سببُ تزكيةِ الأخلاق حسنُ الأدب.۱
روايت ديگرى كه اين رابطه را روشن تر بيان مى كند ، اين روايت از امام صادق عليه السلام است كه مى فرمايد :
انَّ اللّه عز و جل أدّبَ نَبيَّهُ فأحسَنَ أدَبَه فَلَمّا أكْمَلَ لَهُ الأدَبَ قال : « وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ ». ثُمَّ فَوَّضَ إليهِ أمْرَ الدّينِ و الأُمَّة لِيَسوسَ عِبادَه.۲خداى بزرگ ، پيامبر خود را ادب آموخت و ادب او را نيكو ساخت و چون ادب را در او به كمال رساند ، فرمود : «و راستى كه تو داراى خُلقى عظيمى» . آن گاه ، كار دين و امّت را به او سپرد تا بندگانش را اداره كند.
همان طور كه از اين روايت شريف بر مى آيد ، وقتى ادب به كمال برسد ، خُلق عظيم حاصل مى گردد و چنان كه اشاره شد ، ادب انتخاب زيباترين و بهترين روش در انجام عمل است ؛ يعنى شيوه پسنديده موافق عقل و شرع. ناگفته پيداست كسى كه در تمام لحظه ها و احوال و در ارتباط با خدا ، خود و خَلق خدا ، ملازم آداب شرع باشد ، اين التزام ، باطن او را به مكارم اخلاق ، آراسته مى كند و جز رفتار نيكو از او سر نمى زند و به همان اندازه كه در رعايت آداب مى كوشد ، از حُسن اخلاق ، بهره مند است.
براى تحقّق اين هدف ، يعنى تكميل مكارم اخلاق ، اسلام براى اصلاح صفات باطنى و پاك كردن دل از آلودگى ها و آراستن آن به ملكات فاضله و صفات پسنديده ، معارف ناب و روشى درخورِ اين مكتب جاودانى دارد كه در آيات و روايات ، بيان گرديده است. اين مبناى اعتقادى و دستورهاى تربيتى ، از طريق آيات قرآن و احاديث اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام ، در اختيار مسلمانان قرار گرفته است.
دانشمندان اسلامى ، بخصوص انديشمندان شيعه ، براى بهره مندى بيشتر