105
تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري

سببُ تزكيةِ الأخلاق حسنُ الأدب.۱
روايت ديگرى كه اين رابطه را روشن تر بيان مى كند ، اين روايت از امام صادق عليه السلام است كه مى فرمايد :
انَّ اللّه عز و جل أدّبَ نَبيَّهُ فأحسَنَ أدَبَه فَلَمّا أكْمَلَ لَهُ الأدَبَ قال : « وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ ». ثُمَّ فَوَّضَ إليهِ أمْرَ الدّينِ و الأُمَّة لِيَسوسَ عِبادَه.۲خداى بزرگ ، پيامبر خود را ادب آموخت و ادب او را نيكو ساخت و چون ادب را در او به كمال رساند ، فرمود : «و راستى كه تو داراى خُلقى عظيمى» . آن گاه ، كار دين و امّت را به او سپرد تا بندگانش را اداره كند.
همان طور كه از اين روايت شريف بر مى آيد ، وقتى ادب به كمال برسد ، خُلق عظيم حاصل مى گردد و چنان كه اشاره شد ، ادب انتخاب زيباترين و بهترين روش در انجام عمل است ؛ يعنى شيوه پسنديده موافق عقل و شرع. ناگفته پيداست كسى كه در تمام لحظه ها و احوال و در ارتباط با خدا ، خود و خَلق خدا ، ملازم آداب شرع باشد ، اين التزام ، باطن او را به مكارم اخلاق ، آراسته مى كند و جز رفتار نيكو از او سر نمى زند و به همان اندازه كه در رعايت آداب مى كوشد ، از حُسن اخلاق ، بهره مند است.
براى تحقّق اين هدف ، يعنى تكميل مكارم اخلاق ، اسلام براى اصلاح صفات باطنى و پاك كردن دل از آلودگى ها و آراستن آن به ملكات فاضله و صفات پسنديده ، معارف ناب و روشى درخورِ اين مكتب جاودانى دارد كه در آيات و روايات ، بيان گرديده است. اين مبناى اعتقادى و دستورهاى تربيتى ، از طريق آيات قرآن و احاديث اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام ، در اختيار مسلمانان قرار گرفته است.
دانشمندان اسلامى ، بخصوص انديشمندان شيعه ، براى بهره مندى بيشتر

1.ميزان الحكمة ، ج ۱ ، ص ۱۰۴.

2.همان جا.


تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري
104

نفس خود است كه يكى از شاخه هاى حكمت عملى است. ۱
ابو حامد غزالى مى گويد :
خُلق ، عبارت است از حالتى استوار در نفس كه به سبب آن ، به راحتى و بدون احتياج به فكر و تأمّل ، فعل ها و رفتارها از انسان سر مى زند. اگر در آن حالت ، افعال زيبا و پسنديده عقلى و شرعى سر زند ، «خُلق حَسَن» (يا خوى نيكو) ، و اگر افعال زشت سر زند ، «خُلق سيّئ» (يا خوى بد و ناپسند) ناميده مى شود. ۲
علّامه طباطبايى معتقد است كه ملكات فاضله (خُلق حَسَن) و تهذيب نفس ، تنها با تمرين و تكرار اعمال شايسته متناسب با صفات اخلاقى به دست مى آيد ؛ زيرا بر اثر تكرار عمل در هر مورد ، علمى خاص در روح انسان نقش مى بندد و بر اثر تراكم به جايى مى رسد كه اثر آن ، غير قابل زوال مى شود يا دستِ كم به آسانى زايل نخواهد شد. اين مقصود ، به يكى از دو راه زير حاصل مى شود :
1. توجّه كردن به آثار دنيوى فضايل اخلاقى ، مانند : عفّت ، قناعت ، علم ، شجاعت ، عدالت ، صبر و... ، و نيز توجّه به پيامدهاى منفى رذايل اخلاقى كه در برابر صفات ياد شده قرار دارد.
2. توجّه به فوايد اخروى اين صفات پسنديده ، مانند : هدايت ، بهشت ، پاداش بى حساب و رضوان الهى. ۳
رابطه آداب و اخلاق
در برخى از روايات به رابطه تنگاتنگ اخلاق و آداب ، تصريح شده و رعايت آداب اسلامى و داشتن حُسن ادب ، وسيله تزكيه اخلاق ، معرّفى گرديده است ، چنان كه امام على عليه السلام مى فرمايد :

1.فرهنگ معين ، ذيل «اخلاق».

2.المحجة البيضاء ، ج ۵ ، ص ۹۵ ؛ ميزان الحكمة ، ج ۴ ، ص ۱۵۲۴.

3.رك : الميزان ، ج ۱ ، ص ۳۵۹ ـ ۳۸۹.

  • نام منبع :
    تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 76973
صفحه از 407
پرینت  ارسال به