13
تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري

وضعى را پيش آورده بود كه برخى از عالمان براى در امان ماندن از مزاحمت جاهلان و مأموران حكومت ، لقب «اَخبارى» براى خود انتخاب مى كردند و تظاهر به اخباريگرى مى كردند ، و گرنه به سرنوشت ملّا صدرا دچار مى شدند كه با اعمال فشار اخباريان بر شاه عبّاس ، حكم تبعيد و آوارگى وى صادر شد و اين ، نمونه اى از تسلّط اخباريان بر اوضاع بود. البته شاه سلطان حسين نيز با حكيم ملّا صادق اردستانى به همان شيوه عمل كرد. ۱ در اين زمان با روى آوردن برخى از «شيخ الاسلام»ها ، قاضيان و يا فرزندان آنها به دنيا طلبى و زندگى اشرافى ، پايه هاى مذهبى جامعه دچار ترديد و تزلزل گرديد.
اختلاف در بين عالمان منسوب به صوفيگرى و مجتهدان از يك سو ، و دانشمندان اخبارىْ مسلك و فقيهان اصولى ، از سوى ديگر ، از نظر فرهنگى و مذهبى در ميام مردم ، انعكاس نامطلوبى داشت. اين گروه ها كه هر كدام ديگرى را فاقد ايمان مى دانست و بر ضدّ يكديگر به تأليف كتاب مى پرداختند ، مردم را نيز دچار تفرقه كرده ، به تدريج ، نسبت به آنان بى اعتماد مى نمود. ۲ در ادامه اين نوشتار و در بحث از جريان هاى فرهنگى به پاره اى از اين اختلاف ها و درگيرى ميان اين گروه ها اشاره خواهد شد.
شاه سلطان حسين ، مردى خرافاتى و طبق عقايد صوفيان معتقد بود كه انسان در كار خود ، اختيارى ندارد و عقل و تدبير ، داراى نقش نيست. همو به جاى توجّه به تربيت قهرمانان جنگى و مردان سياست ، به رقّاصان حرم سرا و شرب خمر ، مشغول بود. كرنليوس دوبروين ، نقّاش هلندى مى نويسد:
پادشاه ، شيفته و فريفته زنان و پاى بند شهوت و هرزگى شده است و توجّهى به امور مملكت ندارد. در نتيجه رفتار ناپسند او ، عدل و داد از كشور ، رخت

1.رك: طبقات أعلام الشيعة ، ج ۶ ، ص ۷.

2.رك: صفويه از ظهور تا زوال ، ص ۴۶۲ـ۴۶۶.


تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري
12

حديثى شيعه ، رشد همگونى يافت و در نتيجه تلاش هاى دانشمندان بزرگ شيعه ، مانند علّامه مجلسى و ديگران در نشر علوم اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام ، معارف دينى در ميان توده هاى مردم مسلمان ، رواج و گسترش درخورى پيدا كرد و بسيارى از زمينه هاى انحراف ، از ميان رفت.
فقها و محدّثان ، با بهره گيرى از امكانات سياسى موجود ، تلاش گسترده اى را براى تبويب و تنظيم مجموعه هاى روايى و تشريح مسائل فقهى آغاز كردند و اصفهان ، به صورت مركز فعّال و پُر تحرك تشيّع ، نياز علمى و فكرى بخش هاى مختلف جهان شيعه را تأمين مى كرد.
پس از مرگ شاه سليمان ، امرا ، پسر بزرگ او سلطان حسين ميرزا را در سال 1106 ق ، به سلطنت رساندند و چون وى شخصى ضعيف النفس ، بردبار و بسيار محجوب بود ، بدين ترتيب ، آنان مى توانستند در سايه بى كفايتى او ، هر گونه كه بخواهند رفتار كنند. ۱ با وجود اين ، در چند سال اوّل حكومت شاه سلطان حسين ، به سبب قدرت معنوى و علمى و توان اجتماعى علّامه مجلسى ، نيروى مذهبى نسبت به دربار ، برترى يافت، ۲ چنان كه به خواست علّامه ، شاه دستور داد شراب خانه ها تعطيل شود و در اصلاح اوضاع اخلاقى جامعه ، تلاش هايى صورت گرفت ؛ امّا با نقشه درباريان ، شاه به شرب خمر وا داشته شد و سپس ، اسير آن گرديد و بساط عيش و نوش ، ديگر بار در دربار برقرار گشت. علاوه بر درباريان ، فحشا و منكرات در ميان عامّه مردم نيز رواج يافت.
شاه سلطان حسين ، در شرايطى بر تخت سلطنت نشست كه اخباريان بر مسند قضا نشسته و بر مساجد و مدارس ، مسلّط بودند و گرايش صفويان به اخباريان و فشار آنان نسبت به اهل عقل و عرفان ، و متّهم كردن آنان به كفر و الحاد و بدعت ،

1.رك: تاريخ ايران ، ص ۷۰۰ ـ۷۲۲.

2.رك: حديث پيمانه ، ص ۹۱ ـ ۹۴ .

  • نام منبع :
    تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 77079
صفحه از 407
پرینت  ارسال به