانى بوده است . خود مؤلّف ، در مقدّمه اين كتاب با بيانى صريح و گزنده ، چنين آورده است :
فإنّ كتاب رجال العلّامّة المامقانى؛ و إن كان أحسن ما صنّف فى بابه، استقصاءا للمدارك و الأقوال و أتقن ما ألّف فى فنّه إحصاءً لنقل عبارات علماء الرجال، إلّا أنّ فيه تطويلات بلاطائل كَ ... و فيه اشتباهات عجيبة وإلتباسات غريبة، منها... ، و له تخليطات و تناقضات كَ ... ، فيه نواقص و معايب كَ ... .
با اين كه كتاب علّامه مامقانى رحمه الله بهترين تأليف در اين باب بوده، چرا كه مدارك و گفته هاى رجاليان را گلچين نموده و دقّت فراوانى در اين فن در نقل عبارت هاى علماى رجال نموده است ، ليكن در اين كتاب ، زياده گويى هاى بى فايده ، مثل... ، و اشتباهات عجيب ، مثل... ، و در هم ريختگى و تناقضات ، مثل... ، و نواقص و معايبى ، مثل... ، يافت مى شود .
علّامه براى هر يك از اين ادّعاهاى خود ، نمونه هايى را ذكر كرده است.
اين مجموعه چهارده جلدى كه يازده جلد آن ، متن اصلى و سه جلد ديگرش ملحقات است ، حاوى نام و توصيف همه كسانى است كه درباره آنها در كتاب ها مدح يا ذمّى وارد شده است، مگر بعضى از مهملين كه فايده اى در بيان احوال آنها نبوده است . بنا بر اين، به نظر مؤلّف، رجوع به اين كتاب ، ما را از رجوع به ديگر اصول رجالى بى نياز مى كند.
مؤلّف ، در ابتداى كتاب ، قبل از شروع به ذكر رجاليان و مدح و ذمّ آنها ، نكاتى را كه بعضا بسيار قابل توجّه است، در 28 بخش ، متذكّر شده كه عنوان «فصل» بر آنها نهاده است. اكنون به بعضى از مطالب و عناوين اين فصول ، اشاره مى گردد :
در فصل سوم آمده است : همان طور كه در مانند «محمّد بن على بن الحسين بن موسى بن بابَوَيه» ، نسبت دادن وى به پدرش صحيح است، نسبت دادن او به جدّ اعلايش ، يعنى «بابَوَيه» نيز صحيح است ؛ چون نام او (بابَوَيه) خاص است ؛ امّا نسبت دادن وى به جدّش «حسين» يا پدر جدّش «موسى» ، درست نيست.
در فصل هشتم آمده است : هر چيز كه در ابتدايش كلمه «أب» باشد، جزء كنيه محسوب نمى گردد ؛ بلكه بايد مضاف اليهِ «أب» ، انسان باشد و مواردى مثل «أبا السفاتج» يا «أبو الأكراد» ، از القاب به حساب مى آيند.
فصل پانزدهم نيز درباره لفظ «شيعى» در قول اهل سنّت است كه علّامه معتقد است از نظر اهل سنّت ، مفهوم اين لفظ ، اعم از شيعيان امامى است، چون هم شامل رافضيان و هم غاليان مى شود . مثلاً درباره حاكم نيشابورى ، از ذهبى چنين نقل مى كند :
امّا اين كه از دشمنى با على به دور است، بسيار واضح است ؛ امّا شيخين را تعظيم مى كند . پس او شيعى است ، نه رافضى .
مؤلّف ، در فصل شانزدهم، به معرّفى هر يك از منابع چهارگانه اصلى رجالى پرداخته است و در فصل هفدهم، فرق هاى ميان منابع اصلى اين فن را بيان كرده و در فصل بيستم ، به ميزان اعتبار هر يك از منابع رجالى پرداخته است .
اينك ، فهرستى از كتب رجالى معاصر ، ارائه مى گردد :