تأليف آن ، در روزگار حمله افغان ها به ايران و تصرّف اصفهان ، انجام گرفت. من از اصفهان گريختم و در يكى از كوه هاى ناحيه باكو در سال 1134 ق ، مخفى شدم و هنگام تأليف ، جز تعدادى اندك ، كتابى نزدم نبود. ۱
عالمانى هم كه در اصفهان باقى مانده بودند ، در شرايط اسفبار و بسيار سختى به سر مى بردند. ملّا اسماعيل خواجويى در آخر شرح چهل حديث خود مى گويد :
در جايى آن را تأليف كردم كه چشم بصيرت و ضمير تيره و تار و خون مسلمين كه در كتاب و سنّت ، ريختن آن حرام گرديده ،بر زمين ريخته شد و آبروهايى كه مصون بود ، به دست كافران فاجر بر باد رفت و اموال ، غارت گرديد و اولاد به اسارت در آمد ، درياهاى ستم در تلاطم و ابرهاى همّ و غم ، متراكم ... و افكار ، پريشان. در اين احوال ، ذهن ثاقب و فكر صائب ، يافت نمى شود. ۲
افغان ها تنها به كشتن انسان هاى بى گناه اكتفا نكردند ؛ بلكه به تخريب علمى و فرهنگى نيز پرداختند ، چنان كه وقتى اشرف افغان ، محمود را كه ـ دچار جنون شده بود ـ كشت و خود بر تخت پادشاهى تكيه زد ، در وسط شهر ، بنايى برافراشت كه به خاطر آن ، حدود پانصد حمّام ، مدرسه و مسجد در كمتر از مدّت شش ماه خراب گرديد. ۳
بدين ترتيب ، زوال حكومت صفويه فرا رسيد. شاهان صفويه كه از نيروى مذهبى تشيّع براى تحكيم قدرت خود ، بهره اى بسيار بردند ، در اواخر به سبب ضعف تدبير و عيّاشى و... قادر به حفظ دولت خويش نبودند ، امّا در طول اين دوران ، تشيّع از چنان موقعيت محكم و استوارى برخوردار شده بود كه نه زوال صفويه ، و نه هيچ يك از تحوّلات نظامى و سياسى بعد از آن ، در جايگاه اجتماعى شيعه ، اثر تعيين كننده اى نداشت و هر يك از قدرت هاى افشارى ، زندى و... كه استقرار يافتند ،