شده يا نسخه هاى متواتر ، جز امرى تشريفاتى نيست كه براى تيمّن و تبرّك ، صادر مى شود. ۱
بر اين اساس ، غالب اجازات حديث در قرون اخير ، تنها از باب تيمّن و تبرّك بوده است ؛ گرچه فى الجمله ، سلسله استاد و شاگرد را در بين علما نشان مى دهد و اين خود ، امرى مطلوب است. البته برخى اجازات ، علاوه بر سلسله مشايخ و مصنّفات آنها ، گاه شرح حال افراد بسيارى را نيز در بردارد و به صورت يك كتاب ترجمه قابل استفاده درآمده است. نكته اى كه بايد افزود ، اين است كه هر گاه شيخِ روايت ، اجازه روايت كتابى حديثى ، ولو چاپ شده را به شاگرد مى دهد ، معلوم مى شود كه آن كتاب ، از نظر او معتبر بوده است و آن شاگرد نيز شايستگى روايت آن را دارد.
در دو قرن دوازدهم و سيزدهم نيز رسم اجازه دادن و گرفتن ، در بين عالمان دينى شيعه جارى بوده است و آنان ، اجازات متعدّدى را از خود به يادگار گذاشته اند كه نمونه هاى زير ، از آن جمله است : ۲
قرن دوازدهم
1 . اجازة الحديث ، از سليمان بن عبد اللّه ماحوزى (م 1121 ق). ماحوزى ، اين اجازه را براى شيخ احمد ، پدر شيخ يوسف بحرانى ، در سال 1119 ق ، نوشته است. ۳
2 . مجمع الإجازات ، از محمّد محسن بن عبد العلى (م 1125 ق). شامل سيزده اجازه طولانى و سودمند است. ۴
1.علوم حديث ، ش ۱۵ ، ص ۱۰۸.
2.بايد توجّه داشت كه اجازه علمى اجتهاد ، امر ديگرى است كه با اجازه روايت حديث ، تفاوت دارد و ممكن است برخى از اجازات صادر شده ، صرفا اجازه اجتهاد باشد.
3.فهرست نسخ خطّى مركز احياى ميراث اسلامى ، ج ۲ ، ص ۴۱۶ (ش ۷۴۵).
4.الذريعة ، ج ۲۰ ، ص ۱۵.