25
تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري

مقدّس اردبيلى ، از احمد بن محمّد بن ابى نصر بزنطى و محمّد بن اسماعيل بن بَزيع ، از امام رضا عليه السلام نقل مى كند كه فرمود:
مَن ذُكِرَ عِندَهُ الصوفية و لم ينكرهم بلسانه و قلبه فليس منّا و من أنكرهم فكانما جاهد الكفّار بين يدى رسول اللّه صلى الله عليه و آله .هر كس نزد او از صوفيه ياد شود و آنها را با زبان و دلش انكار نكند ، از ما نيست و هر كه آنان را رد كند ، گويى پيش روى رسول خدا با كافران ، جهاد كرده است.۱

تأويل آيات و روايات و جعل حديث

نكته قابل توجّهى كه به رابطه صوفيه و حديث شيعه مربوط مى شود ، اين است كه دست كم گروهى از اين طايفه ، آيات قرآن كريم و احاديث خاندان عصمت و طهارت را وفق مراد خود ، تفسير و تأويل مى كنند تا بدين وسيله ، مدّعاى خود را اثبات كنند و نظر ديگران را به خود ، جلب نمايند. از جمله احاديثى كه اينان براى تأييد رأى خود مورد استفاده قرار داده اند ، حديث «من عرف نفسه فقد عرف ربَّه»۲ است. ۳
از سوى ديگر ، بر اساس پاره اى شواهد ، برخى از صوفيه براى توجيه اعمال خود از جعل حديث نيز ابايى نداشته اند ، چنان كه مقدّس اردبيلى مى گويد:
[فرقه عشاقيه صوفيه] اكثر از غايت بى ديانتى و خدا ناترسى ، بر پيغمبر خدا افترا زنند و گويند جمله «المجاز قنطرة الحقيقة» ، حديث است و پيغمبر ، چنين فرموده است و با محمل قرار دادن چنين دروغ هايى ، در عشق ورزيدن مَجازى ، خود را مُجاز مى شمارند. ۴
نمونه ديگر اين است كه عين القضاة همدانى (م ق 6) به پيامبر اسلام نسبت

1.همان ، ص ۷۴۷؛ مستدرك الوسائل ، ج ۱۲ ، ص ۳۲۳ (باب وجوب البراءة من أهل البدع).

2.اين حديث در غُرَر الحكم و دُرَرَ الكلم آمدى (ج ۵ ، ص ۱۹۴) از امام على عليه السلام و در عوالى اللّئالى (ج ۴ ، ص ۱۰۲) از پيامبر اسلام ، نقل شده است.

3.حديقة الشيعة ، ج ۲ ، ص ۷۵۸ ـ ۷۶۰ .

4.همان ، ص ۷۸۱.


تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري
24

2. اخباريگرى
3. اصوليگرى
4. شيخيگرى
5. بابيگرى
6. بهاييگرى .

1. صوفيگرى

تصوّف ، طريقه اى معنوى است كه پيروان آن معتقدند به وسيله تصفيه باطن و تزكيه نفس ، انوار حقايق بر قلب شخص ، اشراق مى كند. اين طريقه در اديان هندى (برهمايى و بودايى) ، يهود ، مسيحيت ، مانويت و اسلام ، وجود دارد. صوفيان اسلامى مى گويند:
تصوّف ، در حقيقت ، جز علم باطن نيست و اين ، همان علمى است كه از طريق ارث ، از رسول خدا به على بن ابى طالب عليه السلام رسيد. ۱
برخى از محقّقان ، ابوهاشم كوفى را كه در اواخر دوره بنى اميّه مى زيست ، اوّلين بنيان گذار تصوّف و نخستين كسى مى دانند كه در اسلام به «صوفى» شهرت يافت ۲ و اين ، به سبب آن بود كه او مانند رهبانان ، جامه هاى پشمين و خشن مى پوشيد. مقدّس اردبيلى ، در حديقة الشيعة نقل مى كند كه امام صادق عليه السلام درباره او فرمود:
إنَّهُ فاسِدُ العَقيدةِ جِدّا و هُوَ الَّذى ابتَدَعَ مَذهبا يُقالُ لَهُ التَّصَوُفُ وَ جَعَلَهُ مَفرّا لِعَقيدَتِهِ الخَبيثِة .۳ابو هاشم ، عقيده بسيار فاسدى داشت. او كسى است كه مذهبى را با نام تصوّف اختراع كرد و آن را گريزگاهى براى عقيده پليد خود ساخت.

1.شرح اصطلاحات تصوّف ، ج ۱ ، مقدّمه ، صفحه چهل و چهار (به نقل از: فى التصوف الاسلامى ، ص ۷۶).

2.روضات الجنّات ، ج ۴ ، ص ۳۰۶.

3.حديقة الشيعة ، ج ۲ ، ص ۷۴۹ .

  • نام منبع :
    تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 65724
صفحه از 407
پرینت  ارسال به